از تسبیح چینی تا دلمه پیچ وطنی

+0 به یه ن

مرتب در فضای مجازی تکرار می شه که "چه تولید داخلی ای؟! حتی سجاده و تسبیح ما هم از چین وارد می شه." از منظر گوینده این حرف تسبیح و سجاده،  کالای  کاملا هویتی -اسلامی هستند بنابراین آخرین کالایی هستند که تولید کننده چینی به فکر تولید آن می افته. بعد هم به این نتیجه می رسند که وقتی تسبیح و سجاده را چینی ها تولید می کنند دیگه تکلیف سایر اجناس که تا این اندازه هویتی-اسلامی نیستند معلوم هست. این طوری دل هر کسی که در دور وبر به فکر کارتولیدی می افتد خالی می کنند! من اگر جای آن تولید کننده چینی باشم اتفاقا  جزو اولین اجناسی که به فکر تولیدشان می افتم همین تسبیح و سجاده خواهند بود. به دو علت: 


١- تولیدشان ساده هست و تنها نیروی کار ارزان می خواهد که چین به وفور دارد. تا همین اواخر، کارگر چینی خیلی کم حقوق می گرفت و تولید این نوع کالاها برای چین به صرفه بود.

 ٢- جمعیت مسلمانان بالای یک میلیارد نفر هست. در نتیجه بازار مصرف سجاده بزرگ هست برای همین برای تولید کننده چینی صرف می کند که خط تولید سجاده بزند. در مورد تسبیح که بازار مصرف از آن هم بزرگتر هست. هم شیعه ها تسبیح می گردانند هم سنی ها، هم کاتولیک ها و هم هندوها! یعنی بازار مصرف دست کم دو میلیارد نفری! 
چی از این بهتر؟! برای چینی که فرق نمی کند با تسبیحش یک مادربزرگ یزدی صلوات بفرستد یا یک مادربزرگ در حومه بوینوس آیروس ثنای مریم مقدس بگوید. او فقط یک کالای ساده قابل فروش تولید کرده که سود آور هست.

 اینجا که هدف  ما، رقابت اقتصادی با غول های اقتصادی دنیا نیست! اگر این بحث را می کنیم بیشتر به این علت هست که یک راه پیدا کنیم تا زنان روستایی محل درآمد آلترناتیو داشته باشند که نیازی به بالا بردن سطح زیر کشت یا مهاجرت به حاشیه شهر نباشد یا حاشیه نشینان کلانشهرها، کارتولیدی مفید بیابند که فقر اندکی کاهش یابد.  در این سطح لازم نیست که خیلی نگران رقابت با چین باشیم ولو این که چین به همه دنیا ی اسلام تسبیح و سجاده صادر کند.

  من در زیر یحثی که در مورد استان آذربایجان شرقی با دوستانی داشتم  تکرار می کنم. همین حرف را در مورد اغلب استان های کشور هم می توان تکرار کرد.
 جمعیت استان آذربایجان شرقی، نزدیک به چهارمیلیون نفر هست. فرهنگ خاص خودشان را هم دارند که نیاز به برخی کالاهای خاص دارد. این بازار مصرف اون قدر بزرگ نیست که چین برای تصاحبش برنامه ریزی خاصی بکند! اصلا به چشم چین نمی آد! اما اون قدر بزرگ هست که برای ایجاد اشتغال برای زنان روستایی حاشیه دریاچه اورمیه یا زنان حاشیه نشین تبریز کافی باشد.
  این کالاهای خاص که به چشم چین نخواهد آمد اما در همین تبریز و مراغه و مرند و.... فروش خواهند رفت چه هستند؟! این را باید از کسانی بپرسیم که این بازار مصرف را خوب می شناسند. «فعالان اقتصادی» اصلا در حال وهوای این که این بازار مصرف در شهر محل سکونت خود را بشناسد نیستند. اون فعالان اقتصادی که هفته ای چهار تا طرح به دولت یا شهرداری  می دهند (با این امید که شاید کارشناس مربوطه آن قدر شوت و یا اهل بخیه باشد که طرح مزخرف ایشان را تصویب کند و پول هنگفت مفتی دستشان بیافتد)  به درد این که بداند در آشپزخانه فلان خانم خانه دار تبریز ی یا مراغه ای الان نیاز به چه کالایی است یا بهمان مادربزرگ چه اسباب بازی ای برای نوه اش می خرد نمی خوردند! به گفته خودشان، خودشان فقط جنس خارجی می خرند. کسی که در ذهنش این هست که خود باید حتما جنس خارجی بخرد لابد صاف می رود به فروشگاهی که تنها جنس خارجی می فروشد. او چه می داند که افراد معمولی جامعه که توان خرید جنس خارجی ندارند، امروز طالب کدام کالا هستند؟! 

 من فکر می کنم اگر هدف این باشد یک کالای ساده توسط زنان روستایی یا زنان ساکن محلات فقیر تبریز یا مراغه یا.... تولید شود و در همین استان هم به فروش برسد،  "فعال اقتصادی" مشاور مناسبی  نیست. مشاور و همفکر و همراه مناسب همان تیپ خانم هایی هستند که هویت خود را با مهربانی های کوچک به دور وبری ها تعریف می کنند. همان ها که در کیفشان شکلاتی می ذارند که اگر در اتوبوس بچه ای دیدند به او تعارف کنند. اگر دور وبر کسی عزادار هست دنبال آنند که خاطرنما بخرند و او را "قره دن چیخاردسینلار". این افراد معمولا خودشان هم دستی در کارهای دستی و... دارند. این افراد که دغدغه خوشحال کردن بقیه را از طریق هدیه دادن دارند هم سلیقه همشهری هایش را خوب می شناسند هم کالاها را. معمولا هم با یک بودجه کوچک این کارها را می کنند. اهل این که مارکدار بپوشند نیستند.در نتیجه می توانند بگویند چه کالای ساخت روستایی بین طبقه متوسط شهرمان مقبولیت خواهد داشت. به همین دلیل،  اینها می توانند بهترین مشاوره را برای این کار بدهند در واقع به طور سنتی هم برای زنان بی بضاعت دور وبر خود از همین روش ها اشتغال ایجاد کرده اند. مثلا به زن همسایه فقیر سفارش بافتنی می دهند و... فرهنگ این کار به طور سنتی توی خونشان هست! این ها چیزی نیستند که فعال اقتصادی ای که دغدغه اش آن هست که چند هکتار زمین مترمربعی بع قیمت  یک میلیون تومان بخرد، ده میلیون تومان بفروشد بتواند به شما بگوید! اصلا سیم پیچی مغز او طور دیگری است!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فعال اقتصادی

+0 به یه ن

"فعال اقتصادی" اصطلاحی است که از زمان احمدی نژاد مد شد. من قبلش نشنیده بودم. قبل از آن اگر کسی بازاری بود می گفتند بازاری است. اگر کارخانه دار بود می گفتند کارخانه دار. یک عده هم دلالی می کردند و... می گفتند "شغل آزاد" داریم.
فعال اقتصادی اصطلاحی جدید هست.
شغل فعال اقتصادی چیه؟!
زمین به قیمت مفت می خرد دم یکی را می بیند تغییر کاربری می دهد ده برابر قیمت می فروشد.
کارهایی نظیر آن!
در دهه شصت و هفتاد به این کارها می گفتند شغل آزاد. خیلی هم سود داشت و دارد.
قبلا اونها که شغل آزاد داشتند خیلی مدعی کارفرهنگی و .... نبودند. الان یاد گرفته اند که حرف های قشنگ هم بزنند. از اعتبار کسان و گروه هایی که واقعا کار فرهنگی می کند برای نیات خودشان استفاده ویا سو استفاده می کنند.
این فعال اقتصادی به درد این که مشاوره ای بدهد که در راستای اهدافی نظیر حفظ محیط زیست یا ایجاد اشتغال برای زنان بی بضاعت سرپرست خانواده باشد نمی خورد. بیشتر دنبال آن هست که از اعتبار افراد فعال در این زمینه ها، برای خودش استفاده ای ببرد.
"فعال اقتصادی" می داند اگر بخواهد زمینی را به ناروا تغییر کاربری دهد و به قیمت کلان بفروشد با رشوه می تواند مجوز بگیرد اما می ترسد فعالان محیط زیست یا دوستداران میراث فرهنگی تجمع اعتراضی کنند.
فرق "فعال اقتصادی" با سلف خود یعنی صاحب "شغل آزاد" این هست که بلد هست حرف های خوشگل محیط زیستی یا میراث فرهنگی مورد پسند فعالان جامعه مدنی هم بزند.
اگر پای در راه فعالیت مدنی می گذاریم یا حتی اگر فقط سمپات و حامی فعالان عرصه محیط زیست و نظایر آن هستیم، مراقب باشیم که گول اینها را نخوریم و ابزار دستشان نشویم!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آیا چین بازار ایران را قبضه کرده؟

+0 به یه ن

در فضای مجازی مرتب گفته می شود که کالاهای خارجی (بیشتر چینی) بازار ایران را روز به روز بیشتر قبضه می کند. من آمار ندارم اما این حرف، با مشاهده من زیاد نمی خواند. تا دو سه سال پیش واقعا هم همین طور بود. روز به روز بیشتر در بازار کالای غیر ایرانی عرضه می شد. اما از وقتی قیمت دلار یهو زیاد شد، فروشنده ها اغلب کالاهای ایرانی عرضه می کنند. دست کم من این جور تجربه کرده ام. مثلا شش هفت سال پیش شما وقتی می رفتید قابلمه بخرید، فروشنده جنس غیر ایرانی می آورد.


همین طور در دور و بر هم می بینم که خانم هایی که زیاد اهل خرید و مرکز خرید رفتن و سایت های خرید را گشتن هستند، برندهای ایرانی را به هم توصیه می کنند. قبلا بیشتر اجناس خارجی معرفی می کردند. اما با بالا رفتن نرخ ارز، اجناس خارجی زیادی گران شده اند و کمتر خواهان دارند. 

  الان به همان مغازه وقتی می روید قابلمه های ایرانی می آورد من این را از کسانی که خیلی بیشتر از من (و احتمالا خیلی بیشتر متوسط اعضای این گروه) اهل گشت و گذار در مراکز خرید یا خرید آنلاین هستند هم پرسیدم. گفتند به نسبت سه چهار سال پیش جنس غیرایرانی در بازار ایران کم شده. دست کم روند رشد مصرف کالای خارجی کم شده. علتش هم واضحه. نرخ ارز بالا رفته و کالای وارداتی خیلی گران تموم می شه.

مشاهده شخصی شما در این باره چیست؟

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

تخریب محیط زیست توسط معادن آذربایجان شرقی

+0 به یه ن



این فیلم درمورد اثرات محیط زیستی معادن فعال در آذربایجان شرقی است. خانمی که در آن صحبت می کند خانم مهناز اسلامی، از بنیانگذاران انجمن سبز اندیشان تبریز و یکی از بهترین مربیان آمادگی برای زلزله در ایران هست. اگر در مجتمعی در تبریز زندگی می کنید، از هیئت مدیره مجتمع خود بخواهید تا بعد از رفع شر کرونا، از ایشان جهت آموزش آمادگی برای زلزله دعوت به عمل آورند. این آموزش از جانب ایشان رایگان خواهد بود. چنین آموزشی می تواند جان ساکنان را در هنگام زلزله نجات دهد.
مستند هم خیلی جذاب هست. به خصوص آن قسمت که خانم اسلامی با نوجوان محلی یا به قول خودشان "علی بالام" درددل می کنند. خانم اسلامی کسی که انواع واقسام دوره های مربوط به فعالیت اجتماعی و محیط زیستی را دیده و سالها در این عرصه ها تجربه عملی آموخته. اگر دقت کنید تفاوت رفتار و عملکرد ایشان را با کسانی که آموزش ندیده و از روی تنها احساسات یا سانتی مانتالیزم پا در راه فعالیت (یا نمایش فعالیت) اجتماعی می گذارند می توانید مشاهده کنید. به افراد بیشتری نظیر ایشان نیازمندیم.
دقت کنید خانم اسلامی در همین گفت و گوی کوتاه "علی بالا" را محبت کش نمی کند و با دلسوزی های بی ثمر برایش اشک ما را در نمی آورد! بلکه در او حس مسئولیت می کارد که خود سرزمین اش را از تخریب محافظت کند!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ][ 2 ]