یکشنبه 17 تیر 1397
+0 به یه ن
فیس بوک تویتر گوگل
این طور که از بوش پیداست "اینا" در توهمات خودشان خیال می کنند خیلی هم مملکت را خوب اداره می کنندو خیلی هم کارشان درسته!
سرشان را کرده اند زیر برف!
به اینا امیدی نیست.
تا دو سه سال آینده روز و روزگارمان بد تر و بدتر خواهد شد.
اما این طور دوام نخواهد داشت یه جایی ایرانی ها به خودشان می آیند که باید آستین بالا بزنیم خودمان برای خودمان کاری بکنیم.
فکر کنم به طور متوسط دو سال این حالت شوک عمومی و ناامیدی و دلسوزی برای خود ادامه پیدا کنه . بعد ایرانی ها به خودشان می آیند دست از self-pity بر می دارند و سعی می کنند با ابتکار عمل کارها را خود سر وسامان بدهند. بعداز آن سه چهار سالی هم طول می کشه تا اوضاع را سر و سامان بدهند.
٥-٦ سال بعد اوضاع ایران درست می شه.
فعلا اغلب مردم ایران به جای این که فکر شان را بدهند که چاره ای بیاندیشند فکرشان را داده اند که با چه جمله بندی ای برای خودشان مرثیه بخوانند که در فضای مجازی بیشتر جلب توجه کند!
به طور مثال اون متنی که مضمونش این بود که "در کشوری که پاشیدن کنجد روی نان آپشن محسوب می شود مردمش باید سرشان را بکوبند به دیوار" اون همه لایک گرفت!
انصافا چرندتر از اون متن دیگه نمی شد!
همان کسانی که به مرثیه خوان ها ایراد می گیرند که مردم ما را گریان و نالان نگاه می دارند هم لایک زدند!
اما من فکر می کنم این فاز هم می گذره ومردم به این نتیجه می رسند که این گونه مرثیه خوانی های بی سر وته چاره درد ما نیست!
به طور مثال اون متنی که مضمونش این بود که "در کشوری که پاشیدن کنجد روی نان آپشن محسوب می شود مردمش باید سرشان را بکوبند به دیوار" اون همه لایک گرفت!
انصافا چرندتر از اون متن دیگه نمی شد!
همان کسانی که به مرثیه خوان ها ایراد می گیرند که مردم ما را گریان و نالان نگاه می دارند هم لایک زدند!
اما من فکر می کنم این فاز هم می گذره ومردم به این نتیجه می رسند که این گونه مرثیه خوانی های بی سر وته چاره درد ما نیست!
تا ٥٠ سالگی ما اوضاع بهبود پیدا می کنه.
به شرط این که بخواهیم.
به شرط این که به نسل جدید امید بدهیم و تشویق شان کنیم که فکر بکر داشته باشند نه آن که گوشه ای بنشینند و برای خودشان دل بسوزانند.
به شرط این که بخواهیم.
به شرط این که به نسل جدید امید بدهیم و تشویق شان کنیم که فکر بکر داشته باشند نه آن که گوشه ای بنشینند و برای خودشان دل بسوزانند.
اجازه بدهید با یک مثال ساده و دم دستی تشریح کنم منظورم از این که می گم تا دو سال دیگه مردم ایران به خودشان می آیند که خودشان باید کاری بکنند چیست.
به همان مثال «آپشن پاشیدن کنجد روی نان» برگردیم. امروز بسیاری از ایرانیان مقیم ایران می گویند ما چه قدر بدبختیم که «آپشن» ما شده پاشیدن یا نپاشیدن کنجد روی نان. بعد هم برای خودشان ناله ای می کنند و حسرت گذشته را می خورند و نتیجه می گیرند که ما نسل سوخته هستیم و باید سرمان را بکوبیم به دیوار.
از آن سو بسیاری از ایرانی های مقیم خارج هم حسرت آپشن نان بربری و سنگک و آپشن کنجد را می خورند.
دو سال دیگه نگرش فرق خواهد کرد. ایرانی مقیم خارج سعی خواهد کرد به دوستان خارجی اش همین «آپشن» را با آب و تاب تعریف کند تا او را تشویق به سفر به ایران و چشیدن نان بربری و امتحان هر دو آپشن نماید.
