نه خیلی قدیمی و نه از سرزمین های دوردست

+0 به یه ن

چند هفته پیش یك سری از این حكایت های "یه روز یه تُركه ..." می خواندم. از آن حكایت هایی كه دستاوردهای یكی از بزرگان را بر می شمارند و در انتها می نویسند "نام این تُرك ... بود."

یكی از این حكایت ها با دیگری فرق داشت و توجهم را جلب كرد. حكایت خرید یك عارف تبریزی از سبزی فروش بود. در مورد یك دستاورد علمی یا دینی یا اجتماعی یا فرهنگی نبود. درباره ی  یك نكته ی كوچك و به ظاهر بی اهمیت بود در خرید روزمره.

حكایت او مرا یاد دوست قدیمی ام انداخت. دوستم نه از سرزمین های دور است و نه به نسلی دیگر تعلق دارد. در یك خانواده ی متوسط در یكی از خانه های محله ی آبرسان تبریز بزرگ شده. به همان مدرسه ی فرزانگان تبریز رفته. در یكی از دانشگاه های تهران درس مهندسی خوانده و الان مادر دو فرزند است و در یكی از شركت ها به كار مهندسی مشغول. یك خانم معمولی امروزی تبریزی ساكن تهران. خیلی خیلی معمولی بدون هیچ ادعای عرفان و چیزی شبیه آن. بی هیچ لقب و بی هیچ مرید و مراد بازی ای. گاهی هم وبلاگ مینجیق را می خواند. اما این روزها سرش شلوغ است و احتمالا این یكی را نخواهد دید.

زمانی كه این دوست دانشجو بود رفته بود میدان انقلاب برای خرید یك كتاب درسی. یك كتاب را دیده بود و فكر می كرد كه بخرد یا نخرد. برای این كه آن را گم نكند اندكی هل داده بود كه در ردیف كتاب ها اندكی  پشت تر بایستد و در نگاهی سریع بازبیابد. بعدش كتاب بهتری پیدا كرده بودولی یادش رفته بود كه كتاب اول را به جایش برگرداند. شب تا صبح خوابش نبرده بود كه شاید مشتری ای به كتابفروشی سر زده باشد و كتاب را ندیده باشد و نتوانسته باشد بخرد. عذاب وجدان گرفته بود كه به كسب كتابفروشی ممكن است ضربه زده باشد. فردای آن روز در اول وقت به كتابفروشی سر زد و كتاب را سر جایش باز گرداند.

چند وقت بعد رفته بود میوه فروشی و یك طالبی را برداشته بود كه تست كند. طالبی را نپسندیده بود اما در موقع معاینه ی طالبی اندكی آبش از ترك بالای آن بیرون رفته بود. بعدش دوباره فكرش مانده بود كه به میوه فروش ضرر رسانده. طالبی اش را خراب كرده و دیگر كسی آن طالبی را نمی خرد. فرستادم كه بلافاصله برو همان طالبی را پیدا كن بخر و الا یك شب تمام هم قرار است بیخواب بمانی!

این داستان ها در "خیلی قدیم" اتفاق نیافتادند. دقیقا همان روزها اتفاق افتادند كه قیمت دلار و سكه در روز نوسانات عجیب داشت و عده ی زیادی در آن آشفته بازار یك شبه میلیاردر شدند و البته خیلی هم سود و سرمایه بسوختند و مهابا نكردند. دغدغه ها درآن روزها، برای خیلی ها همان نوسانات قیمت دلار و سكه در آشفته بازار بودند.  

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]