فرق پژوهش در ایران با پژوهش در كشورهای پیشرو در پژوهش

+0 به یه ن

به دنبال مطالبی كه در قسمت نظر ها (باخیش) نوشته ی قبلی ام شد من مطالب زیر را مطرح كردم:

 

من نظر خودم را در مورد خودم می گویم. با كسی مقایسه نمی كنم كه به نظرم مقایسه ی دو نفر كار درستی نیست.
من در این 8-9 سالی كه از دوره ی دكترایم گذشته و به ایران بازگشته ام كسی را نداشته ام كه با هم در ایران همكاری بتوانیم بكنیم. در واقع باید گروهی می ساختم آموزش می دادم و.....
اگر به جای بازگشت به ایران یكی از موقعیت های پسادكتری كه به من پیشنهاد شده بود می پذیرفتم مقالاتی با كیفیت بالاتر می توانستم بنویسم. كیفیت مقاله اتفاقی نیست! اگر در محیطی قرار بگیری كه افراد هم شاخه ی تو كه تجربه ی بیشتری از تو دارند در اطرافت باشند با بحث روزانه با آنها به غنای مقاله ات اضافه تر می شود. به علاوه اگر من همین مقاله هایی را كه الان نوشته ام (دقیقا با همین كیفیت) در خارج می نوشتم بسیار بیشتر از این مورد توجه قرار می گرفت. نه به خاطر این كه جو فیزیكدانان "ضد ایرانی" است. نه! خوشبختانه این جور نیست. ولی اگر در خارج بودم بیشتر فرصت دادن سمینار در بین متخصصان را می یافتم و بیشتر به طور غیر رسمی با اهل فن در باره ی مقالاتم فرصت صحبت پیدا می كردم در نتیجه مقالاتم شناخته شده تر می بودند. از این جهات بازگشت من به ایران برای كارم چندان مفید نبود. اما مزیت هایی هم داشت. این شانس را داشتم كه در محیط نسبتا ایزوله كمتر دنبال "مد" فیزیك بروم و بیشتر به ایده های خودم بپردازم كه با رو حیه من سازگار تر است. در مورد مد فیزیك-كه به نظر من آفت پژوهشی عصر ماست- بعدا صحبت می كنم.
و اما از این پس....
خوشبختانه در این 8-9 سال سواد من خیلی بالاتر رفته. الان در شرایطی هستم (به لحاظ سواد) كه فكر می كنم می توانم كار پژوهشی ام را از لحاظ كیفی بهبودی بیشتر بخشم.
من وقتی با خودم در مورد كار پژوهشی ام فكر می كنم آن را در این بیت خواجه ی شیراز خلاصه می بینم:

عروس طبع را زیور ز فكر بكر می بندم
بود كز دست ایامم به دست افتاد نگاری خوش

"نگار خوش" از منطر من به عنوان یك پدیده شناس آن است كه ایده هایم در آزمایشگاه سنجیده شوند . اگر تایید گردند كه "دیگه آخرشه!"
من در این راه قدم بر می دارم صرف نظر از این كه كجا زندگی كنم و دیگران  درباره ام چه بگویند!
چرا در وبلاگم این چیزها را می نویسم؟! چون می دانم  بسیارند كسانی كه نظرات مرا در اینجا می خوانند و جدی می گیرند. از بین این افراد فیزیكدان هایی رشد خواهند كرد كه مرا از این انزوای علمی بیرون خواهند آورد.
كسانی كه بحث با ایشان به غنای پژوهشی من و نسل بعد از من می تواند منجر شود .

اگر در محیط علمی كشورهای پیشرفته بودم بیشتر شانس داشتم كه با آزمایشگران صحبت كنم و آنها را قانع كنم كه آنالیزهای مورد نظر مرا روی داده هایشان انجام دهند.
اینجا كه هستم با ای-میل در تماس هستم و می نویسم كه فلان مقاله ام را ببینند و آنالیز مربوطه را انجام دهند. در یكی دو مورد همكاران آزمایشگر قول همكاری داده اند. ولی واقعیت این است كه این گونه آنالیز ها دشوار هستند و ایده ها بسیار.
اولویت با ایده های كسانی خواهد بود كه به طور مستمر آن جا می توانند ایده ی خود را یادآوری نمایند.
اینجا تلاش مضاعف لازم هست
 
مطلب زیر را هم كه مورد تایید من است هموطن آذری مطرح كرد:
 
واقعا همیشه حس می كردم و می كنم حضور دانشجویان كارشناسی در سمینارهای تخصصی هیچ خیری برایشان ندارد. یك دانش سطحی در كوتاه مدت بدست می آید كه هیچ خیری ندارد.
اما یك تجربه كوتاه هم بگویم از تاثیر محیط طوری كه بعنوان یك دانشجوی تحصیلات تكمیلی حس كرده ام. مقایسه ساده ای می شود انجام بدهم برای خودم بین دوره ارشد (كه تقریبا انفرادی كار می كردم) و دوره دكتری (كه وارد یك گروه شده ام). تاثیرش از زمین تا آسمان است. اولا ایده های جدید اصلا انفرادی بدست نمی آید (این را تازه با گوشت و پوستم حس كرده ام) اگر هم بدست آید سخت صیقل می خورد. اما توی یك جمع هزار جور سوال می شود. هزار جور ایده بدست می آید و ایده ها صیقل می خورد و البته خیلی هایش هم به بن بست می خورد اما مهم این است كه دانش افراد گروه عمیقتر می شود. بعدهم اشكالات خیلی راحت تر پیدا می شود. گاهی توی یك محاسبه آدم اشتباهی می كند و چیزی را جا می اندازد. در این مواقع به تجربه به من ثابت شده یافتنش خیلی سخت است. اما توی گروه و یك جمع علمی راحت همكارانی هستند كه اشكال را بیابند.



 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]