
تا گذشته ای نه چندان دور، عده ای فعالان فرهنگی نسبتا معروف در ایران بودند که ادعا می کردند زبان و ادبیات تورکی چیز زیادی ندارد که بخواهد تدریس شود. مرحوم طباطبایی پا را از این هم فراتر می گذاشت و می گفت جز منظومه حیدربابا، شعر تورکی در خور توجهی نداریم! بیشتر کسانی که این گونه نظرات از جانب آنها صادر می شد خود تورک بودند و در محافل ایرانشهری به علت حمله به زبان تورکی (و نه قابلیت های تحسین برانگیز که داشتند!) در صدر مجلس می نشستند. غیر تورک ها خود معمولا از این جملات صادر نمی کردند بلکه حرف های همین تورک ها را -با تاکید بر این که خود گوینده هم «آذری» است- نقل می نمودند. همان طوری که گفتم نسل اینها داره یواش یواش منقرض می شه اما هنوز تمام نشده اند. نوشته هایشان هم باقی مانده.
به هر حال اینجا می خواهم نظرشان را نقد کنم. دقت کنید که ابدا قصد ندارم کل موجودیت و شخصیت این افراد را زیر سئوال برم و آنها را ترور شخصیتی کنم. این را هم اشاره می کنم که در زمینه های دیگر برخی از آنها کارهای فرهنگی ارزشمند انجام داده اند که شایسته تقدیر هستند. فقط می خواهم ادعاهای منفی شان را در مورد زبان و فرهنگ تورکان زیر سئوال برم.
اول از آن ادعای مرحوم طباطبایی شروع کنیم. ظاهرا ایشان حتی شعر «خان ننه» را هم نمی شناختند. اتفاقا با توجه به این که مرحوم شهریار هر دو را، دکلمه کرده بود خان ننه نیز-مانند حیدربابا- بسیار معروف هست و بسیاری از فارس های همنسل من هم بخشی از آن را از بَرَند. شعر لطیفی است در مورد حس عاشقانه یک کودک و مادربزرگ پدری اش.
به علاوه در عجبم که کسی مثل طباطبایی که در مورد ورود تجدد به ایران و مکتب تبریز کتاب نوشته چنین ادعایی می کند! چه طور ممکن هست کسی در این باره کتاب بنویسد اما دیوان تورکی معجز شبستری را نشناسد و سزاوار خواندن نداند؟! این دیوان-در کنار مجله فکاهی ملانصرالدین که آن هم به تورکی است- از تاثیرگذارترین متون ورود تجدد به ایران بوده است! (در ضمن دیوان معجز شبستری در سال های اخیر باز بسیار محبوب شده. یک موج محبوبیت جدید این کتاب با جنبش هویتگرایی تورکی آمد و یک موج هم اخیرا بعد از جنبش مهسا به دلیل نوگرایی اندیشه های این شاعر برجسته در مورد خرافه ستیزی وجایگاه زن).
همزمان با صدور این جمله از جانب طباطبایی کتابخانه ای در مشهد آمار نسخ خطی تاریخی خود را منتشر کرده بود. من حساب کردم و دیدم اگر یک نفر همه عمر بخواهد متون نسخ تورکی همان کتابخانه را روخوانی کند (فقط روخوانی) زمان کم می آورد. چه طور یک محقق که نگاهی هم به تاریخ دارد چنین منبع عظیمی را انکار می نماید؟!
یکی دیگر از مسایلی که این طیف روی آن انگشت می گذاشت اشاره به این بود که سلسله های تورک ایران هم برای دیوانسالاری خود، زبان فارسی را برگرفتند. وقتی هویتگرایان تورک، زبان فارسی را زیر سئوال می برند (که متاسفانه برخی بنا به«جواب های، هوی است» این کار را می کنند) شما در جواب به این واقعیت تاریخی اشاره کنید. اثبات آن خواهد بود که زبان فارسی قابلیت های خوبی داشته که خود دولتمداران تورک در طی چند صد سال حکمرانی در این منطقه به آن واقف بودند. اما این واقعیت، اثبات ضعف زبان تورکی نیست. چنان که در ترکیه بوروکراسی را به تورکی انجام می دهند و ظاهرا مشکلی هم ندارند. تغییرات در بوروکراسی حاکم عموما هزینه های سنگین دارد. احتمالا حمکرانان تورک ایران هزینه ها و فایده ها را سنجیده اند و دیده اند که تغییر زبان دیوانسالاری موجود از فارسی به تورکی به هزینه هایش نمی ارزد. الان هم بحث ما، تغییر زبان دیوانسالاری ایران نیست. بحث تدریس ادبیات تورکی است. بااشاره به آن واقعیت تاریخی نمی شود نتیجه گرفت که این تدریس نباید صورت گیرد!
------
از آن طیف فکری، نظرات و جملات خشن تری هم علیه فرهنگ تورکی صادر می شود. از جمله این که تورکان یک عده مردم وحشی در آسیای میانه بودند که هزار سال پیش به فلات ایران آمدند ومردم محل را به انقیاد در آوردند و کشتند پس زبان شان باید در این فلات از بین برود. این هم از آن ادعاهاست که نه یک غلط بلکه چندین غلط در آن هست. در واقع باید گفت جا به جای این ادعا غلط هست.
اولا تورکان آسیای میانه همچین هم مردمان وحشی و دور از تمدنی نبودند. مردمی بودند که برای فلزات گوناگون مثل سرب و آهن و..... کلمه خاص خود داشتند. یک قوم وحشی نمی تواند در متالورژی این قدر پیشرفته باشد. این قوم، همان تورانیان بودند که شاهنامه ، پهلوانانش را شایسته هم-آوردی با پهلوانان ایران زمین و دخترانش را در لطافت و آراستگی، شایسته دلدادگی شاهزادگان ایران-زمین نشان می دهد. البته در شاهنامه تورکان توران، «دیگری» هستند و مانند هر دو تمدن رقیب َ، مورد طعن و سرزنش. همین گونه حرف ها را یونانیان باستان هم راجع به ایرانیان می زدند! اگر قومی وحشی باشد قوم متمدن آنها را به حساب نمی آورد که بخواهد از او «دیگری» بسازد و هویت خود را در تقابل با آنها تعریف کند. چنان که یونانیان آن زمان آلمان ها را آن قدر به حساب نیاوردند و ایرانیان هزار سال پیش هم روس ها یا وایکینگ ها را آن قدر به حساب نیاوردند (با آنها آشنا بودند. . وایکینگ ها حتی به طبرستان شبیخون زده بودند. اما تمدن ایرانی آنها را اصلا به حساب نیاورده بود!)
دیگر آن که هزار سال پیش تورکان فقط در آسیای میانه نبودند. تمدن خزرها در منطقه قفقاز بود. تمدن آنها -به خصوص معماری آنها- بعدها بر سلجوقیان اثر گذاشت.
تورکان سلجوقی -به خاطرات یک سری اتفاقات و تصادفات عجیب و غیر منتظره تاریخی- توانستند بدون مقاومت و درنتیجه خونریزی چندان وارد فلات ایران شوند. مردم محلی از ورود آنها چندان خاطره بد ندارند. از ورود مغولان خیلی خاطرات بد دارند. اما سلجوقیان بدون خون و خونریزی چندانی آمدند و با مردم محل هم در آمیختند و با هم فرهنگ و تمدن نوینی ساختند. در این مورد پادکستی در بی پلاس علی بندری هست. اگر علاقه مندید ببینید.
بر فرض که هزار سال پیش قومی وحشی بودند. وقتی ۷۰۰-۸۰۰ سال این قوم، در منطقه ای متمدن ساکن می شود و اتفاقا حکمرانی هم می کند مگر می تواند وحشی بماند؟! مگر می تواند تولیدات فرهنگی و ادبی در این هزار سال نداشته باشد؟! چه طور میتوان گفت تولیدات فرهنگی این قوم به بیش از یک منظومه نمی رسد؟!
اصلا گیریم زبان و ادبیات تورکی فقیر هست و چیزی در چنته از گذشته ندارد. آیا نباید این زبان را آ =موزش داد که در آینده شاهد تولیدات فرهنگی و شکوفایی فرهنگی باشیم؟ چرا باید همیشه نگاه به گذشته داشته باشیم؟ اصول این زبان را آموزش می دهیم تا از نسل های آینده ادبیان برجسته سر برآیند.
دست آخر این که گیریم که نمی توان ادیب ترکی در آینده هم داشت. به همان استدلال خودشان در مورد زبان دیوانسالاری فارسی در دربار سلاطین تورک برگردیم. اگر زبان دیوانسالاری فارسی بود زبان قشون تورکی بود.
جنگ افزار -متاسفانه- در همیشه تاریخ نقطه پیشروی فن آوری بوده است.
پس زبان تورکی، قابلیت آن را دارد که زبان فن آوری باشد. مگر تنها کاربرد زبان، غزل سرایی و حماسه سرایی است؟! مگر اهمیت زبان فنی کم هست که می خواهید کشور را از این قابلیت زبان تورکی محروم سازید؟!
جواب هایم به اظهارات آن طیف تورک-ستیز هنوز تمام نشده. فقط خسته شده ام و فکر می کنم خواننده هم خسته می شود. فعلا همین مقدار بس هست.
اشتراک و ارسال مطلب به:


