اگر یادتان باشد در آستانه ی انتخابات نوشتم بهتره برویم و به آقای روحانی رای بدهیم . هنوز هم براین عقیده ام كه انتخاب درستی بود. اما باز هم معتقدم باید تجارب زمان آقای خاتمی را مرور كرد و از آنها درس گرفت.
یادمه در زمان آقای خاتمی در یكی از روزنامه های اصلاح طلب مناظره ای در مورد آموزش زبان مادری بود بین یكی از این اصلاح طلبان معروف كه در روزنامه های اصلاح طلبی حسابی تحویل گرفته می شد(هرچند هیچ وقت نفهمیدم برای كدام دستاورد در خور توجه!!!) و یك دانشجو ی بی نام و نشان.
آن شخص اصلاح طلب حدود 10-15 سالی از آن جوان دانشجو بزرگ تر بود. مجری مناظره هم خیلی تحویلش می گرفت و جا به جا عناوین و مدرك تحصیلی و تجارب و.... او را یادآوری می كرد و تلویحا جوی می ساخت كه به مخاطب بی دقت بقبولاند كه یك آدم با این همه فضایل و تجارب حتما حرفی بسیار سنجیده و پخته خواهد زد. دانشجو یك جوان تیپیكال از خطه ی آذربایجان بود كه گمان می كرد اگر با صداقت حرفی را كه حق می پندارد بزند به وظیفه ی خود عمل كرده. هیچ توجهی به فضا سازی مجری و طرف مقابلش نداشت. سعی هم نمی كرد كه وقتی حرفی ناروا زده می شود خونسردی خود را حفظ كند.
اگر خوب دقت می كردی به لحاظ منطقی آن اصلاح طلب حرفی برای گفتن نداشت و از لحاظ منطقی هیچ كدام از بحث های مطرح شده توسط آن دانشجو را نتوانست پاسخ گوید. اما در بازی كلامی و فضا سازی رسانه ای كاملا آن جوان را مغلوب ساخت.
مدت ها روزنامه های اصلاح طلب روی این مناظره مانور می دادند و با عباراتی نظیر "جوانی عصبی كه طرفدار آموزش زبان تركی بود با لحنی ناپخته و عصبی با آقای دكتر ...... به مناظره نشست و وقتی كه در جواب در می ماند بیشتر عصبی می شد...." از آن یاد می كردند و به خودشان تبریك می گفتند كه یك بار برای همیشه با آن مناظره حقانیت نظر رسمی خود را اثبات نموده اند.
پیش بینی می كنم در ماه های آینده باز هم شاهد این گونه مناظره ها در نشریات اصلاح طلب باشیم. شگرد دوم هم مصاحبه هایی از نوع مصاحبه ی اخیر محمد قوچانی در مهرنامه شماره ی سال 92 با سید جواد طباطبایی است. سید جواد طباطبایی فیلسوف تاریخ و سیاست است و در زبانشناسی و یا ادبیات تخصصی ندارد. اما از ایشان نظرات تخصصی در مورد آموزش زبان تركی خواسته اند تنها به این علت كه دز سال 1324 تبریز دنیا آمده و تا 18 (یعنی تا 50 سال پیش)در این شهر زندگی كرده است. پیش بینی می كنم از این تیپ مصاحبه ها باز هم در نشریات اصلاح طلب منتشر خواهد شد و همین تیپ اصلاح طلب ها هم از آنها به عنوان حرف تخصصی و بسیار حكیمانه بارها و بارها یاد خواهند كرد.
این ها شگردهایی خواهد بود كه به كار می گیرند و جلویش را نمی توان گرفت. ما بهتر است حواسمان به چند چیز باشد:
1) خونسردی خود را حفظ كنیم. یكی از اهداف بدخواهان عصبانی كردن ماست و چهره ی عصبی نشان دادن از ما وچهره ی حكیمانه نشان دادن از خود در جامعه.
2) یك وقت از روی عصبانیت حرفی علیه امثال سید جواد طباطبایی نزنیم و گرنه آتو می افتد دست برخی و می گویند ما لیاقت "نخبگان شهر خود" را هم نداریم.
3) یكی از استدلال هایشان بر پایه ی این است كه آموزش زبان تركی در خود تبریز هم زیاد طرفدار ندارد. جواب این حرف آن است كه نظر سنجی علمی باید این رامشخص كند نه برداشت های محدود شخصی یك نفر كه 50 سال پیش این شهر را ترك كرده. به علاوه باید تاكید شود "دموكراسی به معنای زورگویی اكثریت نیست بلكه به معنای به رسمیت شناختن حقوق اقلیت است." این نكته خیلی مهم هست.
4) دیگر استدلالشان این هست كه چون به زبان تركی آذربایجانی به نسبت فارسی كتاب های شعر كمتر است ارزش آموزش ندارد. در جواب اولا باید بگویم به همین زبان تركی آذربایجانی هم آن قدر اثر ادبی هست كه شخص علاقه مند عمری به مطالعه ی آنها بپردازد و بازهم زمان كم بیاورد. كافی است به كتابخانه ی آستان قدس رضوی سری بزنند و عناوین نسخ خطی كتاب های تركی را ملاحظه نمایند.ثانیا چرا همیشه نظر به گذشته داشته باشیم؟! به نظر من هدف اصلی آموزش ادبیات آن باشد كه ادیبان و شاعران نسل آینده كه شاهكارها می آفرینند تربیت شوند. شاهكارهایی متناسب با نیازهای روز جامعه نه نیازهای جامعه ی 700-1000 سال پیش.
5) دیگر استدلالشان آن است كه وقتی ادبیات غنی فارسی است پرداختن به ادبیات تركی كاری عبث هست. در جواب می گویم انصافا زبان فارسی در برخی قالب های شعری در اوج است. غزل حافظ, رباعیات خیام و طیبات سعدی .... شاهكارهایی جاوید هستند و سرمایه های عظیم بشری. اما كاركرد زبان را به شعر عاشقانه یا عارفانه فروكاستن و شعر را هم به دو سه قالب شعری تقلیل دادن و در همان قالب بسته نگریستن جفاست به مفهوم زبان و ادبیات.
از خود الهی قمشه ای شنیدم كه هرچند ادبیات فارسی در غزل بسیار غنی است اما در قصیده به نسبت انگلیسی ضعیف است. هر چه آدم كمتر بداند و چشم و گوش بسته تر باشد بیشتر گمان می كند كه همه ی شاهكارها همانند كه خود دارد. در همان قالب های شعری هم ادبیات ایران نیاز به پویایی دارد. چه در زبان فارسی و چه در زبان های محلی گوناگون از جمله تركی. امیدوارم تعصب ها مانع از آن نشوند كه نسلی از ادیبان بالا بیایند كه شاهكارهای ادبی قرن بیست یكم این سرزمین را رقم بزنند.
نكته ی دیگر آن كه تمام ادبیات كه شعر نیست! شاید زبان های محلی گوناگون از جمله تركی قابلیت آن را داشته باشند كه زبان رمان نویسی یا دیگر فرم های ادبی باشند.
6) در ادامه ی نظر قبلی باید بگویم كه همه كاركرد زبان و نوشتار ادبیات نیست. زبان تركی قابلیت آن را دارد كه زبان فن آوری باشد. خوشحالم وقتی می بینم در همین دامنه ی آرزوبلاگ وبلاگ های زیادی به زبان تركی آذربایجانی خودمان به آموزش فنون مختلف كامپیوتری می پردازند.خیلی هم فعال هم هستند. این خیلی باارزش هست. بدون آن كه سرمایه گذاری ای شده باشد بدون این كه نهادی چنین چیزی را ترویج كرده باشد به صورت كاملا خودجوش مردمی كاربران به این قابلیت پی برده اند و دارند از این امكانات حداكثر استفاده را می برند. همان گونه كه الوین تافلر در موج سوم پیش بینی كرده بود ما در آستانه ی تحولات عظیم اجتماعی و فرهنگی هستیم. با این تحولات سایبری, نظام اقتصادی و..... در دنیا عوض خواهد شد. استفاده از این گونه قابلیت های زبان تركی اقتصادی جدید برای مردم منطقه به همراه می آورد. چرا با لجبازی مختص اواسط قرن 20 میلادی كه اكنون در دنیا منسوخ شده جلوی این پتانسیل ها را بگیریم. اگر ممانعت كسانی كه توهم آن را دارند كه خیلی می فهمند نباشد نسل جدیدی كه در عصر سایبری بزرگ می شوند خود راه خود را برای حرفی در دنیا داشتن باز می كنند. از قابلیت ها و پتانسیل های ابزار های مختلف از جمله زبان مادری شان هم بهره می گیرند. در كنارآن هر زبان یا هر فن آوری هم كه لازم هست می آموزند.
7) این هم كامنتی بود كه روز پیش نوشتم و دوباره منتشرش می كنم:
ده روز مانده به انتخابات خواننده ی عزیز وبلاگ مینجق كه با نام مستعار "هموطن آذری" می ذاره نوشته بود اصلاح طلب ها-به طور مشخص عارف و روحانی- برای اقوام برنامه دارند اما اصولگرا ها ندارند. چون خودم هم ترجیح می دادم اصلاح طلب ها رای بیاورند (به خاطر سیاست های اقتصادی و خارجی یك كمی بهترشان) اعتراضی نكردم. اما واقعیت این است كه اصلاح طلبان در دوره ی آقای خاتمی در این زمینه نه تنها عملكرد مثبت و قابل قبولی نداشتند بلكه عملكردشان منفی هم بود. آن پارچه نوشت ها در سطح شهر تبریز كه می گفت "به زبان شیرین فارسی صحبت كنیم" برای چی بود؟!
آن همه تكاپو در مجلس ششم برای معرفی سالگرد درگذشت شهریار به عنوان" روز شعر و ادب فارسی" چه فایده ای برای بزرگداشت شهریار یا حتی شعر و ادب فارسی داشت؟! (حالا شعر و ادب تركی آذربایجانی بماند!) آیا وقت باارزش مجلس شورای كشور نمی بایست صرف كار مفیدتری شود؟!
آن آرزو و "ای كاش" گفتن ها كه در تبریز جشنواره ی شعر فروغ برگزار كنند برای چی بود؟!چند تا جشنواره ی شعر فضولی و نسیمی و ..... برگزار شده بود كه نوبت فروغ فرخزاد رسید؟!
یعنی برای برگزاری جشنواره شعر فروغ فرخزاد شهری مناسب تر از تبریز پیدا نكردند كه مردمش با شعرهای این شاعر معاصر خو گرفته باشند؟!
خوبه كه برگزار نشد و الا لابد یك آقای سیبیل كلفت قرار بود برود بالای سن با لهجه ی غلیظ تركی شعر "گنه كردم گنه كردم " فروغ فرخزاد را بخواند!!
در تهران یا شیراز برگزار می كردند خوب بود اما در تبریز برگزاری جشنواره ی شعر فروغ كار لوسی بود.
امیدوارم این بار سیاست گذاری های بهتری داشته باشند.
باید سودای مهندسی فرهنگی از سر بیرون كنند. نظر سنجی های درست و حسابی بكنند و ببنند مردم چه می خواهند. نیاز فرهنگی مردمان گوشه و كنار چیست و متناسب با آن سرمایه گذاری و سیاست گذاری كنند. نه آن كه برایشان تصمیم بگیرند.
8) نباید وقت خود را صرف یكی به دو با مخالفان كنیم. در چهار سال آینده امكان ایجاد انجمن های ادبی و ..... به وجود خواهد آمد. از این فرصت استفاده ی لازم را ببریم.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل