ظاهرا الناز شاكر دوست , هنرپیشه جوان و خوش سیمای سینمای ایران در جایی اظهار نظری كرده اند كه سایت تابناك بخشی از آن را نقل قول كرده. همگی می دانیم كه یك جمله -به خصوص جملاتی نظیر آن اظهار نظر - بسته به پیش زمینه ای كه گفته می شود می تواند بار معنایی متفاوتی داشته باشد. من نمی دانم خانم ائلناز شاكردوست در چه پیش زمینه ای نظر خود را گفته. برای همین نمی توانم قضاوت كنم خوب گفته یا بد گفته.
سایت تابناك در مورد پیش زمینه ی صحبت وی توضیحی نمی دهد. بخشی از سخن او را در مورد خودش و آقای محمد رضا گلزار -دیگر هنرپیشه ی جوان و خوش تیپ سینمای ایران- نقل قول می كند. بعد هم نظر خودش را می نویسد.
208 كامنت هم در مورد این نوشته در سایت تابناك منتشر شده و جز یك مورد كوتاه به قلم شخصی با نام مستعار دانا كه به نوشته و كامنت ها انتقاد می كند همگی به خانم ائلناز شاكر دوست پریده اند و سخن ایشان را هجو كرده اند. برخی هم آقای گلزار را مورد طعن قرار داده اند. آن یك مورد كامنت دانا از خوانندگان 90 امتیاز منفی گرفته است. اغلب كامنت گذاران تریپ روشنفكری دارند و از نام بزرگان سینمای ایران نظیر اصغر فرهادی یا عزت الله انتظامی یا كیارستمی در كوبیدن خانم شاكردوست و آقای گلزار خرج می كنند.
بیشتر كامنت گذاران با عنوان ناشناس كامنت گذاشته اند. آنان كه اسمی گذاشته اند و اسمشان معرف جنسیت شان هست اغلب مرد هستند. با نام دخترانه كامنت بسیار كم است. بیشتر كامنت ها ی دخترهان در جواب وتایید كامنت های كوبنده ی دیگران است نه كامنتی مستقل.
عنوان مقاله ی تابناك هست:"
چرا اسكورسیزی و اسپیلبرگ باید در حسرت شاكردوست باشند؟ "
همین عنوان مرا علاقه مند كرد كه ببینم در آن چه خبر است. خیلی دوست دارم بدانم نظر خوانندگان وبلاگ مینجق در باره ی این مقاله ی تابناك و عكس العمل خوانندگان آن چیست.
این گونه مقالات در مورد افراد حقیقی و انتشار این گونه كامنت ها بسیار در سال های اخیر در سایت ها ی فارسی مرسوم شده است. برای همین می خواهم این پدیده را مستقل از مورد خانم ائلناز شاكردوست مورد بحث قرار دهیم تا از آسیب های آن در امان بمانیم.
در انتها برای خانم ائلناز شاكردوست و نیز آقای محمد رضا گلزار و دیگر هنرپیشه های جوان سینمای كشورمان امید موفقیت و سرفرازی دارم و امیدوارم در سطح جهانی شناخته شوند.
پی نوشت: به نظرم خانم شاكر دوست حرفش را دیپلماتیك بیان نكرده اما بیراه هم نگفته.
می توانستند فیلم و سریال مردم پسند بسازند و گلزار و شاكردوست در آنها بازی كنند و آنها را صادر كنند به افغانستان و كشورهای عربی و جمهوری آذربایجان و شبكه های اسلامی تلویزیون تركیه. دیگه هرچه بود كه از فیلم های هندی بهتر بود!
بعدش هم لباس هایی كه آنها پوشیده بودند می توانستند به آن كشورها صادر كنند. بعدش هم توریست های آنها می آمدند محل فیلمبرداری را ببینند.
كلی پول و ارز وارد كشور می شد.اگر مدیریتشان خوب بود می توانستند از این طریق كلی درآمد برای كشور داشته باشند. فرهنگ ایرانی هم به ایت ترتیب صادر می شد. وسطش آثار تاریخی ایران و ترمه و گلابدان و موسیقی سنتی هم پخش می شد. باز هم می گویم هرچه بود از فیلم هندی كه بهتر بود! واقعا فیلم "چند می گیری گریه كنی؟" خانم شاكردوست می توانست با همه ی مردم این سرزمین ها ارتباط برقرار كند. گفت و گوی تمدن ها هم بود و پول هم نصیب كشور می شد.
من معتقدم یك كشور هم فیلم و سریال عامه پسند لازم دارد هم فیلم ها و سریال های زندگی روزمره ی مردم و هم فیلم هایی نظیر فیلم های كیارستمی و اصغر فرهادی.
یك كشور با میلیون ها جمعیت كه جای خود دارد. یك آدم یا یك خانواده هم همین طور. نیازهای مختلف دارد و بسته به حال و هوایش موسیقی و فیلم و دیگر هنرها با ژانر های مختلف و سطوح مختلف می طلبد.
اصلا متعادل نیست اگر تنها یك نوع فیلم یا موسیقی تولید شود.
از آن نامتعادل تر و ناسالم تر آن كه عده ای دیگران را كه سلیقه ای متفاوت دارند بكوبند.
البته همه جای دنیا وقتی خواننده ها و هنرمندان می روند و زینت المجالس دیكتاتورها می شوند صدای اعتراض شدید روشنفكران بلند می شود و او را به باد انتقاد می گیرند.
این موضوع قابل فهم هست. اما اینجا ما با مسئله ای از جنس دیگر روبه رو هستیم. مشكل معترضین اینجا این است كه چرا خانم شاكردوست به خودش اجازه داده فكر كند خودش و یا آقای گلزار آدم های مهمی هستند!
باز هم می گویم غیر دیپلماتیك حرفی زده ولی بیراه هم نگفته. اگر مدیریت خوبی بود از وجود همین هنرپیشه ها می شد استفاده كرد و فیلم هایی ساخت كه تصویر مردم منطقه را نسبت به ایران تغییر دهد. می شد اشتغالزایی كرد.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل