نتایج انتخابات روز جمعه به نظر من نشان از آن داشت كه بیش از نیمی از مردم ایران طرفدار گفتمان حقوق شهروندی به معنای عام آن هستند و از نظر ایشان این گفتمان بر سایر گفتمان هایی كه مطرح شد ارجحیت دارد. ایده آل شان این نیست كه بزرگراه ها و بلند مرتبه ها در ایران ساخته شود. ایده آل شان آن است كه حقوق فردی شان به رسمیت شناخته شود. حقوق فرهنگی قومی شان مورد احترام قرار گیرد. برای احقاق حقوق صنفی شان مجاز باشند تشكلات داشته باشند. برایشان حفاظت از محیط زیست مهم است و چیزهایی از این دست.
من فكر می كنم آنهایی كه می دانند دنبال چه می گردند در شرایطی كه در چهار سال آینده در كشور پدید می آید می توانند در راه هدفشان قدم های مهمی بردارند. البته به شرط آن كه آنچه كه به دنبالش هستند در چارچوب قوانین كشور و فرهنگ عمومی مقبولیت داشته باشد. اگر استراتژی روشن وجود داشته باشد و خواسته ی جمع یك مفهوم گنگ و نامفهوم نباشد آن گاه امید وصول مطالبات هست.
بذارید با مثالی منظورم را روشن كنم. اگر بگویند ما آزادی می خواهیم احتمالا بعد از چهار سال سرخورده خواهند شد. چون مفهوم آزادی یك مفهوم تجریدی است كه هر كس می تواند برداشتی متفاوت از آن داشته باشد. اما اگر بگویند ما برای احقاق بهمان حق می خواهیم فلان تشكل را با چنین شرایط ایجاد كنیم و قوانین نوشته و نانوشته ی مربوط به تشكلات را هم بدانند و مهارت های لازم برای اداره ی یك تشكل را داشته باشند یا سعی كنند بیاموزند احتمالا بعداز چهار سال تشكلی خواهند داشت كه در راه احقاق آن حق قدم های درخور توجهی برداشته.
نمی خواهم بگویم این كار آسان است. خیر! سخت است! خیلی هم سخت است. تمرین می خواهد. كار فكری می طلبد. مطالعه می خواهد. سیاست و درایت و كیاست می خواهد. اما كار بیهوده و بی جهت نیست. علی الاصول به نتیجه دلخواه می تواند ما را برساند یا حداقل نزدیك كند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل