تكرار نوشته ام در مورد دسپینا و مارتا

+0 به یه ن

بعد از بازدید از مسجد كبود در روز دوم فروردین كنجكاو شدم كه قدری در مورد دوره ی تاریخی 180ساله (از سال1375تاحدود 1555 میلادی) كه تبریز به ترتیب مركز حكومت های قراقویونلو، آق قویونلو و صفوی (تا نیمه های سلطنت شاه طهماسب) بود مطالعه كنم. قلمرو قاراقویونلو ها در زمان جهانشاه-كه مسجد كبود در دوره ی او ساخته شده- دراز و باریك بوده و شامل آذربایجان بخش هایی از تركیه ی فعلی و قسمت هایی از عراق می شده و تا خلیج فارس پیش می رفته. اروند رود را هم شامل می شده. از روی نقشه به نظرم می رسه دجله و فرات هم جزو قلمرو بوده. از اون ور هم كه ساحل غربی دریای خزر وقسمت بزرگی از گیلان را داشتند. اگر شم اقتصادی داشتند علی الاصول می توانستند از راه تجارت و تولید محصولات كشاورزی و ترانزیت كالا حسابی ثروتمند شوند. اگر چنین بوده باشد باید آثار تاریخی و اشیا ی عتیقه ی بسیار از آن دوره باقی مانده باشد كه برای جذب توریست مفید می تواند باشد.

در زمان قدرت آنها, آق قویونلوها در غرب قلمروی قراقویونلوها و در منطقه ی دیار بكیر تركیه ی فعلی قلمروی كوچكی داشتند. در سال 1453میلادی( مطابق تقویم جولیان) عثمانی ها بیزانسی ها را در استانبول (قسطنطنیه) شكست دادند. یاد آوری می كنم مورخین معمولا این اتفاق تاریخی را پایان قرون وسطی می گیرند. پس دوره ی مورد بحث ما اواخر قرون وسطی و اوایل قرون جدید است.گویا در آن زمان ها بین سران آق قویونلو و شهزاده خانم ها و اشراف بیزانس وصلت خانوادگی زیاد صورت می گرفته. بالاخره در سال 1467 اوزون حسن از طایفه ی آق قویونلو می آید قرا قویونلو ها را شكست می دهد و بعد ها حكومتش را وسیع تر می سازد. قلمروی وی بخش هایی از تركیه و پاكستان و تمام عراق و ایران فعلی منهای خراسان را شامل می شد.

 همسر اوزون حسن، زنی بود به نام تئودورا كه دختر امپراطور طرابوزان (واقع در جنوب دریای سیاه) بوده كه به او دسپینا خاتون می گفتند. دسپینا خاتون در تبریز سالها ملكه بود اما مسلمان نشد و دین نصرانی خود را حفظ كرد. قضیه مال بیش از 550 سال پیش و در دنیای پیش از دوران مدرن است. باور تان می شود؟! نام دختر دسپینا خاتون، مارتا (حلیمه) بود كه از قضای روزگار با خاندان صفوی وصلت كرد وپسری را دنیا آورد كه سرسلسله ی حكومت صفوی شد : شاه اسماعیل اول. تصور ش را می كردید كه مردی مانند شاه اسماعیل مادری داشته باشد كه نامش مارتا باشد و مادربزرگش یك ملكه ی مسیحی در تبریز و جد مادریش امپراطور ارتودكس در طرابوزان؟! این داستان های تاریخی پتانسیل جذب توریست از كشورهایی مانند یونان دارد. دسپینا از تبار یونانی است. به قوم دسپینا خاتون كه در جنوب دریای سیاه سكنی داشتند یونانی های پنتیك می گویند. زبانشان هم گویشی خاص از زبان یونانی است. ظاهرا این دسپینا خاتون در یونان شناخته شده تر است تا در تبریز امروز! برای خود من كه این اطلاعات كاملا جدید و بسیار غیر قابل تصور بود! در زمان اوزون حسن و دسپینا خاتون روابط دیپلماتیك و تجاری نزدیكی بین آق قویونلوها و جمهوری ونیز برقرار بوده. در واقع منبع تاریخی مهم یادداشت های تجار و دیپلمات های ایتالیایی است كه به ایران می آمدند و برخی از آنها با دسپینا خاتون در دربار تبریز هم دیدار می كردند(حدود 550 سال پیش!). بنا به منابع غربی، دسپینا خاتون زن قدرتمندی در دربار بوده.این نكته ها هم می تواند برای توریست های اروپایی جالب باشد. برای كسی كه می خواهد رمان تاریخی بنویسد آن دوره، دوره ای بكر و جذاب از نظر داستان نویسی می تواند باشد. (یاد قسمت اول سریال قهوه ی تلخ افتادم!) بر عكس تصور اشتباهی كه هست مستندات و منابع تاریخی مكتوب و نسبتا موثق هم در باره ی آن دوره كم نیست.

توضیح: به زبان تركی آق=سفید، قارا یا قره=سیاه، قُویون=گوسفند، لو پسوند انتساب است كه در آخر خیلی كلمات و به خصوص نام های خانوادگی هست. اوزون=دراز

توضیح درباره ی عكس: تصویر پل آجی چای (تلخه رود) است. در سفرنامه ی ونیزیان در زمان شاه اسماعیل اول به این پل اشاره شده است. احتمال می دهم تاریخ احداث پل به قبل از زمان شاه اسماعیل برگردد ویادگار یكی از دوران های آق قویونلو یا قرا قویونلو باشد. اگر كسی اطلاع دقیق تری دارد لطفا به من اطلاع دهد. وقتی از فرودگاه تبریز به سمت تبریز می روید این پل تاریخی را در كنار خود مشاهده خواهید كرد.(عكس را خودم نگرفته ام بلكه از اینترنت پیدا كردم. نمی دانم عكاسش كیست والا درستش این بود كه كردیت می دادم و می نوشتم image courtesy of.... )

توضیح آخر: این كه من گشته ام و این اطلاعات را پیدا كرده و خوانده ام ودارم بازگو می كنم یكی به علت كنجكاوی زنانه است و دیگری برای جذب توریست. والا من برای تعریف هویتم نه به دسپینا خاتون نیازی دارم نه به مارتا بیگم !!! تا چند روز پیش هم اسمشان را نشنیده بودم و همین بودم كه الان هستم! همان گونه كه قبلا تاكید نمودم در تعریف هویتم همانند آن دختر پانزده ساله افسانه های دوران كودكی ام به عقلم و دستاوردهای عقلم تكیه می كنم نه به استخوان های پوسیده و هفتصد كفن پوسانده كه معلوم هم نیست نسبتی با آنها دارم یا نه. 

 پی نوشت: اوزون حسن همسری دیگر هم به نام سلجوق شاه بیگم داشته است. به دستور این خانم گنبدی رفیع با كاشیكاری های زیبا به مسجد جامع تبریز اضافه می شود. بنا ی اولیه مسجد جامع تبریز قدیمی تر است و به دوره ی پیش از حمله ی مغول بر می گردد

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]