راه حل عملی برای مشکلات پیش پا افتاده روزانه

+0 به یه ن

مقدمه

قبلا هم نوشتم که برخی از افراد جامعه ما چون توانایی آن را که بدون پرخاش و ایجاد کدورت «نه» بگویند کسب نکرده اند به سراغ بیراهه هایی نظیر وردخوانی و عرفان و انگشتر انرژی مثبت و... می روند. در این بیراهه ها نه تنها مشکل شان حل نمی شود، بلکه پرخاشگر تر می شوند.  اتفاقا این افراد جزو بهترین های کشور هستند. نجیب و ماخوذ به حیا و مهربان و با قابلیت و مسئولیت پذیر.
 اندکی دور وبر را بنگرید  کاملا حس خواهید کرد که کشور ما آبستن تحولات عظیم هست. تحولاتی عظیم و بنیادی در ردیف جنبش مشروطه در صد سال پیش. این که تا چه اندازه این تحولات مثبت خواهند بود بستگی  مستقیم به این دارد که نیروهای جامعه از قبیل همین افراد که گفتم چه قدر در تحولات نقش بازی کنند. حیف است که در این برهه این عده با این ویژگی ها  که بر شمردم مشغول وردخوانی و اسیر چند شارلاتان  که ادعای  رهنما و قطب  بودن می کنند باشند. همین طور حیف هست  که  نیروهای فکری شان با اختلاف با اطرافیان سر مسایل پیش پا افتاده تلف شود. ای کاش بتوان راهی یافت که این قبیل افراد از این مسایل رها شوند و بتوانند با نیروی فکری خود و با توانمندی های گوناگون خود کنش موثری در جامعه داشته باشند. کنشگری موثر این افراد در مسایل مهم جامعه (مثل محیط زیست، مثل حقوق زنان، مثل حقوق زبانی، مثل اهمیت علم آموزی، مثل اهمیت پژوهش علمی، مثل حقوق کودک، مثل نیاز به ارتباط با دنیای خارج  و تنش زدایی از روابط خارجه، مثل اهمیت عدالت اجتماعی، .....) می تواند نوید بخش آن باشد که تحولات عظیمی که خواه ناخواه در راه هستند  جامعه ای  بهتر و خواستنی تر بسازد. اما اگر کسانی که سوادی دارند و معلوماتی و هوشی و قابلیتی- هم اکنون  درگیر مسایل پیش پا افتاده باشند، تحولات  اوضاع را بهتر نخواهد کرد.

در نوشته های بعدی ام برخی نکاتی که به ذهن این حقیر می آید تا مشکلات فکری  نانوشته و ناگفته  این قشر را  حل کند، بازگو می کنم. ادعا ندارم نوشته های من خیلی ارزشمند و راهگشا خواهند بود اما امیدوارم باعث شود که افرادی که از این قبیل موضوعات در رنجند، مشکلات خود را از دریچه ای دیگر و زاویه ای دیگر بنگرند و در آنها تعمق کنند. در این صورت حتما راه حل موثر برای خود را خواهند یافت. ممنون می شوم این سری نوشته های مرا به اشتراک بگذارید تا  به دست کسانی هم که مخاطب اصلی این سری نوشته ها هستند برسد.

قسمت دوم: برخورد درست  با  خرده فرمایش های پدرسالارانی که معتقدند دیپلم خودشان ویا مدرک سیکل پدرشان به صد تا مدرک دکتری الان می ارزد!😉😁



در اینجا به چند موضوع می پردازم که به نظر من حاصل جامعه در حال گذار ماست. ندیدم کسی در جایی به آن بپردازد.
یکی از موضوعات درگیری های عروس های تحصیلکرده در خانواده های نسبتا سنتی است. در مورد  اختلاف های مادرشوهر و عروس زیاد صحبت شده. در واقع اختلاف ها در فرهنگ پاپ و در مثل ها و ضرب المثل ها بزرگنمایی هم شده. اختلاف اون قدر هم زیاد نیست. 
اما در مورد اختلافاتی که بین عروس و پدرشوهر در جامعه نیمه سنتی-نیمه مدرن  ما  پیش می آید، کمتر صحبت شده. در جامعه سنتی تر، روابط و جایگاه این دو کاملا روشن بود و دیوارها  و مرزها کاملا روشن. در نتیجه کمتر مشکل پیش می آمد. دست کم درفرهنگ سنتی  مناطقی مثل آذربایجان و مرکز و شمال ایران که من با فرهنگ آنها آشناترم مشکل چندانی  بین این دو نبوده است. اما الان باورود یک عروس تحصیلکرده شاغل که در زمینه های مختلف اقتصادی و.... که قبلا قلمرو مردانه محسوب می شد، نظم مالوف ومرزهای نامرئی اما خوش تعریف به هم می ریزد.
معمولا پیرمردها در مورد زن جوان تحصیلکرده کنجکاو هستند و او را به صورت که موجودی که باید از نو شناخت و مطالعه کرد می بینند. تا ده سال پیش که تعداد فیزیکدانان زن در جامعه جهانی فیزیکدانان کم بود این کنجکاوی بین پیرمردهای فیزیکدان در اروپا هم خیلی مشهود بود! برگردیم سراغ روابط خانوادگی در ایران. بعضا پیرمردها اظهار نظری می کنند یا توقعی یا «خرده فرمایشی» دارند که به عروس بر می خورد و آن را دون شان اجتماعی خود-با توجه به تحصیلات و...خود- می بینند. اونها یی که «نه» گفتن بلد نیستند و می خواهند ماخوذ به حیا باشند، خشم را فرو می خورند و الکی در دل شعار می دهند که باید «منیت» خود را بکشند و تواضع و فروتنی کنند. برخی هم  آن قدر در این راه پیش می روند که  می افتند در دام شیادان «عرفان فروش». اصرار بر کشتن «منیت»، راه را  بر سو استفاده های گوناگون شیادان باز می کند. کسی که بنا ندارد که منیت خود را بکشد کمتر امکان دارد در این دام ها بیافتد.
 بعد از یک مدت  این عرفان بازی ها و این فروتن بازی ها، واکنش منفی می دهد . معمولا کسی که ادعا می کند منیت خود را کشته یک مرتبه مثل آتشفشان فوران می کنند و پرخاشی از خود بروز می دهند که چه در فرهنگ سنتی و چه در فرهنگ مدرن غیر قابل قبول هست.


من ملاحظه کرده ام  که کسانی که  مهارت اجتماعی بالا دارند خیلی راحت این  گونه مسا یل را حل می کنند و نیازی به کشتن منیت  نمی بینند.  هرگاه  با اظهار نظر نابجا یا به اصطلاح خرده فرمایشی رو به رو می شوند که به نظر آنها  اندکی توهین آمیز هست در همان ابتدا مرزها را روشن می کنند. اما نه با پرخاش و ایجاد کدورت.  با گفتن جملاتی نظیر «دیگه چی؟!»، «که این طور». لحنشان را طوری تنظیم می کنند که یعنی تو شوخی کردی من هم به شوخی جواب دادم! هرچند برداشت شوخی هم نکرده باشند اما این پیام را می دهند که این نظر یا خرده فرمایش چنان بیربط و نابجا بود که به شوخی می مانست. دو سه برخورد به این شکل، مشکل را حل می کند. لازم نیست طرف برود عارف شود یا «منیت» خود را بکشد یا آتشفشان خشم شود! به همین راحتی، به همین خوشرویی! ادامه دارد.....

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]