ایرانی مقیم داخل فکر می کند چه طور از همین آپشن بیزنسی راه بیاندازد. مثلا فکر می کند اگر شابلون طراحی و تهیه کند که کنجد را به شکل قلب روی نان بریزد در روز ولنتاین حسابی فروش می رود. اگر به شکل هندوانه بریزد در شب یلدا فروش می رود و.....
با این روش ها تا ۵ سال بعد رونقی اقتصادی حاصل می شود ، شور و شوقی.
دیگه این self-pity از بین می رود! با همین آپشن هایی از قبیل کنجد روی نان.
کنجد روی نان را مثال زدم چون آن «مرثیه سرایی» خیلی در فضای مجازی محبوب شده بود!
مثال ها فراوان هستند.
از یک طرف تکنولوژی های جدیدی می آیند که فرصت ها ی بدیع برای بیزنس و برای تحولات اجتماعی فراهم می کنند.
از طرف دیگر برخی سنت های خودمان احیا دارند می شوند.
مثلا ۱۵ سال پیش فکر می کردیم شب یلدا فراموش داره می شه. الان ماشالله از نوروز هم داره محبوب تر می شه. نه حکومت برای احیای شب یلدا کاری کرد و نه کشورهای خارجی! خیلی پدیده جالبی است که ملت خودشان به طور خود جوش آن را احیا کردند. فرصت های بیزنس هم با خودش آورده.
از این موارد زیاد خواهد شد و در آمد زا و نشاط آفرین!
. دو سالی که گفتم زمان متوسط بود. بخشی از جامعه زودتر به حرکت می آیند. بخشی دیرتر. اون بخشی که زودتر به حرکت می آیند طبعا جلوتر می افتند.
به همان مثال «آپشن پاشیدن کنجد روی نان» برگردیم. امروز بسیاری از ایرانیان مقیم ایران می گویند ما چه قدر بدبختیم که «آپشن» ما شده پاشیدن یا نپاشیدن کنجد روی نان. بعد هم برای خودشان ناله ای می کنند و حسرت گذشته را می خورند و نتیجه می گیرند که ما نسل سوخته هستیم و باید سرمان را بکوبیم به دیوار.
از آن سو بسیاری از ایرانی های مقیم خارج هم حسرت آپشن نان بربری و سنگک و آپشن کنجد را می خورند.
دو سال دیگه نگرش فرق خواهد کرد. ایرانی مقیم خارج سعی خواهد کرد به دوستان خارجی اش همین «آپشن» را با آب و تاب تعریف کند تا او را تشویق به سفر به ایران و چشیدن نان بربری و امتحان هر دو آپشن نماید.
ایرانی مقیم داخل فکر می کند چه طور از همین آپشن بیزنسی راه بیاندازد. مثلا فکر می کند اگر شابلون طراحی و تهیه کند که کنجد را به شکل قلب روی نان بریزد در روز ولنتاین حسابی فروش می رود. اگر به شکل هندوانه بریزد در شب یلدا فروش می رود و.....
با این روش ها تا ۵ سال بعد رونقی اقتصادی حاصل می شود ، شور و شوقی.
دیگه این self-pity از بین می رود! با همین آپشن هایی از قبیل کنجد روی نان.
کنجد روی نان را مثال زدم چون آن «مرثیه سرایی» خیلی در فضای مجازی محبوب شده بود!
مثال ها فراوان هستند.
از یک طرف تکنولوژی های جدیدی می آیند که فرصت ها ی بدیع برای بیزنس و برای تحولات اجتماعی فراهم می کنند.
از طرف دیگر برخی سنت های خودمان احیا دارند می شوند.
مثلا ۱۵ سال پیش فکر می کردیم شب یلدا فراموش داره می شه. الان ماشالله از نوروز هم داره محبوب تر می شه. نه حکومت برای احیای شب یلدا کاری کرد و نه کشورهای خارجی! خیلی پدیده جالبی است که ملت خودشان به طور خود جوش آن را احیا کردند. فرصت های بیزنس هم با خودش آورده.
از این موارد زیاد خواهد شد و در آمد زا و نشاط آفرین!
. دو سالی که گفتم زمان متوسط بود. بخشی از جامعه زودتر به حرکت می آیند. بخشی دیرتر. اون بخشی که زودتر به حرکت می آیند طبعا جلوتر می افتند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل