دختر آبی

+0 به یه ن

ماجرا و فرجام غم انگیز دختر آبی را همگی می دانید. من اینجا  آن ماجرای تلخ را باز گو نمی کنم. به خانواده و دوستانش تسلیت می گویم و امیدوارم  بتوانند این درد بزرگ را با صبر پشت سر بگذارند.

دیگران در این باره بسی نوشته اند. اما در نوشته ها به سه نکته کمتر تاکید شده که به نظرم باید مورد توجه قرار گیرد:

۱) یکی آن که طرفداران محافظه کار وضع موجود در چنین شرایطی فوری از در توجیه کردن بر می آیند. در این مورد هم لابد  خواهند گفت دختر آبی  به گفته خواهرش سابقه دوقطبی و افسردگی داشته و این فاجعه ربطی به قوانین موجود ندارد. 
این یک نکته ثابت شده است که در اقدام به خودکشی تنها یک عامل موثر نیست. عوامل متعدد هست. هم عوامل ژنتیکی و هم عوامل محیطی. ولی این واقعیت گناه آن عامل نهایی که فرد را به آن سو سوق می دهد نمی شوید. در مورد دختر آبی هم روشن است که عامل نهایی همین قضیه فوتبال و حواشی آن بوده است.
در طول تاریخ خیلی از بزرگان هنر و سیاست از بیماری دوقطبی رنج برده اند. در جوامعی که شکوفایی فرهنگی داشته اند عوامل محیطی چنان بوده که جنبه سازنده این بیماری را که همه شور است و شوق و ذوق و سرزندگی رو می آورد. آزادی های فردی و اجتماعی و شکوفایی اقتصادی جامعه باعث رشد جنبه مولد و سازنده این حالت روانی می شود. 
اما در جوامعی بسته با قوانین بیخود و دست و پا گیر و ناعادلانه وتبعیض آمیز با یک اقتصاد ویران  فرد دوقطبی به آن سوی ویرانگر سوق داده می شود!

۲)  چهره های اصلاح طلب که مسئولیت هایی هم دارند سعی می کنند به این نکته همدردانه بپردازند. اما من نمی بینم حرکت شان از آن چه سلبریتی ها در این موارد می کنند فرا تر رود. این که به موضوع می پردازند بد نیست. اما یاد آوری می کنم دختر آبی تنها شهروند این سرزمین نیست که در سال های اخیر جان خود را با خود سوزی ستانده. تا جایی که یاد دارم هر یکی دو سال یک بار مواردی از کارگران میانسال (اغلب پدران  خانواده) در حرکتی اعتراضی به خاطر از دست دادن کار یا عدم پرداخت حقوق معوقه  و نظایر آن خود سوزی کرده اند. متاسفانه این موارد اذهان عمومی را به خود جلب نمی کند. همین مسئولان هم که اکنون برای دختر آبی پیام تسلیت صادر می کنند از کنار آن با بی تفاوتی می گذرند. پدیده تاسف برانگیز خودسوزی زنان در غرب ایران را  هم که همه می دانیم. با این تخریب وضعیت محیط زیست و نابودی تدریجی کشاورزی در روستاها  فشار اقتصادی اجتماعی و جنسیتی بیشتری بر زنان روستا وارد خواهد شد . اگر فکری برای اشتغال زنان روستا در غیاب همسرانشان و بهبود محیط زیست نشود این پدیده شوم گسترش می یابد. 
با فرستادن پیام تسلیت یا حتی رفع تبعیض جنسیتی در ورود استادیوم ها معضل خودسوزی در کشور رفع نخواهد شد.

۳) مدت هاست برخی زنان ایرانی در راه کسب حق ورود به استادیوم ها می کوشند. من شخصا این موضوع را اون قدر مهم نمی دانم که از نظرم ارزش مبارزه داشته باشد. به نظرم ورزش خود بانوان یا فعالیت های هنری بانوان خیلی مهم ترند و بسیار بیشتر ارزش مبارزه برای کسب برابری دارند. اما نظر من فقط برای خودم مهم هست و بس!‌ برای دختر آبی لابد مهم بوده که تا به اینجا جلو رفته. من نوعی که به این موضوع اهمیت نمی دهم نباید به خودم حق دهم که آرمان کسانی را که حاضرند به خاطر آن آرمان هزینه هایی چنین سنگین دهند کوچک بشمارم. خود همراهی نمی کنم چون آرمان من نیست. هر چند یارشان نمی شوم اما دیگر ملامت گری هم نمی کنم.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]