ضربه های مدعیان اصالت به فرزندانشان

+0 به یه ن

بانوی ٧٠ ساله ای را که از بیست و چند سال خود را منصوب به سخنگویی اصالت خانوادگی کرده نمی توان تغییر داد. اما من سری نوشته را بیهوده منتشر نمی کنم.

سنین بین ٤٠ تا ٥٥ زمانی است که خانم های طبقه مرفه ممکن هست هوس کنند که به تدریج سخنگوی اصالت خانوادگی شوند. در این سنین و در این موقعیت بچه هایشان بزرگ شده اند، درسشان را خوانده اند، در شغلشان و خانه داری به درجه ای از پختگی رسیده اند. اگر شوهر و بچه های سر به راهی داشته باشند و تمکن مالی هم داشته باشند چالش زیادی در زندگی حس نمی کنند. چشم اندازی هم که بعد از این موفقیت های بیشتر و چشمگیرتر به دست آورند نمی بینند. سنی هست که ممکن هست وسوسه شوند که سخنگوی اصالت خانوادگی گردند. کار سختی هم نیست. در واقع، بعد از ایراد گرفتن از بقیه ساده ترین کار دنیاست.

کافی است گوش مفت گیر بیاوری و در مورد شکوه گذشته خانواده ات وراجی کنی. کسی هم در این مملکت مدرک از آدم نمی خواهد. به علاوه هر چه سن بالاتر می رود مخاطبان بیشتر مجبورند که به شما احترام بگذارند و حرف های شما را تایید کنند.




اما در این سری نوشته ها سعی کردم تشریح کنم که علی رفم راحتی سخنگوی اصالت خانوادگی شدن ، ضربات و آزارهای آن بر بدنه خانواده هسته ای (همسر و فرزندان)کم نیست.



ضربه های مدعیان اصالت به فرزندانشان-قسمت اول


در بین طیف و قشری از همشهریان من ، مهمترین صحبت و دغدغه همین بحث اصالت خانوادگی است.  در واقع می نشینند و صحبت می کنند که جد فلان شخص صد سال پیش چه قدر ثروت داشته و ۶۰ سال پیش در خانه اش چه دستگاه هایی بوده است.  این موضوع برایشان  بسیار مهم و حیاتی است! بیشتر از آن که بشه تصورش را کرد برایشان مهم هست. ارزش هر فردی را بر این اساس می سنجند که بابابزرگش چه قدر ثروت داشته.  جالبه که در این بحث ها تمام حوادث مهم ۱۵۰ سال گذشته از مشروطه گرفته تا فرقه پیشه وری و اصلاحات اراضی و...... غایب هست. اصلا برایشان مهم نیست بابابزرگ یارو مشروطه چی بوده یا طرفدار استبداد. 

به طریق اولی مسایلی که امروز در جامعه اتفاق می افتد برایشان اهمیتی ندارد. مسایل معاصر مانند اعتراضات معلمان و کارگران، گردهمایی در تبریز در حمایت از  اعتراضات خوزستان و نظایر آن  در دایره رصد آنها قرار نمی گیرد. هیچ کدام از این موضوعات  از منظر آنها، آن قدرها مهم نیست. مهم آن هست که بدانند جد فلانی جزو ثروتمندان تبریز بوده یا خیر! حالا کنشگری اجتماعی پیشکش ! این افراد به بچه های خودشان ضربه می زنند. به خصوص زمانی که این «اصالت» خشک و خالی باشد و با میراث مادی قابل توجه (از قبیل باغ و زمین و مستغلات و جواهرات) همراه نباشد. درواقع سخنگوی اصلی اصالت، همین اصیل های بی میراث هستند! همسرشان عمری زحمت می کشد و پول در می آورد ، اما هرچه که به دست می آورند به حساب اصالت خانوادگی گذاشته می شوند. اینجا می خواهم در مورد ضرباتی که مادران مدعی اصالت به فرزند خود می زنند صحبت کنم. اما ابتدا می خواهم دو نکته را روشن کنم.


1)  اونهایی که اجداد ثروتمند داشتند و سهم الارث خوبی هم نصیب شان شده ، معمولا فقط در مواجهه با اختلاسگران و .... یادشان می آید پز اصالتشان را بدهند. در زندگی روزمره با بستگان درجه یک و دوستان و آشنایان خیلی لاف اصالت نمی زنند. مثل یک آدم نرمال رفتار می کنند. اما اونهایی که سهم الارثی دریافت نکرده اند گوش فلک را با یادآوری اصالت خود کر می کنند.  به همسر و بچه های خود هم لاف اصالت می زنند. چون که درجه اصالت فرزندانشان از اونها کمرنگ تر هست بچه های خود را هم نمی پسندند. مستقل از این که بچه هایشان چه قدر دستاورد علمی  و اقتصادی و هنری داشته باشند.

2)  

این خاندان های  اختلاسگر هزار فامیل که در حدود سی سال گذشته ثروت ایران را غارت کردند هم جزو مدعیان اصالت هستند. اما در این رشته نوشته موضوع صحبت من نیستند. اینها جنس شان فرق دارد. این قشر اختلاسگر امروزی ، میلیون ها مرتبه رذیلتر و پست ترند اما دست کم احمق نیستند! می دونند دنبال  چی هستند. روشن وسرراست: چاپیدن کشور و زالو صفتانه مکیدن خون مردم! وقتی می گویند فلانی اصیل هست منظورشان روشن هست: یعنی از آن دسته از هزارفامیل زالو صفت هست که  می شود با او، برای چاپیدن مردم و ثروت کشور ساخت و پاخت کرد. 

اصیل هایی که من مد نظر دارم دنبال چاپیدن کشور نیستند. دلشان به همان خوشه که بابابزرگ بابابزرگشان جزو ثروتمندان تبریز بوده. همین! اما آیا این دلخوشی ساده، بی آزار هست؟! نه خیر! روزگار بچه ها و همسر و داماد و عروسشان را سیاه می کند. در نوشته بعدی ام بخشی از دردها را می نویسم.


3)  یک معنای دیگه اصالت هم هست که در مسایل فرهنگی مطرح می شه. مثلا می گویند این لباس یا رقص یا موسیقی اصیل هست. اون صحبتش جداست. من واردش نمی شوم. فقط تاکید می کنم که در این بحث های اصالت که دغدغه شب و روز برخی از همشهریان من (البته خوشبختانه قشری کم شمار ولی کمابیش مرفه و  برخوردار) آن قبیل بحث های فرهنگی جای زیادی ندارد. اتفاقا نوازندگان موسیقی اصیل یا تولید کننده لباس های اصیل را هم مورد تحقیر قرار می دهند چرا که بابابزرگ هایشان اغلب جزو ثروتمندان آن زمان تبریز نبوده اند.




ضربه های مدعیان اصالت به فرزندانشان-قسمت دوم

ثروت   پدر بابابزرگ در صد سال پیش برای آدم نون و آب نمی شود! اگر  میراث مادی ای  در کار نباشد باید زندگی را با تلاش خود ساخت. وقتی مادر دور آدم حصار می کشد که ما جزو اصیلان هستیم و دون شان ماست که با دیگران مراوده داشته باشیم فرزند امکان نمی یابد که  مهارت های اجتماعی لازم را برای ساختن زندگی بیاموزد.

 در اون اوایل جوانی که شخص خودساخته با زور و زحمت درآمدی می یابد و به زعم خود شاخ غول را می شکند و برخی لوازم را می خرد مادر با رخ کشیدن لوازم  و برو بیای خاندان اصیلش شخصیت او و همسر و یارانش را خرد می کند.

اندکی  که گذشت و پس اندازی برای سرمایه گذاری جمع شد مادر اصرار می کند که باید سرمایه گذاری با راهنمایی های خاندان اصیل من انجام گیرد. بزرگان خاندان های اصیل عموما متخصص «د وه بالاسی دوزتماخ» از سرمایه کوچک و بی مقدار جوانان خود ساخته اند. به علاوه،  جوانان خود ساخته را کوچکتر از آن می بینند که حق الزحمه شان را در صورت انجام کاری برایشان پرداخت کنند. مثلا اگر جوان یک وکیل باشد و کاری برای حل مسایل ملکی آنها انجام دهد معمولا از پرداخت حق الوکاله توسط بزرگان اصیل فامیل خبری نخواهد بود.  از منظر اصالت هم خیلی عیب و عار هست که آدم برود حقش را از یکی از این بزرگان اصیل بخواهد. اگر مهندس باشید وبرای آنها طرحی انجام داده باشید هم همین طور. حق الزحمه شما هپلی هپو می شود اما به فلان مناسبت ، در حضور تمام فامیل یک هدیه نسبتا گران قیمت  -که یک دهم حق الزحمه شما هم نمی شود- دریافت خواهید کرد.  اونهایی  که دربار  بزرگان اصالت  ول می پلکند تا از اصالت چیزی هم به آنها برسد، هاز دیدن هدیه گرانبها از شدت هیجان شیهه می کشند! شما هم از ترس  والدین مقید به اصالتتان باید دندان روی جگر بگذارید و رو نکنید که این  حاتم بخشی آنها یک دهم آن چه که برای کارتان می بایست می پرداختند نمی شود.

خانواده های« اصیل»، حتی اگر مقید به حق و حساب و درستکاری هم باشند باز هم برای سرمایه گذاری و شراکت مالی و .... مفت نمی ارزند. چرا؟! برای این که اینرسی شان اون قدر بالاست که در وضعیت اقتصادی بی ثبات این کشور همه فرصت ها را از دست می دهند. تا اینها بیایند و شجره نامه طرف معامله را در بیاورند و بسنجد که آیا جزو اصیل هاست یا خیر، فرصت های اقتصادی پریده اند.

برای این کار یک نفر زبر و زرنگ و آشنا با فرهنگ مردم و کوچه بازار می خواد که بره با محلی ها چای بخوره و گپ بزنه و ته و توی مورد سرمایه گذاری را در بیاره.«اصیل مصیل» ها اصلا چنین قابلیتی ندارند. اصلا به درد شراکت مالی یا گرفتن  مشاوره اقتصادی نمی خورند.


ضربه های مدعیان اصالت به فرزندانشان-قسمت سوم

یکی از جملاتی که سخنگوهای اصالت خانوادگی  روزانه بارها تکرار می کنند آن هست که «من فلانی را آدم حساب نمی کنم». این سخنگو ها  نظر خود را معیار آدم بودن افراد می دانند. حقوق شهروندی و حقوق بشر و .... از منظر سخنگویان اصالت خانوادگی کشک هست.

وقتی می بینند شخصی بیرون از دایره و حصار تنگ اصالت مورد نظر آن تحسین فرزندانشان را برانگیخته، بلافاصله تاکید می کنند که اون فرد را آدم حساب نمی کنند. در دوران نوجوانی دوستی ها و.... خیلی محکم و عمیق هست. وقتی از مادر می شنوی که شخصی که تحسین ات را آن گونه برانگیخته  توسط مادرت آدم هم حساب نمی شود بدجوری به هم می ریزی. بد جورررری!

 اندکی که فرزند بزرگ تر می شود و شخصیت مستقل می یابد و احیانا برخی نظرات مادرش را در مورد اصالت خانوادگی نامعتبر می داند حتما از سوی مادر به او یادآوری می شود که خود او را هم مادر جزو آدم ها حساب نمی کند. خلاصه مهر مادری  سخنگویان اصالت خانوادگی چیز غریبی است. تعصب نتیجه عموی پدر پدربزرگش را دارد و شب و روز به فامیل او بودن تفاخر می کند و اگر کسی اندک انتقادی از او بکند رگ گردنش بیرون می زند که او فامیل اصیل من هست،  اما هفته ای چند بار به فرزندش می گوید که تو را آدم حساب نمی کنم و انتظار هم دارد که فرزند  هیچ به دل نگیرد چرا که آدم نیست که احساس داشته باشد.

بذارید یک کمی از این شیرین کاری سخنگویان اصالت بگویم تا بخندیم. خیلی خیلی اصیل ها اعتقادی هم به رعایت حریم خصوصی و در زدن به هنگام ورود به اتاق ندارند. ایرانی و خارجی هم ندارد.  خارجی اصیل هم همین طور هست.  یک فیلم قدیمی آمریکایی بود که در آن الیزابت تیلور نقش  عروس یک خانواده اصیل جنوب آمریکا (در این مورد باید بخوانید برده دار) را بازی می کرد. مادرشوهر او اعتقادی به در زدن نداشت و همین طوری می پرید وسط اتاق خواب عروس  و پسرش. ماجراهای پیش آمده احتمالی را هم خودتان تصور کنید. این البته یک درجه از اصالت هست که  نصیب هر کسی نمی شود. پدربزرگ چنین فردی باید از همه پدر بزرگ های اصیلان دیگر هم ثروتمندتر باشد!


ضربه های مدعیان اصالت به فرزندانشان-قسمت چهارم

سخنگویان اصالت خاندان نصف بیشتر سئوالات اخلاق پزشکی را هم  برای خودشان حل کرده اند. معتقدند اگر فرزند بیماری ای شدیدتر و جدی تر از سرماخوردگی داشته باشد، راه حل اتانازی است. 

همچنین بیشتر سئوالات روانشناسی را هم حل کرده اند و در نتیجه نیاز به مراجعه به روانشناس نمی بینند. هر اختلاف خانوادگی که پیش بیاید  از دو حالت بیرون نیست: ۱) طرف جزو اونهایی هست که به اندازه کافی ثروتمند هست که با چسباندن خود به او  لاف اصالت زد. در این صورت کوتاه می آییم و تحمل می کنیم. ۲) طرف از منظر اصالت خانوادگی  ارزش ندارد. در این صورت طردش می کنیم..



ضربه های مدعیان اصالت به فرزندانشان- قسمت پنجم


این مورد که می گم بیشتر مربوط به مادران نارسیست هست. در بین  سخنگویان خودخوانده اصالت خانوادگی قطعا خودشیفته زیاد هست.


گاهی برای فرزندان بزرگسال مشکلاتی پیش می آید که عرف جامعه ایجاب می کند مادر کنار بچه باشد . متعارف ترین آن زایمان یا بارداری سخت هست که به تجویز دکتر ، زائو باید مدت زیادی استراحت کند. عرف جامعه ما می گوید در این دوران سخت مادر زائو باید در کنار زائو باشد. 


مادران خودشیفته حال و حوصله زائوداری به مدت طولانی ندارند.

معمولا در جامعه ما کمتر کسی این جرئت را دارد که بگوید من نمی خواهم فلان کار را انجام دهم. معمولا شروع می کنند به بهانه آوردن و می خواهند تقصیر را به گردن دیگری بیاندازند.

البته این اختصاص به افراد خودشیفته یا اصیل ندارد. اکثر مردم ایران این جوری اند.  خاصیت خیلی بدی هم هست!


مادران خودشیفته به جای حمایت از فرزند بزرگسال خود به هنگام احتیاج، بهانه ای برای قهر کردن با او پیدا می کنند. می خواهند جلوی بقیه چنین جلوه دهند که هر چند مادر ایده آلی هستند که همواره حامی فرزند هست اما فرزندشان اون قدر بد هست که مستحق قهر هست.

خلاصه  نه تنها کمک نمی کنند بلکه با راه انداختن قهر و راه انداختن موج علیه فرزند خود بین فامیل و آشنایان حسابی به بچه شان حرص هم می دهند.


این ویژگی همه مادران خودشیفته هست. اما در خانواده اصیل، یک پدیده دیگر هم هست که غوز بالای غوز می شود: کارگران خانگی. کارگران خانگی آتش بیار معرکه می شوند و با تایید مرتب مادر خودشیفته او را بیشتر علیه فرزند خود تحریک می کنند. فرصت خوبی برای آنهاست که در دل خانم جا باز کنند. خانم هم کارگران دو-به-هم-زن را در این موقعیت مورد عنایات ویژه خود قرار می دهد. مادر خودشیفته هم به تایید روحی خدمه احتیاج دارد (چون ممکنه خواهر ویا شوهر خودش قهر با فرزند را- اون در شرایطی که بین مرگ و زندگی دست و پا می زند-تایید نکند) هم می خواهد این نمایش را بین آشنایان به اجرا بگذارد که "ببینید خانمی که نسبت به خدمتکارش این قدر مهربانه چه قدر نسبت به دختر خودش مهربانه! اما حیف دخترش بیشعوره و قدر این مادر مهربان را نمی فهمه!" این  نمایش هم که در جامعه ما خریدار داره.


خلاصه این که مادران خودشیفته در مواقع سختی و احتیاج نه تنها کمکی به فرزند نمی کنند نه تنها خودشان روی اعصابند بلکه یک لشگر از آشنایان هم علیه دختر بینوا که درسختی و تنگناست راه می اندازند.




اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]