قانون کار

+0 به یه ن

این مقاله را ببینید. در مورد لایحه تغییر قانون کار هست. از قرار معلوم دارند قانون کار نسبتا پیشرویی را که در سال   1325
(دوران طلایی نسبتا دموکراتیک ایران پس از دیکتاتوری رضا شاه و قبل از تثبیت دیکتاتوری محمدرضاشاه) تصویب شده می خواهند عوض کنند و مناسبات کارگر و کارفرما را ببرند به اوضاع و احوال استثماری قرن 19  میلادی.
جای  گریه دار (یا شاید هم "پوزخنددار") ماجرا هم این هست که بنا به تحلیل مقاله-که گمان می کنم درست هست- هیچ فرقی بین جناح موسوم اصلاح طلب و جناح موسوم به اصولگرا در این روند واپس گرا نیست.  از زمان هاشمی رفسنجانی تا روحانی هر چهار دولت به یک شکل در مورد حقوق کارگران به صورت واپسگرا عمل کرده اند.
مخاطب  وبلاگ  مینجیق بیشتر دانشجویان، مهندسان و خانم های خانه دار طبقه متوسط هستند. شاید به نظر برسد مصائب کارگران دغدغه مستقیم ما نباید باشد. اما همه ما ساکنان یک کشتی هستیم و بد نیست بدانیم سر باقی کشتی نشینان چه بلایی می آید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

جناح سوم

+0 به یه ن

از این اصلاح طلب ها هم درست مثل جناح اصولگرا خسته شده ام.
اپوزیسیون  های گوناگون سیاسی موجود هم از هر دو بدترند!

واقعا باید به فکر ایجاد جناح سیاسی سومی در چارچوب قوانین موجود باشیم.
این جریان های اجتماعی مختلفی که داریم (مدافعان حقوق زبانی مدافعان حقوق زنان مدافعان حفظ محیط زیست مدافعان حقوق کودکان ، معلولان، اقلیت های مذهبی مدافعان حقظ میراث فرهنگی, انجمن های مردمی گوناگون حامی مستمندان و مستضعفان و....) نیروی عظیم اجتماعی هستند. عملکردشان هم نسبتا قابل قبول بوده. اینها جمع بشوند و متحد بشوند و حول منشوری توافق کنند می توانند جناح سیاسی سومی تشکیل دهند. جناحی که از این دو جناح موجود و همچنین اپوزیسیون به مراتب بهتر هست.

نمی خواهم بگویم جناح سوم بی ایراد خواهد بود. قطعا دسته گل زیاد به آب خواهد داد.  ولی از این دو بهتر می توانند باشد. به علاوه اگر این دو ببینند یکه تاز میدان نیستند و نگاه و دید تازه ای در میدان هست سعی می کنند شعارهای خود را به درخواست عمومی نزدیک تر سازند

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بادیگارد

+0 به یه ن

دی وی دی فیلم بادیگارد به بازار اومده.
قیلم ساخته ابراهیم حاتمی کیاست. پرویز پرستویی و مریلا زارعی در آن بازی می کنند. طبق معمول بازی ای شایان تحسین.
اما من با هر کسی صحبت می کنم نسبت به فیلم موضع منفی داره.
خوششان نیامده. حتی بی تفاوت هم نیستند!  می گویند فیلم بدی بود.
نه به لحاظ فرم بلکه به لحاظ محتوا.

این عزیزان که باهاشون صحبت کردم از تیپ های مختلف هستند. برخی شان اطلاعات مربوط به جنگ بالایی هم دارند.
برخی شان هم مثل خود من از جنگ چیزی نمی دانند. اما نقطه اشتراک انتقادها یک چیز هست:
پدیده جنگ را نباید به مفاهیمی چون "مرام  و مروت و معرفت و مردانگی" حواله داد. این نوع فیلم ها و این نوع تبلیغات پرهزینه با حواله دادن پدیده جنگ به مفاهیمی پهلوانی دارند جفای بزرگی به کشور می کنند.
جنگ دو وجه عمده دارد: یکی وجه ویرانی و دیگر وجه محاسبه و تکنیک و استراتژی.
آری! جنگ ویرانگر هست. آسیبی که به زیرساخت های کشور و محیط زیست می زند بیش از هر پدیده دیگری است. آسیب های جبران ناپذیر با ویرانی هایی که به بار می آورد به اقتصاد کشور جنگ زده می زند. اما همه این آسیب های اقتصادی در مقابل آسیب های انسانی که می زند هیچ هست. جنگ یعنی ویرانی. جنگ یعنی بدبختی برای چند نسل پیاپی. جنگ یعنی ظلم به مرد و زن و کودک. جنگ یعنی برادر کشی. جنگ برای نسل آینده یعنی پدر کشی. جنگ یعنی مبدا کینه های بسیار بعدی.

دومین وجه جنگ وجه محاسبه و استراتژی سازی هست. پیروزی در جنگ "عقل" می خواهد نه "احساس". نه لاف های احساسی.
تبلیغاتی که  جنگ را در لاف مرام و مروت خلاصه می کند دارد به کشور جفا می کند. جفایی بزرگ!

به جای این نوع تبلیغات باید "عقلگرایی" را تبلیغ کرد تا کشور و منطقه کمتر گرفتار جنگ های ویرانگر شود. با عقلگرایی باید جلوی جنگ گرفت.
اگر هم خدای ناکرده جنگی تحمیل شد باز هم باید "عقل" را به کار گرفت تا جنگ کمترین مدت زمان کمترین تلفات و کمترین هزینه ها را داشته باشد. زودتر تمام شود و شرش کم شود. این "عقل" می طلبد. محاسبات ریاضی می طلبد. آموختن فنون جنگی می طلبد . نه تاکید به مسایل احساسی

از صمیم قلب و با تمام وجود ادای احترام می کنم به رزمندگان و جانبازان و خانواده شهدا. هر چه داریم از اونها داریم. اما ادای احترام راستین این می بود که با عقلانیت ترتیبی می دادند که ریسک کمتری آنها را تهدید می کرد. این عقل می خواهد نه حرکات احساسی.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

والدینی که فراتر از نوک بینی می بینند

+0 به یه ن

من فکر می کنم دغدغه حفظ دریاچه اورمیه یا بناهایی مثل ارگ علیشاه  باید دغدغه همه مادرها و پدرهایی باشه که یک کم فراتر از نوک بینی شان را می بینند. فردا بچه ها که بزرگ شدند کجا با نامزدشان قرار بذارند؟ فقط رستوران ومرکز خرید؟ نتیجه می شه اضافه وزن و مصرفگرایی و چشم همچشمی های ناشی از آن. دریاچه ای باشه و پارکی در کنارش، بنای تاریخی ای باشه و محوطه قدم زدنی کنارش، جوان احساس نیاز نمی کنه به خاطر یک هواخوری با نامزدش باید از شهر مهاجرت کنه بره. همکار خارجی وشریک تجاری که می آد می شه بردش به این مکان ها

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

ما و مسئولان غیربومی

+0 به یه ن

نظرتون در مورد خبر زیر چیه؟  خبر در مورد واکنش نماینده گیلان در مورد انتصاب مسئول غیربومی در استان هست.

 اگر ما آذربایجانی ها و یا ما ترک های ساکن سایر جاهای ایران بخواهیم سهم بیشتری در اداره مملکت داشته باشیم باید بدانیم این راهی که نماینده گیلان برگزیده راه درست نیست. به جای این کار ها باید سعی کنیم متخصصان بیشتری که توانمندی اداره کشور را دارند بپرورانیم. نباید خودمان را کنار بکشیم. باید دنبال ساختن ساختارهایی باشیم که بتوانند متخصصان زبده را به جایی برسانند. در خود تبریز در همان دوران طلایی اش در دوران قاجار افراد زبده ای مثل امیر کبیر و قائم مقام فراهانی   بودند که ازقضا در جاهای دیگر ایران زاده شده بودند. آذربایجانی بودند. اما مردم تبریز در آن زمان آن قدر شعور داشتند که بفهمند این مردان بزرگ گنجینه ای هستند که باید قدرشان را دانست. اونها هم به تبریز عشق می ورزیدند و بعدها حسرت روزهای تبریز را می خوردند.
اگر سهم بیشتری از قدرت می خواهیم روشش آن نیست که احوال بر مدیران غیر بومی سخت بگیریم. اگر مدیر غیر بومی زبده بود قدرش را باید بدانیم. معیار باید توانایی فرد باشد نه محل تولدش. اگر سهم بیشتری برای مدیران لایق بومی می خواهیم باید تعداد بیشتری از آنها را بپرورانیم.
اگر برفرض محال یکی مثل امیرکبیر را گماردند شرط عقل آن هست که  در تبریز همان قدر حامی  اوباشیم که در زمان امیرکبیر بودیم. بعد هم سعی کنیم از او یاد بگیریم. امیرکبیر که خود در تربیت نسل نو کوشا بود. نسل نوی از مدیران از یکی مثل امیرکبیر می تواند بیاموزد و ترقی کند.

راستش من باور دارم اتفاقا تبریزی ها در این زمینه خوب عمل می کنند. معمولا فرد زبده و دلسوز غیر بومی  را ارج می دهند. کسانی را بیرون می کنند که مضر هستند.  همین روش خودمان را که امیر کبیر را پایبند و دلبند می کند ولی مستوفی (حاکم آخری که رضا شاه بر آذربایجان گمارد) را شاکی و دلزده می سازد ادامه دهیم بهتر است. یه وقت از نماینده گیلان تبعیت نکنیم. روش خودمان بهتر هست.


از سوی نماینده مجلس :

گیلانی ها به ندادن مالیات دعوت شدند/ علت درخواست عجیب

یک نماینده مجلس در اظهارات عجیب و سوال برانگیز از مردم استان گیلان خواسته که مالیات نپردازند.

به گزارش پایگاه خبری بورس پرس به نقل از تسنیم، یکی از نماینده های مجلس از استان گیلان، در اظهاراتی عجیب از مردم این استان خواسته است با سازمان مالیاتی این استان همکاری نکنند.

دلیل وی که از قضا عضو کمیسیون اقتصادی نیز هست، انتصاب مدیری غیربومی برای اداره مالیات استان گیلان عنوان شده است.

این نماینده مجلس گفته است" اگر پاسخ درخوری به وزارت اقتصاد به علت انتصاب یک مدیر از مرز افغانستان و پاکستان داده نشود، ممکن است دفعه بعد از خود افغانستان و پاکستان برای این استان مظلوم مدیر وارد کنند. از همین جا اعلام می کنم به آنها خواهم فهماند گیلان جای این برنامه ها نیست"!

این نماینده مجلس با بیان اینکه به عنوان یک عضو هیات رئیسه کمیسیون اقتصاد اجازه نخواهم داد بی احترامی وزارت اقتصاد به مردم گیلان بی پاسخ بماند، گفته است" آقای وزیر اقتصاد! شما که از مرز افغانستان برای گیلان مدیر می آوری از نیروهای گیلان کجا استفاده کرده اید؟ مگر می شود فردی که با مشکلات و فرهنگ این مردم آشنایی ندارد شبانه بر مسند مدیرکلی تکیه بزند؟ بنده سه ساعت با معاون وزیر صحبت کردم اما وی جسورانه پاسخ می دهد، وزارت اقتصاد مطمئن باشد تاوان این انتصاب را خواهد داد، معاون وزیر حق ندارد با انتصاب یک غیر بومی در استان عرض اندام کند، این بی احترامی به مردم گیلان است که پشت دست بنشینند و ببندند".

این سخنان در حالی توسط یک عضو هیأت رئیسه کمیسیون اقتصادی که قاعدتا باید منادی و حامی قانون و اجرای طرح جامع مالیاتی است، بیان شده است که از نمایندگان مجلس انتظار می رود مصلحت و بعضاً ضرورت انتصاب مدیران  غیر بومی را که خصوصاً در حوزه مالیات، امری طبیعی و کاملا معمول در نظام مدیریتی کشور است درک کند. نمایندگان مجلس حتما اذعان دارند که در انتصاب مدیران دولتی، اصل بر توانمندی و تخصص و تعهد آنها است و زادگاه، قومیت و نژاد نمی تواند معیاری سنجیده و مبتنی بر عدالت برای انتصاب مدیران باشد.

در پیگیری های که از سازمان امور مالیاتی کشور انجام شده نیز نشان می دهد از دیرباز بخش اعظمی از مدیران استانی به گونه ای غیر بومی منصوب می شوند و این انتصاب ها تاکنون مورد انتقاد قرار نگرفته است.

این نماینده مجلس در اظهارنظری که با سیاست های اقتصاد مقاومتی نیز منافات دارد، از مردم گیلان می خواهد "با اداره امور مالیاتی همکاری نکنند چرا که اگر پاسخ درخوری به وزارت اقتصاد و دارایی به علت انتصاب یک مدیر از مرز افغانستان و پاکستان داده نشود، ممکن است دفعه بعد از خود افغانستان و پاکستان برای این استان مظلوم مدیر وارد کنند"!

سؤال اینجاست که آیا اینگونه سخن گفتن از بی قانونی و مالیات گریزی آن هم در شرایطی که اقتصاد کشور با حمایت همه ارکان نظام به سمت اقتصاد مقاومتی و اتکای بودجه کشور به درآمدهای مالیاتی حرکت می کند، اقدامی اصولی است؟ آیا به این دلیل که خراسان هم مرز افغانستان است، باید با حقارت از آن سخن گفت؟ آن هم در شرایطی که مردم افغانستان هم از دیرباز برادران دینی ما محسوب می شوند و این روزها شهدای مدافع حرم افغانستانی با افتخار بر دوش همین مردم تشییع می شوند. آیا این نماینده مجلس ضررها و خساراتی که شهروندان این استان به دلیل عدم پرداخت مالیات گریبانشان را خواهد گرفت را به گردن می گیرد و جرایم عدم پرداخت مالیاتشان را که مطابق قانون وضع می گردد متقبل می شود؟

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

روز کوروش و روز بابک

+0 به یه ن

نظرتان در مورد رویدادهایی نظیر برگزاری روز کوروش در کنار پاسارگاد یا برگزاری روز بابک در قلعه بابک چیست؟
آیا این ها  حرکت سیاسی هستند؟
چه قدر در جامعه عمق دارند؟
آیا همردیف قرار دادن این دو روبداد درست هست یا به نظرتون با هم تفاوت ریشه ای دارند؟
به نظرتان چرا حاکمیت نظر خوشی به این گونه رویدادها نداره؟
آیا به بالاتر رفتن فهم تاریخی مردم منجر می شه؟
آیا هویت سازی به این صورت حول و حوش شخصیت های تاریخی مثبت هست؟
ضرر هایش چی هستند؟ منفعت هایش چی هستند؟

نظر خودتان را بدون خودسانسوری بنویسید. اما اگر دیدم انتشار نظرتان برای وبلاگ من دردسر می آفریند آن را منتشر نمی کنم یا بخش هایی از آن را حذف می کنم.
نظر خودم را هم بگویم: هر دو رویداد در دو زمینه اشتراک دارند. یکی این که رویکردی هویتی به مقوله تاریخ دارند و قهرمانی در گذشته برای زمان حال می جویند. دوم این که با قرائت رسمی از تاریخ که توسط ارگان های تبلیغاتی مثل صدا و سیما روی آن تاکید می شود فرق دارند. صدا و سیما سرمایه عظیم می ریزد تا در مورد تاریخ اسلام سریال بسازد. این حرکت ها می خواهند بگویند ما خودمان تاریخ داریم. اگر شما برایش هزینه نمی کنید ما خود آستین بالا می زنیم.

اما نظر خودم: با این نظر که ما خودمان تاریخ داریم موافقم و رویکرد صدا و سیما را نمی پسندم. به خصوص که آن سریال ها گاهی باعث دلخوری اقلیت های مذهبی می شود. به نظرم صدا وسیما و .... باید برای دوره های مختلف تاریخی کشور خودمان بودجه بگذارد و در موردش کار فرهنگی کند. تاریخ ایران هم محدود به دوره هخامنشی نمی شود. اتفاقا از قرن هفت هجری تا قرن 10 هجری که دوره بسیار سرنوشت سازی بوده ما هیچ سریال و فیلمی نداریم. به خصوص در مورد دو دوره مهم و قدرتمند تاریخ ایران یعتی قراقویونلو ها و آق قویونلو ها که در تبریز پایتخت بوده فیلمی ساخته نشده. در صورتی که دوره مهمی بوده اند. صلح  و مدارای مذهبی نسبی بوده و در نتیجه رونق اقتصادی. یکی از فانتزی هایم آن هست که بعد از بازنشستگی رمان تاریخی در مورد آن دوره بنویسم.

در مورد هویت: هویت خود را در این دوران به نظر من به صورت امروزی باید تعریف کنیم. به تاکید زیاد روی فرزند کوروش یا فرزند بابک بودن خودمان انتقاد دارم. ما در عصری زندگی می کنیم که می توان رفت آزمایش دی -ان-ای گرفت و دید اجدادمان مال کجا بودند. به طور آماری هم خون همه اقوامی که در این سرزمین ها آمده و رفته اند در رگ های ما جاری است. بعید نیست کسی که افتخار می کند من فرزند کوروش هستم آزمایش دی ان ای بدهد و نتیجه این باشد که اجداد او اغلب عرب بوده اند! بهتر هست ادعایی نکنیم و هویت خود را برپایه ای بنا نسازیم که فردا با یک آزمایش ساده کل هویتمان و غرور مان فرو بریزد و سرخورده شویم!


خوبه تاریخ خود و همچنین افسانه ها و اسطوره های خود را بشناسیم  تا در همین دنیای مدرن امروزی از آنها با متد های امروزی بهره ببریم. برای جذب توریست, برای خلاقیت هنری  و ادبی و......  میراث گذشتگان مثل مواد خام هستند.  اما نباید فکر کرد هنر نزد ما هست و بس. اقوام دیگه هم از زیر بته که بیرون نیامده اند! در همان عربستان خشک و بی آب و علف هم هزار سال قبل از کوروش تمدن بزرگ و پیشرفته سبا یوده با مهندسی پیشرفته و سدسازی و روش آبیاری بسیار هوشمندانه.
کسی که باور داشته باشد "هنر نزد ایرانیان است و بس" یک سر برود ایتالیا و یا اسپانیا یا موزه لوور پاریس  یا موزه های هنر  چین دیوانه می شود آن همه هنر غیر ایرانی می بیند.
ایرانی ها خلاقیت هنری  و ادبی داشته اند و دارند. حرف برای گفتن  در این زمینه ها زیاد دارند. اما ملل دیگر هم هستند که حرف برای گفتن زیاد دارند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل
آردینی اوخو

آیا من و دکتر جباری برای سال آینده دانشجو ی دکتری می گیریم؟

+0 به یه ن

جواب سئوال منفی است. تصمیم بر این شد که دیگر دانشجوی دکتری نگیریم. اما من مایلم دانشجوی فوق لیسانس داشته باشم. البته دانشجوی فوق لیسانسی که اهل کار کردن باشد نه اهل لاف!
دانشجویی را ترجیح خواهم داد که بتواند مسئله حل کند و در عمل در کار پژوهشی کمک من باشد نه آن که فقط "اعتماد به نفس" داشته باشد و در مورد موفقیت هایش رویا پردازی کند.


قدم اول شرکت در کلاس های آنالیز داده من هست که روزهای شنبه و دوشنبه ساعت 10تا 12 تشکیل می شود. تا کنون تنها یک جلسه تشکیل شده. اگر دانشجویی در این کلاس ها شرکت کند و در امتحان آن نمره قابل قبولی بیاورد  و مایل باشد که با من کار کند و دانشگاهش هم با این مسئله مشکل نداشته باشد خوشحال خواهم شد که راهنمایی پایان نامه کارشناسی ارشد او را در موضوعی که با هم تعیین می کنیم برعهده بگیرم.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

سخنرانی دیگری از استاد رنانی

+0 به یه ن

این سخنرانی استاد رنانی را حتما سر فرصت بشنوید. خیلی جالب  و ارزشمند هست.


