هفت سین و سنگ صبور

+0 به یه ن

همان طوری که می دانید زبان ها از هم وام می گیرند و گرته برداری می کنند.

گاهی در این گرته برداری ها به مفهوم دقیق کلمات دقت نمی شود و اصطلاح عجیبی خلق می شود که منشا تخیلات و داستان پردازی ها قرار می گیرد.
 نوروز یک عید باستانی با قدمتی چند هزارساله در این حوزه پهناور تمدنی است که شامل کشور ایران هم می شود. اما در هر گوشه و در هر بخش از این سرزمین در زمان های گوناگون، برای آن مراسم متفاوت داشتند. مثلا شما اگر به نوشته های ابوریحان مراجعه کنید می بینید سخنی از سفره هفت سین که ما امروز استاندارد می دانیم نیست. به جای آن، به استناد نوشته های ابوریحان (در آن گوشه که مورد مطالعه ابوریحان بوده و در آن برهه از زمان) هفت دانه مختلف را برای نوروز می رویاندند.
خیلی از مراسم و آیین هایی که امروز، ما برای نوروز و دیگر جشن های ایرانی می شناسیم در دربار قاجار در تهران به این شکل ساخته و پرداخته شده اند. این مراسم و آیین ها هم -با توجه به خاستگاه ایل قاجار- از مراسم سنتی تر آذربایجان وام گرفته شده. از قدیم در آذربایجان سفره عید می چیدند. در آن هفت برکت (شامل برنج خام و لپه خام و.....) می ذاشتند. می گفتند «برکتلردن یئددی سین» می ذاریم. یعنی از برکت ها هفت تا یش را می ذاریم. این اصطلاح به صورت «هفت سین» ترجمه شده. عدد «هفت» از قدیم در این حوزه پهناور و باستانی تمدنی، اهمیت داشته اما حرف  «سین» هیچ جای فرهنگ ایرانی (جز این مورد ) اهمیت اسطوره ای نداشته. برداشته اند داستان بافته اند: «قبل از اسلام «هفت شین» بوده که شامل شراب هم می شده. چون در اسلام شراب حرام هست به هفت سین تغییر کرده.» اونی که این داستان را می بافد و باور می کند با خود نمی گوید که اولا قبل از اسلام خط میخی داشتیم نه این خط را که صحبت از «سین»  یا «شین» باشد. ثانیا خود شراب کلمه عربی است که دلیلی ندارد قبل از اسلام این کلمه  در ایران رواج داشته باشد.

دیگر اصطلاح «سنگ صبور» هست. در ترکی «داش» هم به معنای سنگ هست هم به معنای «هم». مثلا دیلداش یعنی همزبان. وطن-داش یعنی هموطن. صبیرداش هم یعنی کسی که با هم صبر می کنند. احتمال می دهم دختران خان ها و حکمرانان  خطه آذربایجان که به عنوان عروس سیاسی، به دربار قزوین و اصفهان و تهران می رفتند و مورد بی مهری و بی توجهی شاه در حرم قرار می گرفتند به این «صبیر داش» احتیاج زیاد پیدا می کردند و این اصطلاح را وارد زبان فارسی  کرده اند.

پی نوشت ۱: نقش این عروس های سیاسی، زاییده تخیل من هست اما منشا این کلمات را در نوشته های آقای ناصر منظوری، زبان شناس خوانده ام.

پی نوشت ۲: یکی از آن عروس ها، دختر حکمران قره باغ بود که به حرم فتحعلی شاه برده شده بود و مورد بی توجهی کامل شاه قرار گرفت. احتمالا امثال او در طول تاریخ، زیاد بوده اند. نام او در تاریخ مانده چون خود ادیب و شاعر بوده. گویند برای رفع دلتنگی در تهران باغی همچون باغ های قره باغ ساخت. اما هرچه کرد نتوانست «خاری بولبول» (یکی از گل های قره باغ) را بپروراند. در این جنگ اخیر قره باغ، به این داستان به طور سمبولیک زیاد اشاره می شد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]