فیدل کاسترو

+0 به یه ن

فیدل کاسترو رهبر انقلابی کوبا در نود سالگی درگذشت.  جالبه بدونم نظر خوانندگان وبلاگم در موردش چی بود. لطفا بنویسید.

یرخی از عکس های فیدل کاسترو در ایران

نظر من؟ من در مجموع از کاسترو خوشم می آمد. قبل از او مافیا ی آمریکایی کوبا را تبدیل به خانه فساد کرده بودند. بعد از انقلابشان هرچند خطاهای زیاد داشت اما دست کم فساد مالی و جنسی را کم کرد و تقریبا ریشه کن ساخت. آموزش رایگان در سطح خیلی خوب ترتیب داد. (واقعا رایگان نه این طوری فقط به ظاهر رایگان!) و برای همه شهروندان نظام بهداشت و درمان ارزان و با کیفیت عالی ترتیب داد. به نسبت همتایانش خیلی بهتر بود.


البته بدی هم خیلی زیاد داشت. در هر صورت کاسترو و ذهنیتی که امثال او را پرورید به تاریخ پیوسته.



پی نوشت:  خوب یا بد، فیدل کاسترو مهم بود. هم برای دنیا و هم برای ما ایرانیان مهم بود وهست. قبل از انقلاب عده قابل توجهی از پسرها از رفتار او الگو می گرفتند. حتی از مدل ریشش! برایشان یک سمبل بود.
بعد انقلاب چند بار ایران آمد و رئیس جمهور های مختلف ما هم به کوبا رفتند. ما بعد از انقلاب با کمتر کشوری این قدر مراوده دیپلماتیک داشته ایم. از خاتمی تا احمدی نژاد تا رفسنجانی تا روحانی همه و همه با کاسترو نشست و برخاست کرده اند.
کاسترو رئیس مجمع کشورهای غیر متعهد بود. قبل از حمله شوروی به افغانستان، این مجمع برای خودش داشت نیروی مهمی می شد. مثلا هند یک میلیارد نفری از اعضای فعالش بود. نمی شد تادیده اش گرفت. در جریان حمله شوروی به افغانستان کاسترو منافع ملی اش را (که در داشتن روابط با شوروی بود) ارجحیت داد و یواش یواش یال و کوپال جنبش عدم تعهد هم ریخت.
در مقطعی کسینجر چراغ سبز نشان داد که روابط آمریکا با کوبا بهبود یابد. همزمان شد با جنبش آزادی بخش آنگولا. کاسترو طرف آنگولا را گرفت و قید روابط با آمریکا را زد.
هر ایرادی به کاسترو وارد باشد ایراد فساد مالی بر او وارد نیست. او و یارانش از فساد مالی بری بوده اند. اون هم نه به صورت افراطی که بیایند بگویند هر چیز لوکس بد هست و باید خراب شود. نیامدند هتل های لوکس به جا مانده از قبل از انقلابشان را تخریب کنند. کاسترو از این جهت یک آمزیکایی لاتین تمام عیار بود و مثل اغلب هم قاره ای هایش بلد بود چه جور خوش بگذراند و از زندگی لذت ببرد. زندگی را بر خود و اطرافیانش به سبک مائو و مائوئیست های ایرانی تلخ نکرد. اما با وجود این که می دانست و چشیده بود که پول و ثروت چه چیزهای لذت بخشی با خود می تواند بیاورد نه خود ثروت اندوزی کرد و نه گذاشت یارانش بکنند. حتی مزرعه و ملک پدری اش را هم مصادره کرد و به فقرا داد. مادرش هرگز او را به این علت نبخشید. برخی از یارانش را که به فساد مالی رو آورده بودند اعدام کرد.
وقتی صحبت از کاسترو می کنیم سئوال های جدی ای مطرح می شه.
سئوال هایی از این دست که واقعا برای امروز ما و آینده ما مهم هست:
چه قدر مجازیم برای مبارزه با فسادمالی دست به خشونت بزنیم؟
چه قدر مجازیم برای ایجاد عدالت به مصادره اموال دست بزنیم؟
توازن بین پرداختن به منافع ملی و تعهد انسانی در مقابل ملت های ضعیف دیگر چیست؟

من خودم جواب قاطع در برابر این سئوال ها ندارم. شخصا مخالف اعدام ها و نیز مصادره ها هستم. شاید بگویید تو که طعم تلخ فقر را نچشیده ای حق اظهار نظر نداری. از این جهت می گویم که تجربه نشان می دهد در دراز مدت مصادره ها فقر را از بین نمی برند. ثروت از دست یک عده کوچک به دست عده کوچک دیگر می افتد. این وسط یه عده ثروت را از کشور خارج می کنند. در اثر ناکارآمدی و ناواردی قشر تازه به دوران رسیده هم اون وسط کارخانه ها ورشکست می شوند. عتیقه ها می شکنند و باغها می خشک می شوند. فقر به جای خود باقی می ماند.
در مورد سئوال سوم چی؟
تیپ روشنفکر در سال 95 (سال 2016) می گوید منافع ملی. در دهه شصت هفتاد میلادی عقبه فکری همین تیپ برعکس می گفتند!
به غلاوه خود آمریکا وسایر غربی ها  همه جا دخالت می کنند و به ما می گویند دخالت نکنید. انصافا همیشه هم دخالت آمریکا منفی نبوده. در جنگ جهانی دوم و بعدش دخالت آمریکا نبود اروپا ویران شده بود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]