نسلی شجاع یا گستاخ؟ مودب یا بزدل؟

+0 به یه ن

معلمان و استادانی که قبل انقلاب خدمت شان را شروع کرده بودند در مورد گستاخی و بی ادبی دانش آموزان دبیرستان و دانشجویان اندکی پس از انقلاب (و در طول سالیان انقلاب فرهنگی) داستان ها نقل می کنند. ظاهرا در آن سالها درصد قابل توجهی از دانش آموزان دبیرستان و دانشجوها عوض این که درس بخوانند افتاده بودند به جان معلمان و استادانشان.

حالا جوانان انقلاب، میانسالی را هم رد کرده اند و شکایت می کنند که نسل جدید به بزرگتر احترام نمی گذارند! 


راستش من معتقد نیستم که بزرگ به صرف این که بزرگتر هست باید احترام گذاشت. معتقدم که نباید تحلیل رفتن زیبایی یا نیروی جسمی یا فکری مسن ترها را به سخره گرفت. معتقدم جوانترها با کندی ای که با سن می آید باید  مدارا کنند. اگر صفی باشد که تحمل آن برای مسن تر ها سخت باشد باید جلوشان فرستاد. این قبیل مداراها را باید با آنها کرد. اگر جوانمرگ نشویم این روزها و این کندی ها به سراغ ما هم خواهد آمد. اون موقع انتظار مدارا دارم. 

اما قرار نیست به دستور بزرگتر راه غلط برویم یا خفه بشویم که احترامش حفظ شود. متاسفانه الان بزرگتر ها خیلی اوقات چنین انتظاری دارند.


ولی وقتی ماجراهایی که معلم ها و استادان از اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت تعریف می کنند حق را به اونها می دهم. اونها داشتند درسشان را می دادند اما شاگردهایشان به جای درس خواندن به زندگی و لباس پوشیدن اونها کار داشتند و اگر خوششان نمی آمد انگ هایی مثل طاغوتی و …. به معلمان خود می چسباندند و از کار بیکارشان می کردند. پررو و گستاخ و بی تربیت شده بودند. شجاع نبودند . وقیح بودند.


نسل ما یک نسل محافظه کار بود. از بس از ندانم کاری های نسل انقلاب ضربه دیده بودیم می ترسیدیم دست از پا خطا کنیم که مبادا مثل اونها گند بزنیم. در نتیجه خیلی محافظه کارانه رفتار کردیم. اگر بخواهم هنر همنسلانم را بگویم بیش از این نیست که ما در سن ٤٥ سالگی تبدیل به عجوزه ای که به خنده و آرایش دختران جوان خرده بگیرد نشدیم. هر چند خود در آستانه جوانی و در نوجوانی در اتوبوس و …. انواع و اقسام توهین ها از عجوزه های آن زمان (همسن های الان خودمان) کشیدیم اما سیکل را شکستیم و دختران جوان تر از خود را به آن صورت نیازردیم. اما به عنوان یک نسل کار مهمی بیش از آن نکردیم. هنرمان این بود که به اندازه نسل  قبلی گند نزدیم. 


اما الان نسل دهه هشتادی است که دانشجو و دانش آموز دبیرستانی است. نشنیدم مثل نسل انقلاب با معلمان خود گستاخی کند و وقیح باشد. اگر درس نخواند خنده خنده می گوید که تنبلی کرده است نه آن که با وقاحت به معلم انگ ویرانگر زند و متوقع هم باشد. از سوی دیگر مثل نسل ما هم توسری خور نیست که همه چیز راتحمل کند. همین چند روز پیش در دانشگاه علم وصنعت به مداخلات حراست در مسایل شخصی اش اعتراض کرده. امیدوارم با همین فرمان بروند جلو. با کسانی که در کارشان فضولی بیجا می کنند مقابله کنند اما احترام استادانشان را تا جایی که انتظارات معقولی نظیر درس خواندن دارند حفظ کنند. اما نه بیش از آن. حرف ناحق استاد را قرار نیست قبول کنند.

ببینیم این ماجرا کجا خواهد رسید. امیدوارم ماجرا به خوبی ختم بشه و ندانم کاری ها و حماقت ها ی نسل ما و نسل های پیشتر از نسل شجاع و آزادیخواه فعلی نسلی گستاخ و وقیح نسازه. زیادی توی چشمشان انگشت نکنیم. اینها عادت ندارند. شجاع تر از آنند که تحمل کنند.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]