قصه برای شب یلدا

+0 به یه ن

چیزی به شب یلدا نمانده. از جمله سنت های شب یلدا قصه گویی هاشه. من فكر می كنم باید ژانر علمی-تخیلی هم باید یواش یواش به قصه های محلی ما باید اضافه بشه. من پارسال در این زمینه سعی كرده بودم. البته نتیجه را بیشتر كسانی كه رشته شان فیزیك بود پسندیدند! به هر حال اولین قدم هست. امیدوارم مقدمه ای باشه تا اشخاص خوش ذوق تر از من در  این زمینه كار كنند.

اینجا فایل صوتی قصه گویی مرا به زبان تركی به سبك مادر بزرگ ها می توانید دانلود كنید. اگر دوست داشتید می توانید آن را به دیگران هم بدهید. از این كار خوشحال خواهم شد. در زیر هم ترجمه فارسی اش را دوباره منتشر می كنم:

یكی بود یكی نبود غیر از خدا هیچ كس نبود. زیر گنبد كبود یك دختری بود كه اسمش آیدا بود. آیدا دانشجوی دكتری فیزیك بود. به مطالعه ی ستاره ها و همین طور ذرات خیلی خیلی كوچكی كه دنیا از دنیا از اونها ساخته شده علاقه داشت و روی آنها مطالعه می كرد. یك روز آیدا به یك همایش بین المللی رفت. در همایش بین المللی یك آقایی  داشت  سخنرانی می كرد. می گفت ستاره هایی كه حدود ۸ برابر سنگین تر از خورشید هستند بعد از حدود ۱۰ میلیارد سال منفجر می شوند و از آنها ذرات كوچكی ساطع می شه كه اسمشان نوترینوست. نوترینوها به چشم دیده نمی شوند. اما علی الاصول می توانند در آزمایشگاهی كه توی ژاپن هست و اسمش سوپركامیوكانده است دیده بشن. این آزمایشگاه زیر زمین است. تاریك تاریكه. یك بشكه ی خیلی بزرگه كه توش آبه. وقتی ذره ی نوترینو از آن عبور می كنه یك نور زیبای آبی پخش می شه.

آقاهه می گفت اگر انفجار ستاره در كهكشان خودمان یا همان كهكشان راه شیری رخ بده ما هزار تا از این نورها را می بینیم. اما از این انفجارها در كهكشان ما قرنی یكی دو بار بیشتر اتفاق نمی افته. باید سی تا پنجاه سال دیگه صبر كنیم تا یكی دیگه از این ها را ببینیم. گفتیم این جور كه نمی شه! یعنی همین طور دست روی دست بذاریم؟! آخه چه قدر صبر كنیم؟! ۳۰ سال؟! ۵۰ سال؟! تا آن زمان كه پیر می شیم بعد یك فكری به ذهنمون رسید. گفتیم درسته كه در نزدیكی ما و در كهكشان ما حداكثر هر صد سال سه تا از این انفجارها می شه. اما اگر بتوانیم نوترینوی انفجارها در كهكشان های دوردست را هم ببینیم خیلی خوب می شه. بعدش یك فكری به ذهنمون رسید. اگر توی آب آن دستگاهمون یك ماده به اسم گادلینیوم حل كنیم می توانیم اثر آن نوترینوهای دوردست را مشاهده كنیم. گادلینیوم در آب اقیانوس ها هست اما درصدش كمه.

حرف آقاهه كه به اینجا رسید فكری به ذهن آیدا رسید. یواشكی لپ تاپش را باز كرد و به برادرش آیدین یك پیغام فرستاد: "آیدین! اورمو گؤلونین سووندا نچچه درصد گادلینیوم وار؟" (ترجمه: آیدین! در آب دریاچه ی اورمیه چند در صد گادلینیوم هست؟) برادر آیدا زیست شناس بود در مورد آرتمیای داخل دریاچه ی اورمیه تحقیق می كرد. آب دریاچه كه كم شده طفلكی آرتمیاها كه جانورهای كوچك آبی هستند دارند می میرند. آیدین داره سعی می كنه اونها را نجات بده. جواب آیدین كه رسید آیدا خیلی خوشحال شد.  

غلظت گادلینیوم در آب دریاچه ی اورمیه دقیقا همان بود كه برای این آزمایش لازم بود. بعد از سخنرانی رفت و ماجرا را برای همكاران خارجی تعریف كرد. قرار شد با هم همكاری كنند تا هم از آن نوترینوها پیدا كنند و هم نامه نگاری كنند تا به كمك جامعه جهانی دریاچه ی اورمیه و آرتمیاهای كوچولو را حفظ كنند تا پرنده های قشنگ فلامینگو باز هم به دریاچه بیایند و بچه ها بروند آنها را تماشا كنند.

قصه ی ما به سر رسید فلامینگو به دریاچه ی اورمیه نرسید!

برای اطلاع بیشتر در مورد قسمت فیزیكی قصه به این مقاله مراجعه كنید.

 مقاله ی من و آرمان را  ببینید. فصل ۴ اش مربوط است.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]