پی نوشت: اگر صحبت های استاد رضا کیانیان را که قبلا لینک داده بودم هنوز گوش نکرده اید توصیه می کنم حتما گوش بکنید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

جنگ و صلح

+0 به یه ن

سال هاست درغرب بحث های زیادی هست که آیا اسلام دین صلح هست یا جنگ. حملات تروریستی منسوب به مسلمانان علت اصلی این نوع بحث هاست. آنها که می گویند اسلام دین صلح است به درستی اشاره می کنند که اکثریت قاطع مسلمانان مردمان صلح طلبی هستند که دغدغه شان خانواده شان هست و کینه از غرب به دل ندارند.
آنها هم که می گویند که اسلام دین جنگ هست از یک طرف به حملات تروریستی اشاره می کنند و از طرف دیگر به برخی آیات قرآن یا احادیث و حوادث تاریخی صدر اسلام تاکید می ورزند که بر جنگاوری تاکید دارند.

نظر این حقیر را بخواهید اسلام نه دین جنگ هست نه دین صلح. از ویژگی های این دین ایجاد توازن بین عملگرایی و عزت طلبی است. اسلام در دوره ای پا به عرصه نهاد که خشونت سکه رایج بود. خیلی متداول بود که می رفتند از قوم همسایه دختر پسرهای جوان را می دزدیدند و می آوردند برده خودشان می کردند. دقت کنید گفتم در آن دوره. نگفتم در آن سرزمین. احتمالا باستانگراهای ایرانی بل خواهند گرفت که عرب های وحشی چنین بودند. این امر اختصاص به عربستان نداشت. در همان شاهنامه با آب و تاب نوشته که بیژن قهرمان پارسی به همراه رفیقش گرگین یک کاره بلند شدند بروند از سرزمین توران دختر بدزدند (که البته عاشق شد و بقیه ماجرا.) باز خودباختگان غرب بُل نگیرند که کل مشرق زمین همین بوده. همین سعدی خودمان را رومی ها دزدیده بودند و به بردگی وا داشتند. حکایت برده گیری شان در آفریقا هم که نیاز به بازگویی ندارد.
در چنین دنیایی حرف از صلح گرایی زدن بیهوده هست. نمی جنگیدی می آمدند برده ات می کردند. می آمدند آذوقه ات را ازت می گرفتند باید خودت و فرزندت از گرسنگی می مردی.

دنیا تغییر کرده. دنیا هنوز هم محیط خشنی دارد اما نوع خشونت فرق کرده. دیگه آن نوع خشونت عریان را نمی بینیم. خشونت این دوران بیشتر از جنس رقابت کاری خشن و ناسالم و دزدیدن منابع خام یکدیگر به هزینه تخریب محیط زیست، تست کردن داروها بر روی مردم جهان سوم و... است.  گاهی هم که خشونت عریان نشان می دهند با قدرت رسانه ای خود آن را کوچک نشان می دهند. (برعکس زمان چنگیز که خشونت خود را برای جنگ روانی چند مرتبه بیشتر نشان می دادند.) دم از صلح زدن مبلغان مسیحی در کشورهای جهان سوم هم از آن روست که ملت جهان سومی چشم بر این واقعیات ببندند و تسلیم باشند. والا کجای مسیحیت دین صلح هست؟! پاپ ها خود جنگاوران دست اولی بوده اند. جنگ هایی که فرقه های مختلف مسیحی با هم در همان اروپا کرده اند فاجعه بوده است.

نظر این حقیر آن هست که اکنون مسلمانان باید دنیای امروز را بشناسند و برای خشونت نوع امروزی خود را آماده سازند. راه های هزار سال پیش برای مقابله با خشونت نه تنها به درد امروز نمی خورد بلکه باعث دردسر می شود. مشکل اینجاست که برخی مسلمانان روح زمان را دریافت نشناخته اند و با سلاح های مدرن در دنیای 1400 سال پیش زندگی می کنند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

رضا کیانیان در جمع جوانان حزب اللهی

+0 به یه ن

این نشست آقای کیانیان با جوانان حزب اللهی خیلی آموزنده و در خور توجه هست. 

فیلم کاملش در  لینک زیر هست. می ارزه وقت بگذارید و همه را از اول تا آخر ببینید. من از اولش هم رضا کیانیان را دوست داشتم با دیدن این فیلم احترامم دو چندان شد.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل