در طی چهار دهه گذشته، ایران کم به کشورهای فقیرتر کمک مالی نکرده است. علی الاصول این کارخوب بوده. کمک غنی به فقیر از نظر اخلاقی ستوده است. اما به این شکلی که کمک شده اولا به ریشه کنی فقر کمک زیادی نکرده. دوم این که در این کمک رسانی منافع ملی ایران، در نظر گرفته نشده. علی الاصول می توان کمک مالی را از کانالی انجام داد که به توانمند شدن دریافت کنندگان کمک بیانجامد و در نتیجه در بازه زمانی حدود ۲۰ سال، فقر ریشه کن شود. همین طور می توان روش های هوشمندانه ای به کار برد که غنی تر شدن آنها به نفع منافع ملی ما باشد. مثلا تبدیل بشوند به بازار مصرف کالاهای ساخت ایران یا گرفتن پروژه های کلان توسط شرکت های ایرانی.
در زمان رفسنجانی (قبل از طالبان) دولت ایران یک کار خوبی کرد وآن واکسیناسیون عمومی کودکان افغانستانی علیه فلج اطفال بود. این قبیل کارهای انساندوستانه به نفع منافع ملی کشور هم هست. جای دوری نمی ره. اگر در افغانستان بیماری ای- به خصوص بیماری واگیرداری- ریشه کن شود همه جوره نفعش به ایران هم بر می گردد.
همین طور سرمایه گذاری روی آموزش صحیح و مدرن کودکان کشورهای همسایه فقیرتر حتما در دراز مدت سودآورهست. سرمایه گذاری روی راه های ترانزیت و نظایر ان هم می تواند در دراز مدت به منافع ایران بیانجامد.
علاوه بر همه اینها، برای این که سرمایه گذاری برای کمک به کشورهای فقیرتر و ضعیف تر سود آور باشد ایران باید روی قدرت نرم خود کار کند. دست آخر، عقل همه به چشم شان هست! اگر ایران بتواند این تصویر را ایجاد کند که کشوری قوی و زیباست حتی اگر به همسایگان بدی کند باز هم خاطرخواهش خواهند بود. اما اگر نتواند چنین تصویری ایجاد کند هزار هزار هم که کمک به همسایگان فقیرتر بنماید باز هم، همان فقرا ما را نخواهند پسندید و در اولین فرصت خواهند گفت بو می دهیم. بعد به ما بر می خورد!
همین سریال های ترکیه ای قدرت نرم زیادی برای ترکیه در کشورهای ضعیف تر منطقه به وجود آورده است. در بین اقشار فرودست کشورهای فقیرتر، همین سریال های ترکیه ای چنین تصوری به وجود آورده که انگار ترکیه سرزمین رویاهاست.
زمانی نه چندان دور، سرکارخانم گوگوش یک تنه چنین تصوری در مورد ایران در گستره پهناوری از تونس گرفته تا تاجیکستان به وجود آورده بود. علی الاصول ایران می تواند قدرت نرمی بسیار قوی تر از قدرت سخت خود داشته باشد. کما این که در ادوار مختلف تاریخی از جمله در دوران صفویه چنین بود. اگر آزادی اجتماعی و فردی باشد، با این جوانان خوش ذوق کشور دوباره این قدرت نرم به وجود می آید.
یک مقدار تکنیک کلامی به کار بردم و گفتم «سرکار خانم گوگوش یک تنه ....» . بعد فکر کردم دیدم که این حرفم اولا درست نیست ثانیا خلاف تاکید همیشگی ام روی کار تیمی هست. حتی گوگوش یک تنه نمی توانست چنین اثری داشته باشد. تیمی بودند از آهنگ ساز و ترانه سرا و نوازنده و مدیر برنامه و طراح لباس و طراح صحنه و دوزنده لباس و مدیر فنی و اسپانسر و....
گیریم حداکثر ۵۰ نفر. به هر حال تعداد کمی است در مقابل جمعیت یک ملت. منظورم این بود که عده اندکی از این قبیل می تونند تصویر چهره یک ملت را گستره وسیعی از جغرافیا تغییر بدهند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل