+0 به یه ن
همان طوری که در نوشته قبلی ام عنوان کردم می خواهم برخی مشاهدات خودم را از گرفتاری های طبقه متوسط امروز ایران بیان کنم:
۱) بی ثباتی اقتصادی و ترقی یک شبه برخی افراد نالایق در کشور در دل طبقه متوسط آشوبی به پا کرده که باید «زرنگی» کنند و با راه های غیرقانونی مسایل خود را حل نمایند. یک نفر هم بخواهد از راه قانونی و از روی روال اداری مسایل خود نظیر کارهای اداری ارث و میراث یا خرید ملک و..... را حل و فصل کند اطرافیان او را دوره می کنند و در گوشش می خوانند که با این روش های قانونی تو ول-معطل خواهی شد! هر کدام می آیند یک راه غیر قانونی و یک کلک مرغابی پیش پای طرف می گذارند.
راه های غیر قانونی ای یاد می دهند که هر کدام می توانندیارو را در دردسر بزرگی بیاندازند.
قبلا تنها افرادی دنبال این کارها می رفتند که از نوجوانی با پدرسوختگی بیگانه نبودند و در نتیجه چم و خم زیرآبی رفتن را بلد بودند. اما حالا افرادی در اثر فشار جامعه به سمت جعل سند و ارتشا و..... رو می آورند که اصلا تجربه و درنتیجه مهارت پدرسوختگی ندارند. طرف یک عمری سرش توی کار خودش بوده و قدم کج نگذاشته، اون وقت ارثی به او می رسه و اطرافیان در گوشش می خوانند که باید فلان کار غیر قانونی را بکنی والا مالیات بر ارث از خود ارث بیشتر خواهد شد!
(حرف غلطی هم هست. تقسیم ماترک اگر سند و.... درست باشد و بین وراث هم مرافعه نباشد آن قدرها سخت نیست. مالیات زیادی هم نمی گیرند. بیخودی خودتان را در دردسر نیاندازید. برای تقسیم یک ارث متعارف طبقه متوسطی، هیچ رشوه ای لازم نیست بدهید. اون گرفتاری های ارثی که شنیده اید مال خاندان های خیلی ثروتمند هست که سند ارث و میراثشان هم چندان معتبر نیست. باباهه غصب کرده، زمین خواری کرده، فرزندان هم با هم جنگ دارند. چند نفر هم اون وسط فرزندان زنان صیغه ای سبز می شوندکه مدعی ارث و میراث می گردند. خانواده شسته-رفته طبقه متوسطی در همه مراحل بهتر است شسته-رفته بماند و از آن قبیل افراد نصیحت برای حل مسایلش نشنود! تجارب آنها به درد ما نمی خورد. ما باید از امثال خودمان-ترجیحا از وکیلی درستکار و صادق- مشورت بگیریم.)
هر چه طرف آدم قانونمدارتری بوده باشد و در این کارها بی تجربه تر باشد در این زمینه ها اعتماد به نفس کمتری دارد. معلم ها، استادان دانشگاه، کسبه خوشنام و ..... (خلاصه محترمین جامعه) بیش از همه ممکن هست در میانسالی به تحریک اطرافیان کار غیر قانونی کنند و گرفتار شوند.
در نتیجه در دور و بر افراد گرفتار زیاد می بینیم! طبعا این افراد جار نخواهند زد که خواستم زیرآبی بروم اما بلد نبودم کم ماند خفه بشوم! ماجرا را طور دیگر جلوه می دهند. می گویند من همه کارم درست بود اما چون به اندازه کافی رشوه ندادم گرفتار شدم! هرگز نمی گویند چون من از اول کار غیرقانونی کردم گرفتار آمدم. همین داستان های نیمه دروغ باعث می شوند که مردم بیشتری به این نتیجه برسند که باید زرنگ باشند. اما چون اغلب زرنگ نیستند هم خودشان را در دردسر می اندازند هم دیگران را. به این ترتیب روز به روز گرفتاری در بین طبقه متوسط بیشتر می شود.
۲) یکی دیگر از گرفتاری ها آن هست که درفضای مجازی هر از گاهی شایعه ای منتشر می کند که خانواده ها را دچار تشویش می کند. مثلا می گویند فلان قسمت گوجه فرنگی را بخورید می میرید، مرغ ها تریاکی شده اند ووووو
به طور متوسط هر هفته یک سوژه جدید می آید.
بعدش مسئولان مربوطه می آیند تکذیب می کنند.
یک حرفی دهن مردم افتاده که به عنوان یک قانون بی برو برگرد قبولش کرده اند:«اینا هر چی را تکذیب کنند بدونید که درسته!» خلاصه تکذیبیه بیش از پیش بر تشویش ها می افزاید.
من معمولا در این موارد از متخصصان امر نظر می خواهم. خوشبختانه با این همه تجصیلکرده در دور و بر در هر زمینه متخصص داریم. معمولا هم شایعات بیخود و بی اساس از آب در می آیند.
اما برخورد اغلب دور وبری هایم با این شایعات-به خصوص آنهایی که در شبکه های اجتماعی مجازی فعال هستند و بر خود رسالت «آگاهی بخشی» وارشاد مردم قایلند این چنین نیست. آنها به مراجعه به متخصص اعتقادی ندارند! حتی اگر آن متخصص یکی از آشنایانشان باشد که هفت جدش را می شناسند و خودش را از هفت سالگی می شناسند باز هم اگر حرفی در راستای همان تکذیبیه مسئولان مربوطه بزند خائن و خودفروخته و « از اینا» می خوانند.
خلاصه این موضوع هم ازمواردی است که طبقه متوسط را گرفتار خود می کند. هر هفته یک موضوع تازه برای گرفتاری پیش می آید.
۳) پدران ما در معامله و .... ابتدا رودربایستی و تعارف می کنند و مرزها را روشن تعیین نمی کنند. در ابتدا و در ظاهر بیخود و بی جهت به افراد اعتماد می کنند و تعارفات بیخود می کنند اما در دل معمولا خود را بیش از آن چه واقعا هستند محق می دانند. به خاطر تعارف و رودربایستی شرایط را روشن مکتوب نمی کنند در نتیجه بیشتر اوقات مناقشه به وجود می آید. مثلا اگر هزار تومان سرمایه آورده باشند، یک سال بعد خیال می کنند که ۱۵۰۰ تومان آورده اند اما از آن سو شریک آنها ادعا می کند تنها ۵۰۰ تومن آورده است. بعدش دعوا می شه! مرتب هم شکایت می کنند که چرا احترام ریش سفید از بین رفته و......
انگلیسی ها و آمریکایی ها می گویند دیوار های خوب همسایه های خوب می سازند. عدم توجه به این نکته، منشا گرفتاری های بسیار برای طبقه متوسط ایران است.
۴) یکی از شگردها برای گول زدن افراد تجصیلکرده در معاملات مجیز گویی هایی از این دست هست: «خانم یا آقای دکتر یا پروفسور یا مهندس شما افتخار مایید. شما استاد مایید. ما داریم پیش شما درس جواب می دهیم. می دانم شما در قید این مادیات نیستید.....» اینها همه زمینه سازی برای آن هست که طرف خجالت بکشد چانه بزند و از حق «مادی» خود دفاع کند.
اگر دیدید در معامله با این ادبیات شروع کرده اند بدانید که تا شما سرتان را برگردانید پشت سرتان چهار لیچار بار خواهند کرد. رودربایستی را کنار بذارید. اگر دیدید این جور صحبت می کنند شما از قصد اندکی عامیانه تر و غیر ادبی تر از ادبیات معمول تان صحبت کنید. (فقط اندکی نه دیگه زیاد چاله-میدونی!) اصلا هم از این که از حق و حقوق خود دفاع کنید شرمنده نباشید.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک
تویتر
گوگل
آردینی اوخو