ارزشمندترین مطالبه چپگراها

+0 به یه ن

کی از مطالبات جدی چپگراها، بهبود شرایط کاری و به خصوص مسایل ایمنی  و سلامت در محل کار برای کارگران و کارمندان هست. از نظر من این یکی از ارزشمندترین مطالبات چپ هست. 

خرجی که کارفرما در این راه می کند دور ریخته نمی شود. فقط یک ابله ممکن هست فکر کند که خرج کردن برای بالا بردن درجه ایمنی و سلامت، پول دور ریختن هست. گاه هم کارفرما خرج مسایل ایمنی می کند اما کارگران لجبازی می کنند و رعایت نمی نمایند.

اینجا چپ  اصیل، دو نقش بازی می کند اول از کارفرما مطالبه می نماید که  برای نکات ایمنی و سلامت کارکنان مایه بگذارد. دوم، کارگران را آموزش می دهد و قانع می کند که اینها حرف زور از جنس قانون آفتابه دار مسجد شاه نیست. ضوابط ایمنی برای خود آنهاست.  


سرمایه دارانی که اندکی جلوتر از نوک بینی خود را می بینند خود ازاین مطالبه استقبال می کنند . مثلا برادران خسروشاهی (سرمایه داران سرشناس) خود در این راه بسیار کوشا بودند. اما همه کارفرما ها این همه شعور ندارند. به علاوه اگر هم شعور داشته باشند معمولا حواس شان به هزار چیز دیگر باید باشد که شرکت ورشکسته نشود. شاید این موضوع از ذهنشان پاک شود.  چپگراها، (مثلا اتحادیه کارگران) به کارفرما یاداوری می کنند که این موضوع را در اولویت قرار دهد. از سوی دیگر اگر کارگران ببینند نهادی از جنس خودشان مطالبه می نماید کمتر احتمال دارد که سر 

لجبازی نکات ایمنی را  به سخره گیرند.


یک راستگرای افراطی وقتی با لجبازی کارگران در رعایت نکاتی ایمنی ای که به نفع خود آنهاست مواجه می شود فوری نظرات مشعشع علیه  فهم و درک و لیاقت کارگران صادر می نماید! این نظرات مشعشع، از نفهمی انسان شناسانه و روانشنساسانه و جامعه شناسانه خود گوینده نشات می گیرد. اتفاقا این گونه لجبازی کارگران ، طبیعی است. منطقی نیست اما طبیعی است. به چند علت: ۱) در محیط هایی که فعالیت بدنی شدید هست گرایش به شوخی های  خطرناک و لاف های ریسک پذیری  و سر نترس داشتن، طبیعی است. گویا یک 

گونه واکنش روان آدمیان هست به شرایط کاربدنی سخت. ۲) رعایت ایمنی محدودیت افزاست که برای شخصی که تحت فشارهای گوناگون هست آزاردهنده هست. کارگر خود را  باید قانع کند که به زحمتش می ارزد. مثل خودما که باید خود را قانع کنیم که ترک سیگار یا رژیم لاغری به زحمتش می ارزد ۳) کارگری که از جامعه ای بوده که همیشه به او زور گفته شده به آسانی نمی پذیرد که این محدودیت ها برای خود اوست. اولین برداشت او این هست که اینها هم   حرف زور هستند و باید علیه آنها شورید. 

اینجاست که نهادی طرفدار کارگر باید واسطه شود واو را قانع نماید. 


فاجعه هایی که در معدن طبس و پیش از آن در معدن استان گلستان پیش آمد یادتان هست؟ یادتان هست چه طور خانواده ها داغدار شدند؟ اگر نیروهای چپ جامعه توانمند بودند این فاجعه ها-و صدها فاجعه دیگر نظیر آنها- رخ نمی داد. 


در مورد کارهایی که  تیم اجرایی ما در دوره ریاست من در پژوهشکده فیزیک نظری  برای بالا بردن سطح استاندارد ایمنی سلامت و محیط زیست انجام داد می توانید در این ویدئو بشنوید. یک سری کارهای مهم هم بعد از ضبط فیلم انجام دادیم که شاید در فرصتی دیگر بیان کردم. بیشتر این کارها با هزینه ناچیز انجام گرفت ولی بسیار موثر واقع شد. 

برخی از اقدامات حتی در جهت صرفه جویی هم موثر شد.

------------------------------------------------

من از سال ۸۸ حامی بنیاد کودک هستم اغلب کودکان تحت کفالتم از شعبه تبریزند. از این طریق کمابیش با دغدغه های مادران بی بضاعت  ولی آبرودار و با مسئولیت آشنایم. در مواردی که پدر خانواده ، بد از آب در می آید  مادر او را طلاق می دهد. دیگه مثل ۳۰ سال پیش نیست که بسوزند و بسازند و بچه هایشان را هم در معرض سوختن و ساختن قرار دهند. وقتی پدر بد از آب در می آید با تیپا او را از زندگی خارج می کنند و علی رغم فقر مطلق، سرپرستی بچه هایشان را برعهده می گیرند. حمایت های ما از طریق بنیاد کودک به این مادران کمک می کند که علی رغم تنگدستی محیطی خوبی برای بزرگ کردن بچه هایشان درست کنند. معمولا موفق می شوند.

در مواردی پدر خانواده پدر خوبی بوده ولی متاسفانه فوت کرده. علت فوت در بیشتر موارد عدم رعایت ایمنی در محل کار هست. با این که به خانواده فشار می آید اما مادران باز هم با کمک بنیاد کودک زندگی محیط نسبتا  خوبی برای کودکان فراهم می آورند.

پیچیده ترین وضعیت هنگامی هست که پدر خانواده دچار معلولیت می شود و مجبور هست در خانه زمین گیر باشد. بیشتر این افراد به عارضه ستون فقرات مبتلا هستند. آن هم باز به خاطر رعایت نشدن اصول سلامت و ایمنی در محل کار. وضعیت این خانواده ها از همه دشوار تر هست. برعکس مورد اول، مادر او را طلاق نمی دهد بلکه پرستاری از همسر از کارافتاده را در اولویت می گذارد. اولا خرج دوا و درمان زیاد هست. ثانیا، مردی که دایم در خانه می ماند و خود را سربار می بیند بداخلاق  می شود. ذاتا  شاید آدم خوش اخلاقی باشد اما شرایط او را کج خلق می کند. با وجود این پدران بداخلاق در خانه ای  کوچک فقیرانه مادران هرچه تقلا می کنند باز هم نمی توانند شرایط شاد مناسبی برای رشد فرزندان ایجاد کنند. حمایت های ما در بنیاد کودک اندکی از دردها می کاهد اما فقط اندکی.


اگر خواستید حامل بنیاد کودک شوید به این سایت مراجعه کنید.


نکته اصلی ام در این نوشته تبلیغ برای بنیاد کودک نبود. نکته ام این بود که عدم رعایت نکات ایمنی و سلامت در محل کار چه بلاهایی سر قشر آسیب پذیر می آورد. چه بلایی سر روح و روان مادران و کودکان می آورد. نکته ام اینجاست که 

جامعه ما چه قدر به نیروهای چپ فعال نیاز دارد که جلوی این مسایل را بگیرد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]