چهارشنبه 2 مرداد 1392
+0 به یه ن
فیس بوک تویتر گوگل
پیرارسال, زمستان رفته بودم برای دفاع از تزی به اصفهان. به دانشگاه صنعتی اصفهان. برگشتنی راننده ی تاكسی مرد صاحبدلی بود. شیرین سخن و خوش صحبت.
یك پل بلند در اصفهان ساخته اند. با آب و تاب در مورد پل برای من توضیح می داد. می گفت اتوبوس سریع السیر می خواهند بذارند یا قطار شهری یا چیز دیگری (یادم نیست) . دعا و آرزو می كرد زودتر راه بیافته. گفتم اگر راه بیافته كه شما به عنوان راننده تاكسی مشتری كمتر خواهید داشت. گفت : "خدا روزی رسان هست. اگر راه بیافته زن و بچه ی خودمان راحت تر می شند. هوا هم تمیزتر می شه برای خودمون خوبه." عین جملاتش بود.
بعدش راجع به زاینده رود كه خشك بود حرف زدیم. پرسیدم امسال برف اومده؟ راننده ی صاحبدل اصفهانی گفت:" زیاد نه. اما جاهای دیگه آمده. مشهد اومده. خدارا شكر! اونجا هم ایرانه."
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل