من قبلا در مورد اهمیت انجمن فیزیک به طور عام و اهمیت خاص آن در این برهه زمانی نوشته ام. این را هم نوشته ام که انجمن که نهادی است مردمی باید به کمک حق عضویت اعضای آن و هدایای نقدی و غیر نقدی کوچک اما پرشمار علاقه مندان به فیزیک نیازهای مالی خود را مرتفع سازد. خبردار شده ام که امسال انجمن فیزیک از مشکل مالی رنج می برد. با توجه به وضع اقتصادی کل کشور این خبر دور از انتظار نبود! در نتیجه چند پست برای تشویق به پرداختن حق عضویت خواهم گذاشت. اما قبل از آن می خواهم حرف آخر را اول بزنم. حتما عده ای خواهند گفت ما چرا کمک مالی بنماییم. ازگل گیت هست، چای دبش هست، فلان هست، بهمان هست و.... از همان ها بگیرید.
ببینید! اگر کشور هم روزی درست اداره شود که آن بودجه عمومی به جای چای دبش به انجمن مردم-نهادی چون انجمن فیزیک سپرده نخواهد شد. اگر مملکت درست اداره شود به وزارت آموزش پرورش و وزارت علوم بودجه بیشتری می دهند که بخشی از آن به معنای بالا رفتن حقوق معلمان و استادان فیزیک هست. بعد که وضع مالی این قشر بهتر شد با فراغ بال بیشتری می تواند حق عضویت در نهادی مانند انجمن فیزیک را پرداخت کند.
حالا که مملکت این طوری فشل اداره می شود و هر روز از یک رسوایی مالی پرده برداری می شود چی؟! آیا نباید با این رسوایان همنشین شد و از آن چیزی برای یک هدف ارزشمند نظیر حمایت از انجمن فیزیک کند؟! خیر! ابدا، خیر! برای این که به این شکل از آنها پولی تیغ بزنید باید به زبان آنان سخن بگویید باید تظاهر کنید با آنها هم-مسلک هستید. بعدش کم کم شبیه آنها می شوید. دیگر از هویت خود دور می شوید. دیگه نمی شه شما را شناخت! این وسوسه را از سر بیرون کنید. فکر می کنید اونها به همین راحتی و بدون چشمداشت می آیند و برای اعتلای علم به انجمنی چون انجمن فیزیک که جلوی خیلی از ناراستی های شبه-علمی می ایستد کمک مالی کنند؟! قطعا خیر! هزاران بار لب چشمه می برند و تشنه باز می گردانند. در این اثنا، از شما میخواهند که مزخرفاتی را که می گویند «توجیه علمی» کنید. خدا اون روز را نیاورد که انجمن فیزیک برای رفع مشکلات مالی خود مجبور بشود فلان ادعای خرافی منسوب به ازگل-گیت را توجیه کند. مگه ما خودمان مرده ایم که بگذاریم فشار مالی انجمن فیزیک را به این جا رساند. یعنی از بین دوستداران فیزیک در ایران یکی دو هزار نفر پیدا نمی شود که بتواند سالی یک میلیون تومان حق عضویت بپردازد؟! دانش آموختگان جوان شاید نتوانند اما دانش آموختگان جا افتاده تر (متولدان دهه شصت و قبل تر) حتما آن قدر به دهانشان می رسد که سالی یک میلیون تومان برای این کار بتوانند خرج کنند. اگر در طول سال یک مقدار دور ریز مواد غذایی شان را کمتر کنند حتما بسی بیشتر از یک میلیون تومان می توانند پس انداز کنند تا حق عضویت بپردازند.
شتر سواری که دو لا دولا نمی شه. هرکاری ملزوماتی داره. اگر نهادی دموکراتیک و غیروابسته و آزاده برای فیزیک می خواهیم خرجش را هم باید خودمان بدهیم.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل