شنبه 22 مهر 1402
+0 به یه ن
فیس بوک تویتر گوگل
ما در جامعه فیزیک ایران و بقیه جامعه ایران از بس از کسانی که برای خود در زمینه اخلاقیات و ارزیابی اخلاقی، «آتوریته» قایلند کثافتکاری دیده ایم که اسم اخلاقیات که می آد پشتمان تیر می کشد که باز برای کدام بدبختی می خواهند پاپوش بدوزند؟!
یارو استاد نامحترم از یک ترم درسی که داره یک جلسه درست و حسابی و درس آماده کرده سر کلاس نمی آد. اداره کلاس هایش را گردن آسیستان درس می اندازه و از او بیگاری می کشه. بعدش می ره در زمان همان کلاس درس در مورد «اخلاقیات علمی» در فلان محفل سمینار می ده. هر ازگاهی هم که دانشجویی طعنه ای می زنه که «اخلاقیات مد نظر شما همینه که در عمل نشان می دهید؟» او را از درس می اندازه و تا جایی که می تونه به او ضربه می زنه.
از این ماجراها زیاد دیده ایم. دیگه عادت کردیم که دم از اخلاقیات زدن اسم رمز مفت خورانی باشد که بخواهند منتقدانشان را له کنند.
با این حال «اخلاق» رشته محترمی در فلسفه هست و ربطی به کثافتکاری های این قبیل آدم هادر جمع فیزیکدانان ایرانی نداره.
سخنرانی عمومی آتی پژوهشکده ما در مورد اخلاق هست. عنوانش هست : «کاوشی در صورتبندیهای فرااخلاق در سده اخیر». دکتر امیر صائمی از پژوهشکده فلسفه قرار هست این سخنرانی را ارائه دهند. برایم جالبه سخنرانی اش را بشنوم تا بدانم اهل فن در این مقوله چه می گویند. چند مقاله از ایشان در همین مجله اخبار پژوهشگاه خوانده بودم. کار علمی هست. به پاپوش دوزی مفت خوران مدعی اخلاقیات ربطی نداره.
اگر علاقه مند هستید اطلاعات بیشتر در مورد سخنرانی را می توانید در اینجا بیابید.
------------------------------
من افتخار آن را داشتم که در دوران دکتری که از دو فیزیکدان بزرگ -اسمیرنف در ایتالیا و پسکین در آمریکا- تلمذ کنم. هر دوی این بزرگوار به سبک خودشان آخر پرنسیب و اخلاق مداری هستند. اسمیرنف به سبک روسی و با دیدگاه چپ، پسکین به سبک آمریکایی و با دیدگاه سرمایه داری.
قبل از فروپاشی شوروی، آن کشور پژوهشگاه های برجسته و فیزیکدانانی پرآوازه داشت. اسمیرنف یکی از انان بود. بعد از فروپاشی نتوانستند حقوق خوب به استادانشان بپردازند و به دلایل معیشتی این استادان مجبور شدند به غرب مهاجرت کنند. طبعا به لحاظ روحی کار آسانی نبود. در محیطی که بزرگ شده بودند شوروی ابرقدرت انگاشته می شد و این نخبگان گل سرسبد این ابرقدرت بودند. به یک باره خود را در جهان غرب یافتند. با فرهنگی جدید که از پس پرده آهنین نشناخته بودند.
بیشتر این فیزیکدانان درجه یک روسی دلشان نیامد که بعد از آن آدرس دانشگاه خود در روسیه را در مقالات نگذارند. با این که دیگر در آنجا نبودند و پولی نمی گرفتند. موسسات علمی و دانشگاه های غربی سرمست از جذب این نخبگان بودند. درک هم می کردند که چه قدر شرایط روحی آنها سخت باید باشد برای همین ابدا در این مورد سخت گیری نکردند و اجازه دادند که آدرس دانشگاه قبل آنها در کنار آدرس جدید بر مقالات آنها باشند. حضور این نخبگان در دانشگاه های آنها چنان اعتبار و پرستیژ می آورد که یک آدرس اضافی بر روی مقالات اهمیتی نداشت.
