بسیار تلخ

+0 به یه ن

ماتی میخاناسی:


چیخاردیب ۱۰۰ تک تومن تصددیخ چیخیر اونو دا ۱۵ نفر آدامین باشینا دولاندیریر! اولان ۱۰۰ تومنینن بو بئله آدامی بلالردن اوزاخ توتماخ اولسئیدی ایندی بوتون دؤهتورلر، بیمه شرکت‌لری و حتی صافکارلار بوش بئکار قالمیشدیلار.
🆔 @matimeyxanasiofficial



مینجیق:
بله! اگر این عقیده خرافی را نمی داشتیم که با تصدق رفع بلا می توانیم بکنیم ساختمان هایمان را بهتر می ساختیم در زلزله این همه تلفات نمی دادیم!
مسکن مهر بدجوری در زلزله ویران شده و قربانی گرفته.
  فساد مالی توام با خرافات ریشه کن باد!
چه صد تا تک تومنی صدقه بدهی، چه صد میلیارد یورو صدقه دهی قوانین فیزیک عوض نمی شوند! کارهای پرخطر و عدم رعایت نکات ایمنی احتمال خسارت جانی و مالی را بالا می برد مستقل از آن که صدقه داده باشی یا نداده باشی.
سازمان انتقال خون برای گروه O-فراخوان داده. اگر خونتان O- هست زودتر بشتابید.

نوشته مرتبط

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بله! بله! ایران برای همه ایرانیان!

+0 به یه ن

ماموریت اصلی حبیب‌الله بیطرف در وزارت نیرو، همان انتقال آب به یزد بود که با حمایت همه جانبه محمد خاتمی این طرح به سرانجام رسید. طرحی که مخالفت‌های فراوان مردم خوزستان و چهارمحال و بختیاری برای توقف آن راه به جایی نبرد، اما همچون آتشی در زیر خاکستر نمودهای اجتماعی خود را به نمایش گذاشت، کشاورزان اصفهانی دست به انهدام خط لوله انتقال آب به یزد زدند، مردم معترض روستای بیرگان محل کارگاه تونل سوم کوهرنگ را اشغال کردند و اعتراضات اهالی خوزستان به خشکی تالاب‌ها و انتشار ریزگردها همچنان ادامه دارد.

شعارهای اعطای حقوق قومی و منطقه‌ای و نگاه عادلانه به همه مناطق کشور در دولت اصلاحات که تبلور آن در شعار «ایران برای همه ی ایرانیان» نمود می‌یافت برای خوزستانی به جز خواب و خیالی خوش نبود، زیرا هم زمان درهمان دولت سلایق منطقه‌ای و قومی کلید طرح‌های انتقال آب کارون به یزد را رقم زد. محمد خاتمی، رئیس جمهور، محمدرضا عارف، معاون اول و حبیب‌الله بیطرف، وزیر نیروی وقت، صنایع سنگینی را به استان زادگاه خود سوق دادند که نیازمند آب فراوان بود. انتقال صنایع سنگین و آب‌بر فولادسازی به کویر مرکزی هم در دوره وزارت اسحاق جهانگیری(کرمانی) اتفاق افتاد، و طرح‌های انتقال آب به یزد و کرمان و اصفهان و قم برای تامین آب قطب‌های قدرت و صنعت هم درهمین دوره اجرا شدند. این طرح‌ها نشان دهنده بخشی‌نگری، قومگرایی و شعارزدگی در دولتی بود که شعار خود را رفع تبعیض انتخاب کرده بود.

نرخ دو رقمی بیکاری در سه استان چهارمحال و بختیاری، خوزستان و لرستان و نرخ تک رقمی بیکاری در استان‌های مقصد پروژه‌های انتقال آب دلیلی است بر بی‌توجهی دولتمردان به وضعیت معیشتی مردم. جامعه مدنی و سیاسی استا‌ن‌های مبداء طرح‌های انتقال آب با همه تلاشی که انجام دادند نتوانستند جلوی انجام این طرح‌ها رابگیرند و آب رفته را به جوی بازگردانند. نکته بد آنکه این‌بار نیز دولت روحانی با انتخاب مجدد حبیب‌الله بیطرف و تیم کویرنشینان در وزارت نیرو، دنباله‌روی خود از سیاست‌های ناعادلانه و قومگرایانه پروژه‌های انتقال آب به کویر مرکزی را به نمایش گذاشت، انتخابی که بی‌شک تحت تاثیر لابی مافیای آب در کشور است.

نکته بد آنکه این‌بار نیز دولت روحانی با انتخاب مجدد حبیب‌الله بیطرف و تیم کویرنشینان در وزارت نیرو، دنباله‌روی خود از سیاست‌های ناعادلانه و قومگرایانه پروژه‌های انتقال آب به کویر مرکزی را به نمایش گذاشت، انتخابی که بی‌شک تحت تاثیر لابی مافیای آب در کشور است.

ظرف سال‌های گذشته سیاست‌های انتقال آب کارون و دز به مناطق مرکزی _ که یادگار دوران سازندگی بود _ توسعه یافت و باشتاب بیشتری دنبال شد. سیاستمدارانی همچون محمدخاتمی، محمدرضاعارف، حبیب‌الله بیطرف و علی اکبر اولیاء از یزد، اسحاق جهانگیری و اکبر هاشمی رفسنجانی از کرمان، زرگر و حاج رسولی‌ها (معاونین وقت وزارت نیرو) از اصفهان نقش تعیین‌کننده‌ای در شروع بکار همزمان چند طرح بزرگ انتقال آب کارون به یزد و اصفهان و کرمان و قم و گلپایگان ایفاء کردند .چپ و راست در تفاهم و توافق با یکدیگر، تغییر مسیر رودهای کشور را با تحمیل هزینه‌های هنگفت مالی و ساخت هزاران کیلومتر تونل آغاز کردند. اقداماتی که با انگیزه‌های منطقه‌ای اجحافی بزرگ به چندمیلون ساکن سه استان غربی بود.

می‌توان به نمونه‌ای از این بخشی‌نگری‌ها اشاره کرد. حبیب‌الله بیطرف در گفتگویی در ۲۸ اسفند سال ۹۱ با روزنامه آفتاب یزد، با افتخار جزئیات این اقدامات را تشریح می‌کند و به دستکاری اسناد بالادستی کشور به منظور انتقال آب سرچشمه‌های دز و کارون به یزد اعتراف می‌کند. او به تفصیل شرح می‌دهد که چگونه با کمک علی‌اکبر اولیاء، طرح آمایش سرزمینی استان یزد را (که در آن، تنها بر ظرفیت جهانگردی و صنایع‌دستی برای این استان تاکید شده بود) تغییر داد و برخلاف شرایط اقلیمی، یزد را در جایگاه قطب صنعت کشور قرار داد. با ویران‌کردن خوزستان، چهارمحال بختیاری و لرستان، آب سرچشمه کارون و دز به یزد منتقل شد تا امکان ایجاد صنایع و کارخانه‌های پرمصرفی همچون فولاد و سرامیک‌سازی در یزد فراهم شود. بیطرف در سخنان خود اذعان می کند که «به محض در دست گرفتن سکان وزارت نیرو در دولت اصلاحات در سال ۱۳۷۶، موضوع انتقال آب سرشاخه کارون به یزد را به عنوان یک دغدغه شخصی دنبال کردم.» در واقع ماموریت اصلی بیطرف در وزارت نیرو، همان انتقال آب به یزد بود که با حمایت همه جانبه محمد خاتمی این طرح به سرانجام رسید. طرحی که مخالفت‌های فراوان مردم خوزستان و چهارمحال و بختیاری برای توقف آن راه به جایی نبرد، اما همچون آتشی در زیر خاکستر نمودهای اجتماعی خود را به نمایش گذاشت، کشاورزان اصفهانی دست به انهدام خط لوله انتقال آب به یزد زدند، مردم روستای عسکران و کمندون لرستان دست به اعتراض زده و پروژه سدکمندون را اشغال کردند، مردم معترض روستای بیرگان درچهارمحال و بختیاری محل کارگاه تونل سوم کوهرنگ را اشغال کردند و دامنه اعتراضات اهالی خوزستان به خشکی تالاب‌ها و انتشار ریزگردهابالا گرفته است.

ویرانی مناطق زاگرس مرکزی بر اثر سدسازی و اجرای طرح‌های انتقال آب از سرچشمه‌های رودهای کارون و دز، فرصت‌های تولید ثروت و اشتغال در خوزستان، لرستان و چهارمحال و بختیاری را از میان برد، و به همان میزان در یزد و اردکان و مبارکه و کرمان و رفسنجان و… تولید ثروت کرد. 

اوج یکه تازی مافیای آب در کشور در دوره وزارت حبیب الله بیطرف رقم خورد، سدهای ویرانگر گتوندعلیا و کارون۲ (با تولید ۱۵هزارنفر آواره) درهمین دوره کلیدخورد یا افتتاح شدند. پروژه انتقال آب الیگودرز به گلپایگان و قم(قمرود) در همین دوره بود. ویرانی مناطق زاگرس مرکزی بر اثر سدسازی و اجرای طرح‌های انتقال آب از سرچشمه‌های رودهای کارون و دز، فرصت‌های تولید ثروت و اشتغال در خوزستان، لرستان و چهارمحال و بختیاری را از میان برد، و به همان میزان در یزد و اردکان و مبارکه و کرمان و رفسنجان و… تولید ثروت کرد. طرح‌های سدسازی و انتقال آب سرشاخه رودخانه‌های کارون و دز به دلیل ایجاد فقر فراگیر و تخریب زیست‌بوم ناقض حقوق شهروندی و عامل نابودی اقتصاد و کشاورزی و دامداری و محیط زیست مردم زاگرس مرکزی و خوزستان است.

حالا با به ثمر رسیدن تنها ۵۰درصد از پروژه‌های آن دوران، محیط زیست استا‌ن‌های پایین دست رو به نابودی گذاشته و کوچ اجباری، فراگیر شدن فقر و پدیده ریزگردها و خشکی تالاب‌ها بخشی از پیامدهای اجتماعی و زیست محیطی این طرح‌ها در استا‌ن‌های غربی است. با تکمیل زنجیره آن طرح‌ها ظرف یک دهه آینده مردم سه استان صاحب کارون و دز ناگزیر از مهاجرت و حاشیه‌نشینی در کنار شهرهای بهره‌مندی خواهند شد که با ثروت آنها آباد شده است.

منبع: میدان

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آیا دانشجوی دکتری و کارشناسی ارشد می گیریم یا نه؟!

+0 به یه ن

از من سئوال شد که آیا آی-پی-ام دانشجو دکتری در آینده می خواهد بگیرد یا نه.

من سخنگوی آی-پی-ام نیستم و خبر هم ندارم بقیه می خواهند چه کنند.
 با توجه به تجارب تلخ و شیرینی که داشته ایم،  من دیگه به طور رسمی به آی-پی-ام درخواست این که می خواهم دانشجو بگیرم نخواهم داد.  هر ساله راهنمایی دو سه دانشجوی فوق لیسانس را می خواهم برعهده بگیرم. هر وقت خواستم دانشجوی کارشناسی ارشد بگیرم، فراخوان می دهم. نمونه فراخوانی که دفعه آخر داده بودم در زیر هست:
"با توجه به تجاربی که در دوازده سال و نیم گذشته داشته ام پس از این قصد دارم هر ساله یک یا دو دانشجوی کارشناسی ارشد قبول کنم. پروسه انتخاب دانشجو چند ماهی طول خواهد کشید. دانشجویانی که مایل هستند تز کارشناسی ارشد خود را با این جانب کار کنند در کلاس های این جانب که روزهای شنبه و دوشنبه از ساعت 10 تا دوازده تشکیل می شود شرکت نمایند.  بعد از ظهر همین روزها از ساعت 1:15تا 1:45 جلسه بحث و گفت و گو داریم. در این جلسات دانشجویان بناست مطلبی را ارائه دهند. (ترجیحا به زبان انگلیسی). بر اساس میزان فعال بودن در این جلسات  دانشجویان را انتخاب خواهم کرد.
چند نکته:
1) شرکت در کلاس ها و جلسات بحث برای همگان آزاد است. اطلاعات کلاس در لینک زیر قابل دسترس است:
http://physics.ipm.ac.ir/phd-courses/semester13/iteu/index.jsp
2)  امسال تنها دانشجوی دختر می پذیرم.
3) اگر تصمیم بر این شد که راهنمایی پایان نامه با من باشد بر عهده خود دانشجوست که کارهای اداری مربوطه در دانشکده خود را انجام دهد و دانشکده را راضی کند تا استاد راهنمای خارج از دانشکده داشته باشد.
4) در انتخاب دانشجویان  این که از کدام دانشگاه فارغ التحصیل شده اند ویا در کدام دانشکده مشغول به تحصیل هستند از جانب من اهمیتی ندارد. معیار اصلی تلاش -تلاش واقعی نه تصنعی- در جهت انجام دادن و ارائه هر چه بهتر پروژه است.
5) شرکت در کلاس ها و در جلسات شرط لازم برای انتخاب هست اما شرط کافی نیست.
برای آشنایی با من و مقالاتم به  سایت زیر مراجعه کنید:

http://physics.ipm.ac.ir/~farzan/
 http://inspirehep.net/author/profile/Y.Farzan.1

با احترام
یاسمن فرزان

محل برگزاری کلاس ها: تهران، خیابان فرمانیه، بین کامرانیه و دیباجی شمالی (بین کوه نور و باغ سفارت ایتالیا)، جنب فربین، پلاک 70، پژوهشگاه دانش های بنیادی، ساختمان شش طبقه، همکف، کلاس A"



اما در مورد دانشجوی دکتری. تجربیاتم در 13 سال گذشته مرا در مورد انتخاب دانشجوی دکتری خیلی محتاط کرده. از این پس دانشجویی را به عنوان دانشجوی دکتری می پذیرم که از دو کانال مشخص کارشناسی ارشد گرفته باشند:1) یا دانشجوی کارشناسی ارشد دکتر شیخ جباری بوده باشند و ایشان صلاحیت این دانشجو را تایید و راهنمایی دانشجو را به من توصیه کند. 2) یا این دانشجو در دوره کارشناسی ارشد دانشجوی دانشکده فیزیک دانشگاه شهید بهشتی باشد و استادان آنجا راهنمایی دانشجو را به من توصیه نمایند.
اگر مایلید در دوره دکتری با من کار کنید در دوره کارشناسی ارشد به دانشگاه شهید بهشتی بروید. همان اوایل بیایید با من صحبتی بکنیم. اونجا به شما می گویم توصیه نامه کدام استاد ها   برای من حجت است.
خارج از این دو کانال قصد ندارم دانشجوی دکتری بگیرم.
منظورم این نیست که خارج از این دو کانال دانشجوی خوب یافت نمی شود. حتما پیدا می شود ولی من نمی خواهم باقی مانده عمر آکادمیک خود را ریسک کنم و فردی را به دانشجویی بپذیرم که  بخواهد چهار سال روی اعصابم باشد و بعد هم عمری به اعتبار آکادمیکم لطمه زند. اگر از این دو کانال دانشجو توصیه شود خیالم تخت خواهد بود که ضربه ای از این دانشجو به من و گروه من وارد نخواهد شد. دانشجویانی به من معرفی خواهند شد که به اعتبار بیافزایند و کمک حال گروه باشند.


شرط های دکتر شیخ جباری هم کمابیش همین هست. از بقیه هیچ اطلاعی ندارم و نمی خواهم هم که داشته باشم.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نفر اول کنکور ریاضی

+0 به یه ن

نفر اول کنکور ریاضی امسال از تبریز هست.الله ساخلاسین!
از عکسش چنین بر می آید که جهشی خوانده باشد.
اگر احیانا او را می شناسید از او بخواهید این نوشته را بخواند:

آقای صابر دین پژوه!
با سلام
به شما این موفقیت بزرگ را تبریک می گویم. "شروع" بسیار خوبی است اما امیدوارم مانند بسیاری از
نفرات برتر کنکور و المپیادی ها آن را یک "پایان" تلقی نکنید! هنوز در آغاز راه هستید. امیدوارم چون پروفسور علی جوان عمر طولانی داشته باشید و دستاوردهای علمی یکی پس از دیگری به دست آورید. نفر اول کنکور شدن شروع خوبی است اما دستاورد آن چنانی که همه عمر به آن دل خوش کنید نیست!
علی جوان  در سن نسبتا کم لیزر گازی را ساخت که نیمه دوم قرن بیستم را متحول ساخت. اما این دستاورد بزرگ  به او این احساس را نداد که برایش کافی است. در حدود شصت سال بعد از آن هم کار پژوهشی جدی کرد.
این فایل  صوتی را توصیه می کنم که گوش دهید.
فایل تصویری 1و 2


به امید به دست اوردن موفقیت هایی که در مقابل آنها نفر اول کنکور شدن کوچک خواهد نمود!
اگر تهران آمدید و احساس نیاز به همصحبتی داشتید در اتاق من بر روی شما باز هست:
(تهران، فرمانیه پژوهشگاه دانش های بنیادی  اتاق 605)
اگر احساس دلتنگی کردید حتما با من تماس بگیرید. محیط دانشگاه صنعتی شریف با کسی که واقعا می خواهد کار جدی علمی با استاندارد ورای مدعیانش  کند می تواند بسیار نامهربان و خشن باشد. برای همین هست که پیش بینی می کنم اگر شما بخواهید با همین روندی که تا کنون درس خواندید ادامه بدهید احتیاج به حمایت روحی خواهید داشت.
همان طوری که از لحن این متن دریافته اید اهل قربان صدقه رفتن نیستم. اگر نیاز به حمایت روحی داشتید و به اتاق من آمدید چیزی نخواهید شنید که در اون لحظه شیرین به کام آید بلکه چیزی خواهید شنید که به دردتان خواهد خورد .
با امید موفقیت های روزافزون برای شما
یاسمن فرزان

پی نوشت: چند سال پیش چیزی که به طور خاص به آقای دین پژوه نوشتم به طور عام نوشته بودم. گفته بودم اگر در بین دانشجویان کسی احساس نیاز به نوعی از حمایت روحی می کند که من می توانم بدهم با من تماس بگیرد. یک عده نوشتند آن قدر جدی هستی که کسی جرئت نمی کند بیاید اتاقت. من هم جواب دادم این نوع سردرگمی ها و احساس نیاز ها هم مسئله جدی هستند و اتفاقا نیاز به آدم به جدی دارند. از آن زمان تا کنون چندین نفر مراجعه کرده اند و نتیجه مطلوب بوده! باز هم می گویم: قربان صدقه کسی نمی روم. ادعای روانشناسی هم ندارم. صحبت جدی میکنیم و راه حلی  منطقی می یابیم.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نازنین

+0 به یه ن

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کاز سنگ ناله خیزد وقت وداع یاران

از راست به چپ مریم میرزاخانی، رویا بهشتی زواره، یاسمن فرزان (مینجیق)
نیمه اول سال 73، پاویون فرودگاه مهرآباد، پس از بازگشت از المپیاد جهانی

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مهار آتش

+0 به یه ن

 امروز در نیروگاه حرارتی تبریز آتش سوزی شده بود. آتش نشانان  دلاور و کاردان آتش را مهار کردند.
دستان پرتوانشان درد نکند.
ساغ اولسونلار!
به نظرم خوبه امروز  مردم تبریز بیش از پیش  در مصرف برق  صرفه جویی کنند تا برق ها قطع نشود.
لامپی اضافی خاموش. اتو کشیدن , جارو برقی و روشن کردن لباسشویی و ...موکول به چند روز بعد!
به شکرانه آن که الحمدالله  تلفات جانی نداشته است!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بیانیه شماره 2 شهر دیگر

+0 به یه ن

در زیر بیانیه شماره2  شهر دیگر را از سایت رسمی آن کپی می کنم تا با این جنبش آشناتر شوید. امیدوارم جنبشی مشابه برای مجلس هم شکل بگیرد و تا انتخابات مجلس ما جناح سومی داشته باشیم که از دو جناح موجود اصلاح طلب و اصولگرا به ایده آل ما نزدیک تر باشد و ما با میل -و نه از روی اکراه و ناچاری و ترس از رو آمدن یکی دیگه- برویم به آنها رای دهیم:

با اعلام نتایج انتخابات پنجمین دوره شورای شهر تهران، لیست «شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان» برنده انتخابات تهران شده است. «شهردیگر» به نمایندگان منتخب شورای شهر تهران تبریک می‌گوید و امیدوار است این شورا با نظارت و مداخله فعالان مدنی و مردم، شورایی شفاف و متفاوت از قبل باشد.

در انتخاباتی که گذشت، مطالبات شهری بیش از گذشته پررنگ شد. مطالباتی نظیر شفافیت شورا و شهرداری، تغییر رویه کسب منابع مالی از شهرفروشی به کسب منابع پایدار، جلوگیری از هزینه‌های غیرضروری در مدیریت شهری، اهمیتِ طرح‌های شهری و بهبود آن‌ها، توجه ویژه به گروه‌های حاشیه‌ای و محروم در شهر، ممانعت از به‌کارگیری کودکان توسط پیمان‌کاران شهرداری و نظارت بیشتر بر آنان و مناسب‌سازی شهر برای معلولان و سالمندان.

«شهر دیگر» ضمن باور به این مطالبات، مسئله اصلی شهر را نه صرفاً تغییر مدیریت شهری بلکه تغییر نگاه به روندهای شهری می‌داند؛ نگاهی که شهر را نه کالا یا بنگاه اقتصادی، که جایی برای زندگی بداند. ما امیدواریم فقدان افراد مستقل در ترکیب شورای پنجم شهر تهران و یک‌دست شدن آن زمینه‌ساز فسادهای جدید در شهرداری و شورای شهر نشود و مردمی که به تمامیِ فهرست یک جناح اعتماد کرده‌اند شاهد تغییرات ملموس در وضعیت شهر باشند. «اتاق شیشه‌ای» مدیریت شهری تهران که یکی از مهم‌ترین مطالبات مردمی و از شعارهای نامزدهای اصلاح‌طلبان بوده است، امروز چه بسا با ترکیب یک‌دست شورا امکان تحقق کمتری دارد. «شهر دیگر» برای پر کردن این خلاء در چهار سال آتی وظیفه خود را نظارت بر شورای شهر، پیگیری شعارها و برجسته‌کردن خواسته‌ها می‌داند و از دیگر ساکنان این شهر نیز دعوت می‌کند تا همکار و همراه آن باشند.

امروز با نهایی‌شدن نتایج آرا می‌توانیم تصویر دقیق‌تری ازجایگاه «شهر دیگر» در میان نیروهای مدنی داشته باشیم. نگاهی به ترکیب آرا نشان می‌دهد نامزدهای مورد حمایت گروه‌های مستقل، از جمله «شهردیگر»، توانسته‌اند بدون بهره‌مندی از حمایت احزاب و چهره‌ها و مقام‌های سیاسی سابق و فعلی، و بدون دسترسی به رسانه‌ها و امکانات مالی گسترده برای تبلیغات، خود را به پشت لیست‌های اصلاح‌طلبان و اصولگرایان برسانند. جایگاه اول تا ۲۱ شورا را لیست اصلاح‌طلبان و نفر ۲۲ تا ۴۲ را لیست اصولگرایان به خود اختصاص داده است. یاشار سلطانی نفر ۴۳ لیست و حسین راغفر نفر ۴۴ تهران شده‌اند (رتبه‌های نهایی فهرست «شهر دیگر» را در پیوست شماره ۲ بخوانید). درباره فرآیند رای لیستی، عوارض آن برای نهادهایی مانند شورا و چگونگی دگرگونی چنین روندی باید بیشتر نوشت و گفت؛ اما آنچه مسلم است اینکه یک نیروی سوم قدرتمند، می‌تواند انحصار حاکم بر فضای انتخابات‌ها را بشکند، و ما بیش از هر زمان دیگری به شکل‌دهی چنین نیرویی نزدیک شده‌ایم. نتایج برآمده از انتخابات نیز گویای شکل‌گیری بدنه‌ای در جامعه است که با ما در اهمیت ساخت نیرویی مدنی همراه شده و به لیست فعالان مدنی رای دادند. «شهر دیگر» ضمن قدردانی از حمایت این کنشگران، تمام نیروی خود را وقف پیوند با این بخش از جامعه مدنی خواهد کرد تا بدنه‌ای اجتماعی برای دیده‌بانی شهر بسازد.

هدف اولیه «شهر دیگر» برجسته کردن نگاه و گفتمانی متفاوت به مقوله شهر بود. بر این مبنا در وهله اول با همکاری متخصصان و فعالان شهری ۱۲ متن سیاستی نوشتیم که بناست به تدریج در طول زمان با همکاری و مشارکت عمومی تکمیل و تصحیح شوند. در نوشتن این برنامه‌ها تلاش کردیم نگاهی انسان‌محور و برابری‌طلبانه به مسائل مختلف شهری داشته‌باشیم. نگاهی که به باور ما عموماً در مدیریت شهری غایب بوده و تنها از سوی رسانه‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد برجسته شده است.

از لحظه ورود «شهر دیگر» به فعالیت انتخاباتی می‌دانستیم که پیروزی در انتخابات شورای شهر پنجم، برای فعالان شهردیگر امری دور از دسترس است. در همان آغاز با خود عهد کردیم هدف اصلی «شهردیگر» نه انتخابات، که پیگیری اهداف و مطالبات شهر دیگر در فردای استقرار شورای جدید باشد. به این دلیل علاوه بر تلاش برای افزایش انسجام سازمانی، تکمیل طرح‌های سیاستی و همراه ساختن فعالان و کنشگران مدنی، نظارت بر عملکرد شورای پنجم نیز در برنامه «شهر دیگر» برای روزهای بعد از انتخابات قرار خواهد گرفت. در حال حاضر مشغول به تدوین برنامه این طرح و شیوه‌های مشارکت در آن هستیم و امیدواریم به زودی چارچوب شفاف و مشخصی برای جلب مشارکت دیگر فعالان و گسترش شبکه همبستگی موجود فراهم آوریم.

«شهر دیگر» صداقت را بذر هویت و شفافیت را جانمایه‌ کنش جمعی خود می‌داند. در سه پیوست زیر به شرح فرایند انتخاب کاندیداهای مورد حمایت، رتبه و تعداد آرای این افراد و لیست هزینه‌های انتخاباتی خود می‌پردازیم و از برگزیدگان شوراها و سایر نامزدها نیز درخواست می‌کنیم تا با انتشار لیست هزینه‌ها، منابع تامین آن و شرح فرایند گزینش اعضای موجود در لیست خود، اولین گام را در شفاف‌سازی فعالیت‌های انتخاباتی بردارند.

از همراهی شما در ایام انتخابات سپاسگذاریم و امیدواریم که جمع‌های شکل‌گرفته از هم نگسلد، نامزدهای انتخاباتی شهر را به حال خود وانگذاریم و چهار سال پیش رو را به یک کارزار تمام عیار برای تغییر رویه‌های اساسی در تهران تبدیل کنیم . ما باور داریم که این تنها مسیر رسیدن به شهری دیگر است.

پیوست یک: فرایند گزینش نامزدهای مورد حمایت «شهر دیگر»

«شهر دیگر» در مواجهه با انتخابات، و پس از تصمیم (به واقع دیرهنگام) برای ورود به آن، از دو نفر از افراد مورد اعتماد خود درخواست کاندیداتوری کرد: فرشید مقدم سلیمی، پژوهشگر اجتماعی و فعال حوزه شهر و امیر رئیسیان، وکیل دادگستری. به نظر ما وجود یک پژوهشگر اجتماعی حوزه شهر با دیدگاه‌های برابری خواهانه و یک وکیل معتقد به حقوق شهروندی که سابقه دفاع از این حقوق را داشته است در شورای شهر ثمربخش بود.

همزمان جستجو برای شناسایی افراد با صلاحیتی که امکان کاندیداتوری داشتند آغاز شد. در مرحلۀ بررسی صلاحیت‌ها، صلاحیت هیچ کدام از دو نامزد اولیۀ شهر دیگر احراز نشد. آن‌ها به این تصمیم اعتراض کردند، در مرحله تجدید نظر و تنها یازده روز قبل از برگزاری انتخابات، صلاحیت فرشید مقدم سلیمی احراز شد.

همزمان تلاش برای یافتن سایر چهره‌های مستقل ادامه یافت؛ نامزدهایی که بتوانند گروه‌های کمتر دیده شده را در انتخابات نمایندگی کنند و پاسخگویی و شفافیت شورای شهر و شهرداری را افزایش دهند. با توجه به فضای برآمده از انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی و تجربۀ رأی لیستی به جای رای‌‌های فردی، تصمیم به ارائه  یک لیست حمایتی گرفتیم. در عین حال مصمم بودیم در ورود به انتخابات تنها و تنها از افرادی حمایت کنیم که بتوانیم تا جای ممکن از صلاحیت آنها دفاع کنیم. تصمیم به حمایت از حسین راغفر، یاشار سلطانی، آمنه شیرافکن، آندارنیک سیمونی، بهزاد اشتری و لیلا ارشد نتیجۀ این جستجو بود. حسین راغفر و لیلا ارشد دو چهرۀ دانشگاهی و مدنی مستقل‌اند که از زمان ثبت نام برای انتخابات، گزینه‌های مطرح «شهر دیگر» برای حمایت بودند. یاشار سلطانی نیز به واسطه فعالیت‌هایش در وبسایت معماری نیوز، چهره فراجناحی‌اش در مبارزه با فساد و باورش به شفافیت در فهرست «شهر دیگر» قرار گرفت. بهزاد اشتری و آندرانیک سیمونیان را نیز طی جستجو برای نامزدهای گروه‌های در حاشیه قرارگرفته و اقلیت شناختیم و پس از چند نشست و پرس وجو مواضع و دلایل نامزدی آنها را همسو با مواضع خود تشخیص دادیم. چهره مستقل، سابقه روزنامه‌نگاری شهری و دغدغه آمنه شیرافکن در حوزه زنان و جنسیت نیز نام او را به فهرست نامزدهای مورد حمایت «شهر دیگر» افزود.

در این میان با دو کمپین انتخاباتی مستقل دیگر با عنوان‌های «شهر مردم» و «ائتلاف پیشتازان عدالت» دیدار و گفتگو کردیم. اما به علت فرصت بسیار اندک برای تحقیق و آشنایی کامل با یکایک نامزدهای این گرو‌ه‌ها، برای حمایت از تمامی نامزدهای این دو گروه به نتیجه نرسیدیم. اما نتیجۀ این مرحله، تصمیم ما بود برای وارد کردن خسرو صالحی به فهرست حمایتی «شهردیگر»، کسی که سابقه کاری و دغدغه‌هایش در زمینه کار کودک با مواضع ما هم‌سویی داشت.

فهرست «شهردیگر» در این زمان ۸ نامزد داشت اما چند روز قبل از انتخابات، لیلا ارشد همانطور که در اطلاعیه خود اعلام کرد، به دلیل برخی موانع و محدودیت‌ها از کاندیداتوری انصراف داده و در نتیجه از فهرست نامزدهای مورد حمایت «شهردیگر» نیز خارج شد. اینکه واقعیتِ این موانع و محدودیت‌ها چه بوده است برای «شهر دیگر» نیز دقیقا معلوم نیست اما چنانکه ایشان موافقت نمایند تلاش خواهیم کرد در این رابطه شفاف‌سازی کنیم.



اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

قابل توجه دانشجو های کارشناسی ارشد سال اول و سال آخر لیسانس فیزیک

+0 به یه ن

با توجه به تجاربی که در دوازده سال و نیم گذشته داشته ام پس از این قصد دارم هر ساله یک یا دو دانشجوی کارشناسی ارشد قبول کنم. پروسه انتخاب دانشجو چند ماهی طول خواهد کشید. دانشجویانی که مایل هستند تز کارشناسی ارشد خود را با این جانب کار کنند در کلاس های این جانب که روزهای شنبه و دوشنبه از ساعت 10 تا دوازده تشکیل می شود شرکت نمایند.  بعد از ظهر همین روزها از ساعت 1:15تا 1:45 جلسه بحث و گفت و گو داریم. در این جلسات دانشجویان بناست مطلبی را ارائه دهند. (ترجیحا به زبان انگلیسی). بر اساس میزان فعال بودن در این جلسات  دانشجویان را انتخاب خواهم کرد.
چند نکته:
1) شرکت در کلاس ها و جلسات بحث برای همگان آزاد است. اطلاعات کلاس در لینک زیر قابل دسترس است:
http://physics.ipm.ac.ir/phd-courses/semester13/iteu/index.jsp
2)  امسال تنها دانشجوی دختر می پذیرم.
3) اگر تصمیم بر این شد که راهنمایی پایان نامه با من باشد بر عهده خود دانشجوست که کارهای اداری مربوطه در دانشکده خود را انجام دهد و دانشکده را راضی کند تا استاد راهنمای خارج از دانشکده داشته باشد.
4) در انتخاب دانشجویان  این که از کدام دانشگاه فارغ التحصیل شده اند ویا در کدام دانشکده مشغول به تحصیل هستند از جانب من اهمیتی ندارد. معیار اصلی تلاش -تلاش واقعی نه تصنعی- در جهت انجام دادن و ارائه هر چه بهتر پروژه است.
5) شرکت در کلاس ها و در جلسات شرط لازم برای انتخاب هست اما شرط کافی نیست.
برای آشنایی با من و مقالاتم به  سایت زیر مراجعه کنید:

http://physics.ipm.ac.ir/~farzan/
 http://inspirehep.net/author/profile/Y.Farzan.1

با احترام
یاسمن فرزان

محل برگزاری کلاس ها: تهران، خیابان فرمانیه، بین کامرانیه و دیباجی شمالی (بین کوه نور و باغ سفارت ایتالیا)، جنب فربین، پلاک 70، پژوهشگاه دانش های بنیادی، ساختمان شش طبقه، همکف، کلاس A

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فیدل کاسترو

+0 به یه ن

فیدل کاسترو رهبر انقلابی کوبا در نود سالگی درگذشت.  جالبه بدونم نظر خوانندگان وبلاگم در موردش چی بود. لطفا بنویسید.

یرخی از عکس های فیدل کاسترو در ایران

نظر من؟ من در مجموع از کاسترو خوشم می آمد. قبل از او مافیا ی آمریکایی کوبا را تبدیل به خانه فساد کرده بودند. بعد از انقلابشان هرچند خطاهای زیاد داشت اما دست کم فساد مالی و جنسی را کم کرد و تقریبا ریشه کن ساخت. آموزش رایگان در سطح خیلی خوب ترتیب داد. (واقعا رایگان نه این طوری فقط به ظاهر رایگان!) و برای همه شهروندان نظام بهداشت و درمان ارزان و با کیفیت عالی ترتیب داد. به نسبت همتایانش خیلی بهتر بود.


البته بدی هم خیلی زیاد داشت. در هر صورت کاسترو و ذهنیتی که امثال او را پرورید به تاریخ پیوسته.



پی نوشت:  خوب یا بد، فیدل کاسترو مهم بود. هم برای دنیا و هم برای ما ایرانیان مهم بود وهست. قبل از انقلاب عده قابل توجهی از پسرها از رفتار او الگو می گرفتند. حتی از مدل ریشش! برایشان یک سمبل بود.
بعد انقلاب چند بار ایران آمد و رئیس جمهور های مختلف ما هم به کوبا رفتند. ما بعد از انقلاب با کمتر کشوری این قدر مراوده دیپلماتیک داشته ایم. از خاتمی تا احمدی نژاد تا رفسنجانی تا روحانی همه و همه با کاسترو نشست و برخاست کرده اند.
کاسترو رئیس مجمع کشورهای غیر متعهد بود. قبل از حمله شوروی به افغانستان، این مجمع برای خودش داشت نیروی مهمی می شد. مثلا هند یک میلیارد نفری از اعضای فعالش بود. نمی شد تادیده اش گرفت. در جریان حمله شوروی به افغانستان کاسترو منافع ملی اش را (که در داشتن روابط با شوروی بود) ارجحیت داد و یواش یواش یال و کوپال جنبش عدم تعهد هم ریخت.
در مقطعی کسینجر چراغ سبز نشان داد که روابط آمریکا با کوبا بهبود یابد. همزمان شد با جنبش آزادی بخش آنگولا. کاسترو طرف آنگولا را گرفت و قید روابط با آمریکا را زد.
هر ایرادی به کاسترو وارد باشد ایراد فساد مالی بر او وارد نیست. او و یارانش از فساد مالی بری بوده اند. اون هم نه به صورت افراطی که بیایند بگویند هر چیز لوکس بد هست و باید خراب شود. نیامدند هتل های لوکس به جا مانده از قبل از انقلابشان را تخریب کنند. کاسترو از این جهت یک آمزیکایی لاتین تمام عیار بود و مثل اغلب هم قاره ای هایش بلد بود چه جور خوش بگذراند و از زندگی لذت ببرد. زندگی را بر خود و اطرافیانش به سبک مائو و مائوئیست های ایرانی تلخ نکرد. اما با وجود این که می دانست و چشیده بود که پول و ثروت چه چیزهای لذت بخشی با خود می تواند بیاورد نه خود ثروت اندوزی کرد و نه گذاشت یارانش بکنند. حتی مزرعه و ملک پدری اش را هم مصادره کرد و به فقرا داد. مادرش هرگز او را به این علت نبخشید. برخی از یارانش را که به فساد مالی رو آورده بودند اعدام کرد.
وقتی صحبت از کاسترو می کنیم سئوال های جدی ای مطرح می شه.
سئوال هایی از این دست که واقعا برای امروز ما و آینده ما مهم هست:
چه قدر مجازیم برای مبارزه با فسادمالی دست به خشونت بزنیم؟
چه قدر مجازیم برای ایجاد عدالت به مصادره اموال دست بزنیم؟
توازن بین پرداختن به منافع ملی و تعهد انسانی در مقابل ملت های ضعیف دیگر چیست؟

من خودم جواب قاطع در برابر این سئوال ها ندارم. شخصا مخالف اعدام ها و نیز مصادره ها هستم. شاید بگویید تو که طعم تلخ فقر را نچشیده ای حق اظهار نظر نداری. از این جهت می گویم که تجربه نشان می دهد در دراز مدت مصادره ها فقر را از بین نمی برند. ثروت از دست یک عده کوچک به دست عده کوچک دیگر می افتد. این وسط یه عده ثروت را از کشور خارج می کنند. در اثر ناکارآمدی و ناواردی قشر تازه به دوران رسیده هم اون وسط کارخانه ها ورشکست می شوند. عتیقه ها می شکنند و باغها می خشک می شوند. فقر به جای خود باقی می ماند.
در مورد سئوال سوم چی؟
تیپ روشنفکر در سال 95 (سال 2016) می گوید منافع ملی. در دهه شصت هفتاد میلادی عقبه فکری همین تیپ برعکس می گفتند!
به غلاوه خود آمریکا وسایر غربی ها  همه جا دخالت می کنند و به ما می گویند دخالت نکنید. انصافا همیشه هم دخالت آمریکا منفی نبوده. در جنگ جهانی دوم و بعدش دخالت آمریکا نبود اروپا ویران شده بود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

تصادف قطار و سرگردانی مسافران

+0 به یه ن

نقل از تابناک
سرگردانی مسافران در سمنان پس از حادثه هولناک صبح امروز؛
به دنبال حادثه تلخ برخورد دو قطار مسافربری در سمنان و جان باختن 44 مسافر، شرکت راه آهن جمهوری اسلامی ایران در اطلاعیه ای اعلام کرد: هم راستا با اعزام مجروحین قطارهای سانحه دیده به بیمارستان، نسبت به توزیع غذای گرم و البسه گرم در میان مسافران قطارهای متوقف شده در این مسیر اقدام شد؛ اطلاعیه ای که پیگیری های «تابناک» خلاف آن و شرایط بد قطار بعدی را نشان می دهد.
کد خبر: ۶۴۳۶۱۹
تاریخ انتشار: ۰۵ آذر ۱۳۹۵ - ۲۳:۵۱ 25 November 2016
امتیاز خبر: 84 از 100 تعداد رای دهندگان 10515

به دنبال حادثه تلخ برخورد دو قطار مسافربری در سمنان و جان باختن 44 مسافر، شرکت راه آهن جمهوری اسلامی ایران در اطلاعیه ای اعلام کرد: هم راستا با اعزام مجروحین قطارهای سانحه دیده به بیمارستان، نسبت به توزیع غذای گرم و البسه گرم در میان مسافران قطارهای متوقف شده در این مسیر اقدام شد؛ اطلاعیه ای که پیگیری های «تابناک» خلاف آن و شرایط بد قطار بعدی را نشان می دهد.

به گزارش «تابناک» برخورد 2 قطار مسافربریسمنان ـ مشهد و تبریز ـ مشهد‌ در ایستگاه هفت خوان امیرآباد استان سمنانکه به کشته و زخمی شدن بیش از 100 مسافر منجر شد باعث جریحه دار شدن احساسات میلیون ها ایرانی شد و در ادامه مدیرعامل راه آهن ضمن اعتراف به خطای انسانی در بروز این حادثه از مردم ایران عذرخواهی کرد.

با فاصله زمانی اندکی از وقوع این حادثه بسیاری از مقامات سیاسی و قضایی کشور نسبت به آن واکنش نشان دادند و تلاش ها برای کاهش حجم خسارت ها و ارائه خدمات امدادی به مصدومان حادثه و سایر مسافران این دو قطار آغاز شد.

در این بین شرکت راه آهن جمهوری اسلامی ایران با هدف کاهش نگرانی های عمومی با صدور اطلاعیه ای اعلام کرد، هم راستا با اعزام مجروحین قطارهای سانحه دیده به بیمارستان و انجام اقدامات درمانی، نسبت به توزیع غذای گرم و البسه گرم در میان مسافران قطارهای متوقف شده در این مسیر اقدام شد.

در این اطلاعیه اضافه شد:مأمورین فنی در تلاش هستند تا با سازماندهی خطوط نسبت به جابجایی هرچه سریع تر مسافران اقدام کند.

بیانیه شرکت راه آهن در حالی صادر و در آن به ارائه خدمات رفاهی شایسته در قبال مسافران در گیر با حادثه و جابجایی سریع آنها اشاره شد که پیگیری های «تابناک» خلاف این اطلاعیه و شرایط به مراتب بدتر مسافران قطار 187 مشهد تهران را نشان می دهد.

در باره با مشکلات ایجاد شده در مسیر و برای سایر قطارهای متوقف شده یکی از مسافران قطار 187 مشهدتهرانگفت: بر خلاف اطلاعیه صادر شده از سوی شرکت راه آهن، قطار ما قرار بود ساعت 11 صبح به تهران برسد ولی پس از وقوع تصادف در ایستگاه هفت خوان قطار ما بارها متوقف شد و در این بین نه تنها خبری از غذای گرم، لباس و سایر خدمات اعلام شده از سوی شرکت راه آهن نبود بلکه برای بیش از 12 ساعت ما در ایستگاه های مختلف معطل شدیم.

یکی دیگر از مسافران این قطار به «تابناک» گفت: قطار 187 مشهد تهران که ما در آن هستیم ساعت 10 دقیقه بامداد جمعه از مشهد به سمت تهران حرکت کرد و اگرچه قرار بود ساعت 11 صبح به تهران برسد ولی ساعت 3 بعد از ظهر و به دلیل توقف های مکرر و طولانی تازه به نزدیکی شهر دامغان رسیدیم.

این مسافر ادامه داد: در منطقه ای که قطار متوقف شد هیچ گونه دسترسی به جاده و منطقه مسکونی نبود و مسافران مجبور بودند در قطار بمانند. چندین ساعت بدون ناهار در هوای سرد در قطار سپری کردیم و اعتراض و شکایت مسافران نیز به جایی نرسید.

او اضافه کرد: دمای هوای قطار منهای 7 درجه است. بالاخره ساعت 7 شب و پس از ساعت ها معطلی و چندین بار توقف به سمت تهران حرکت کردیم و اکنون (ساعت 11 شب) به سمنان رسیدیم، در حالی که نه تنها به ما لباس گرم داده نشد بلکه از ناهار و شام نیز خبری نبود و بخاری های قطار نیز به خوبی کار نمی کنند.



بر اساس گفته های مسافران قطار مورد اشاره که بر خلاف اطلاعیه شرکت راه آهن است، آنها اکنون نزدیک به 24 ساعت است که در هوای سرد و بدون خدمات رفاهی مناسب همچون غذایگرم و سیستم گرمایشی یا لباس گرم، در قطار هستند و با وجود اینکه تصادف هفت خوان ساعت 8 صبح اتفاق افتاد، اولین قطار بعدی با فاصله 11 ساعته از محل حادثه عبور کرد و مسئولین در این بازه زمانی هنوز موفق نشده بودند، مسیر را بازگشایی کنند.

مسئولان بر خلاف گفته های شفاهی و رسانه ایشان که نشان از جدیت و عزم راسخ آنها در برطرف کردن مشکل داشت، نه تنها نتوانستند مسیر را بازگشایی کنند تا ابعاد حادثه گریبان گیر سایر مسافران نشود حتی نتوانستند به امور ساده ای مثل پذیرایی و بر طرف کردن مشکل سرمای واگن های قطار نیز رسیدگی کنند.

این موضوع اگرچه برای مسافرانی که در راه ماندند مشکلاتی از قبیل جاماندن از کار و برنامه هایشان در مقصد و تزریق نگرانی به خانواده هایشان همراه دارد، اما نکته مهم تر آن است که مسئولان حداقل به اطلاعیه ای که خود صادر کردند نیز به خوبی عمل نکردند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل