درود بر صنف معلم

+0 به یه ن

از صنف معلم ها در ایران خوشم می آد. اتحاد و همبستگی شان را تحسین می کنم. این که در کنار هم می ایستند و مطالب صنفی شان را علی رغم همه فشار های امنیتی پیش می برند قابل ستایش هست. در زندگی روزمره هم خانم معلم ها مرتب به هم راه حل های مفید می آموزند. ساده ترین نمونه اش اینه که وقتی تور ارزان کیش و قشم و.... می یابند همدیگر را خبر می کنند و با هم سفر می روند. همین اتحاد باعث شده که از کسانی که به لحاظ درآمد وضعیت مشابهی با آنها دارند سبک زندگی معلمها اعیانی تر و به لحاظ اقتصادی استوارتر باشد. هر از گاهی که به معلم ها زمین برای ساخت خانه داده اند اون قدر عرضه داشته اند که آن را به سر وسامانی برسانند و صاحب خانه شوند. این قبیل کارها شعوری برای همکاری می خواهد که متاسفانه در بین همه قشرهای کشور ما وجود ندارد. 


 حقوق استادان دانشگاه بیش از حقوق معلمان هست. اما معمولا ١٠ تا استاد یک دانشکده به اندازه ١٠ نفر معلم یک مدرسه نفوذ اجتماعی ندارند در صورتی که علی الاصول می توانستند چندین برابر معلم ها نفوذ اجتماعی داشته باشند. دغدغه مهم بسیاری از استادان کشور ما از پیر وجوان این هست که صبح تا شب خود را با پزشکان مقایسه می کنند و به در آمد و منزلت اجتماعی آنها غبطه می خورند!! حالا درسته هم به پزشک و هم به استاد دانشگاه "دکتر" گفته می شود اما جنس کار ما استادان به جنس کار پزشکان شباهت زیادی ندارد. نوع خدماتی که پزشک به جامعه می دهد از جنسی است که برای مردم بسیار ملموس هست ومنزلت اجتماعی آنها را بالا می برد.  

چند وقت پیش یکی از دانشجویان بادی به غبغب انداخت وبا لحن بچه ای که می خواهد به رخ بکشد چه قدر از مسایل "آدم بزرگ ها"سر در می آورد گفت"منزلت پزشکان به خاطر پول هست. چون ماشین مدل بالا سوار می شوند مردم به آنها احترام می گذارند" آدم های تنبل می خواهند برای مسایل پیچیده جواب ساده بیابند. تقلیل مسایل به پول و مدل ماشین هم از آن جواب های ساده هست که بسیار مورد پسند افراد تنبل و راحت طلب هست. پسرهای تنبل که دوست دختر ندارند خیال می کنند هرکسی یاری دارد در سایه مدل ماشین اوهست! انکار نمی کنم که با ماشین مدل بالا می شه طیف خاصی از دختر ها را اصطلاحا بلند کرد اما اون طیف خاص زن زندگی نمی شوند! مردانی هم که زن زندگی یافته اند عموما در آغاز زندگی زناشویی، ماشین مدل بالا نداشته اند. 

 ببینید من اگر بچه مریض به بغل داشته باشم و دکتر حاذقی را ببینم با همه این غرور و هارت و پورتم تا کمر جلویش خم خواهم شد! فرقی هم برایم نمی کند این پزشک از خط واحد پیاده می شود یا از بوگاتی ولامبورگینی! اون هم حرف مزخرفی هست که مردم جلوی هر کسی ماشین مدل بالا دارد خم می شوند. در همین تبریز خودمان اتفاق افتاده که دختری عاشق پسری شده از ثروتمند ترین پزشک شهر ده ها بار ثروتمند تر اما خانواه دختر به سختی مخالفت کرده اند. چرا؟! چون گفته می شد حدود صد و پنجاه سال پیش اجداد اون پسر از راه تجارت تریاک به ثروت رسیده اند. (بگذریم که ١٥٠ سال پیش اصلا تجارت تریاک را عیب نمی دانستند. خود امیر کبیر مدافع آن بود. همین خانواده تاتا در هند هم از همین تجارت به ثروت رسیدند.) نمونه های این جور مقاومت در تبریز خومان در مقابل ثروتی که منبع آن مشکوک هست کم نیست.اما همان آدم ها جلوی پزشک جماعت فروتنی می کنندچون فکر می کنند پزشکان خدمتی بی جایگزین به مردم انجام می دهند.

 از بحث مان دور نشویم! اگر استادان به جای مقایسه مع الفارق خود با اطبا ، از صنف معلمان همبستگی و مطالبه حقوق صنفی می آموختند، نه تنها حال و روز دانشگاهیان به از آن می شد که الان هست وضع مملکت هم بهتر می شد.وزنه ای در جامعه می یافتندودر مناسبات قدرت حرفی برای گفتن داشتند. الان صنف مداحان در کشور، بیش از استادان نفوذ اجتماعی دارند و در مناسبات قدرت سنگین ترند. 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]