در سال های اولی که به ایران بازگشته بودم بحث اخلاقیات علمی داغ بود. هر کسی از رختخوابش بلند می شد برای خودش معیار سنجش اخلاقیات علمی صادر می کرد و دیگران را با معیار خود می سنجید. طبعا کسانی به این کار بیشتر مبادرت می کردند که کار مهمتری -نظیر پژوهش یا آموزش- انجام نمی دادند. در واقع در زمینه پژوهش و اموزش از دیگران بیگاری می کشیدند و به اسم خود می نوشتند و خود به ارزیابی اخلاقیات دیگران با معیارهای خودشان مشغول بودند!
من اولش فکر می کردم اینها یگ چیزهایی حالیشون هست و واقعا اخلاق گرا هستند. یکی از آنها «شکر خوری» اضافی کرد و به استاد راهنمای من هم ایراد اخلاقی گرفت که آدرس دانشگاه قبلی خود را هم می گذارد تا از اونجا هم پول بگیرد. به قول معروف، کافر همه را به کیش خود پندارد! جز پول چیزی به ذهنش نمی رسید. واقعیت این بود که استاد من پولی از دانشگاهش نمی گرفت. علت این که آدرس آن دانشگاه را می ذاشت این بود که دلش نمی آمد دانشگاهی با آن شکوه یکباره از نقشه علمی دنیا حذف شود.
برای این که روشن باشد این استاد من چه جور آدمی هست یک خاطره از او تعریف میکنم. برای همایشی او را به ایران دعوت کرده بودم. به او هم گفته بودم که در فرودگاه یورو تبدیل به ریال نکند چون که به نرخ دولتی خواهد بود و کلاه سرش خواهد رفت. استادم آمد چندین لکچر عالی داد. خرج سفرش را هم خودش داد. ما در پژوهشکده فیزیک به سخنرانان پول نمی دهیم مگر به ندرت به برخی پست داک های خودمان که کمک خرجی باشد. به سخنران خارجی که هرگز پول نداده ایم. بعدش استادم در ایران سفر کرد. هنگام بازگشت گفتم حالا می تونی باقی مانده ریال هایت را در فرودگاه به یورو تبدیل کنی که به سودت هست. اون قدر از این حرف من ناراحت شد! از این که آشفته بازار اقتصادی ایران نفعی به او رسد بر آشفت. رفت و تا دینار آخر محصولات فرهنگی ایرانی خرید که به اقتصاد محلی کمکی کرده باشد.
همچین آدمی است.
برویم سراغ او یارو که «شکر خوری» اضافی کرده بود و استاد مرا بی اخلاق خوانده بود. راستش من اون موقع فکر کردم این یارو خیلی اخلاق مدار هست. خیلی هم ناراحت شدم که چرا استادم با معیارهای اخلاقی او درست عمل نکرده.
چند سالی گذشت. خبر یک رسوایی آمد.گویا او و چند نفر از همدانشکده ای هایش- که همگی زن و بچه داشتندو سر برخی شان هم تاس بود- به دختری دانشجو نظر داشتند. دختر هم که از قضا جزو دانشجویان نخبه و ممتاز بود به همه شان نه گفته بود. خودش با یکی از همرشته ها که پسری جوان بود دوست بود. من جزئیات را نمی دانم ولی آن استادان مدعی اخلاقیات ان دختر و آن پسر را اذیت کردند که از ایران فراری دادند. استادان زن و بچه دار و کله-تاس و از همه مهمتر مدعی معیار- سنجش- اخلاقیات (چه شکرخوری اضافی ای !!!) سر این موضوع با هم هم دعوا راه انداخته بودند و پته هم را روی آب می ریختند بعدها در خبر خواندم که آن دختر در خارج به افتخارات علمی دست یافته.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل