همشهری گری

+0 به یه ن

ماجرایی که می خواهم تعریف کنم واقعی است. یک مرد جوانی بود از  یک خانواده ترک تبار آذربایجانی پرجمعیت در مرکز تهران. این مرد جوان رفته بود ژاپن. سخت کار کرده بود و سرمایه ای اندوخته بود. پدرش هم خیاط بود و مغازه خیاطی در مرکز شهر داشت. پسر به ایران  برگشته  بود و سرمایه گذاری کرده بود. با پدر و برادرش شریک شده بود. طبق روال نسل های قبل تواقفاتشان را مرامی و  شفاهی انجام داده بودند و طبق روال (حتی مرسوم تر) نسل قبل بعدا دعوایشان شده بود و پدر و پسر هر دو ادعا می کردند که دیگری پول آن یکی را خورده. پسر علیه پدر شکایت به دادگاه برده بود (این یکی خیلی مرسوم نیست. معمولا پدر پول پسر را می خورد و پسر هم به لحاظ فشار اجتماعی دم نمی زند). قاضی هم ترک بود. پدر از در  همشهری گری با قاضی در آمده بود که قاضی به نفع او حکم صادر کند. این هم از خوشمزگی های نسل های قبلی ایرانی است. از منظر پیرمرد قاضی ای که اولین بار هست که دیده، «همشهری» و «خودی» است پس با او می توان علیه فرزندی که «نخودی» حساب می شود متحد شد. گویا حق با پسر بوده است. واقعا پدر، مال واموال او را به تحریک یکی از برادرها بالا کشیده بود. از آن ور هم طبق معمول مادر، به دفاع از پدر، فیلم هندی بازی می کرد که چرا پدرت را به خاطر مال دنیا به دادگاه کشانده ای و حسابی روی روح و روان پسر بود. احتمالا  این اولین  بار در زندگی مشترک این زوج  بود که مادر این جوری تمام قد حق را به شوهرش می داد چون که فکر کرده اگر پسر به جای پدر در دادگاه برنده شود دختر مردم (یعنی عروسش) منتفع می شود اما اگر شوهرش در دادگاه برنده باشد  خود او (یعنی «ملکه مادر» یا «والده سلطان») منتفع خواهد شد.

خلاصه! علی رغم همشهری گری  با قاضی و فیلم بازی کردن ها و دروغبافی پدر «جهاندیده» ( که بنا به گفته شخص شیخ اجل جناب « بسیار گوید دروغ»)،   قاضی دادگاه رای به نفع پسر داد. چون شواهد و مدارک حقانیت ادعای او را ثابت می کرد.

حق-بنا به حکم دادگاه-  با پسر بود اما خدا می داند این جریان دادگاه و -بدتر از آن- فیلم هندی های مادر چه فشار عصبی بر پسر وارد کرده اند و  چند سال از عمر وی کاسته اند.

 

منظور امثال من از حقوق قومی و زبانی این گونه همشهری گری های کور نیست. منظورمان  ایجاد بستر مناسب بر رشد فرهنگی زبانی و اجتماعی است.  منظورم از «همشهری گری کور» دفاع از ظالم و متجاوز به اسم همشهری یا همزبان بودن است. چه مظلوم واقعه همشهری و همزبان باشد و چه نباشد! (اصلا من نمی فهمم وقتی که مظلوم هم خود همشهری است چه طور آن رفتار را به اسم همشهری گری می فروشند. اون دیگه همشهری گری هم نیست.  یک پله از همشهری هم پایین تر هست. معمولا انگیزه دیگری پشت پرده هست و به اسم همشهری گری می فروشند که یک کمی مقبولیت داشته باشد! مثلا در داستان بالا، احتمالا قاضی هم درک می کرده که اگر پیرمرد همزبان باشد پسر هم همزبان هست. اما از همشهری گری با پیرمرد در آمده و جلسات را به نفع پیرمرد سوق می داده تا به پسران درسی بیاموزد که اگر پدر حقشان را هم خورد نباید جسارت کرده شکایت کنند.  به هر حال، شواهد و مدارکی که وکیل  پسر ارائه کرده بود آن قدر متقن بوده که دیگه قاضی هم مجاب شده و رای به نفع پسر داده.) این نوع رفتار های بدوی باید در ایران فردا- ایران پسا رنسانس ایرانی- کنار گذاشته شود. به جای آن باید روی مسایلی مانند آموزش کودکان  به زبان مادری و غیر مادری و.... بر اساس آخرین یافته های علوم شناختی و علوم تربیتی کار کرد. این نوع فعالیت هاست که مد نظر ماست نه همشهری گری های احمقانه.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

IRCHEP 1403

+0 به یه ن

IRCHEP 1403
Iranian Conference on High Energy Physics
Deciphering the Universe Ciphers
School of Physics, IPM
September 30th-October 2nd, 2024 (9-11 Mehr,1403)

 

IRCHEP 1403 is a conference on high energy physics to be held from September 30th to October 2nd, 2024. The conference gathers experts in high energy physics and cosmology to discuss recent advances and key developments in the field.
IRCHEP 140
3 will be held online. The talks are all by invitation.  The meeting will start at 2 pm (Iranian time) and end around 7:30 pm. In the first two days, the program will consist of three plenary talks, followed by three parallel sessions on high energy phenomenology, theory and cosmology. 

This year corresponds to the year 1403 in the local calendar, hence the name IRCHEP 1403.

This conference follows a three-day school on high energy physics which will take place in person at the physics school of IPM. For more information on the school, please visit 

https://physics.ipm.ac.ir/conferences/ishep2024/index.jsp.

 

While the in-person school is in Farsi, the IRCHEP 1403 will be in English.

The website of  IRCHEP 1403 is available at

https://physics.ipm.ac.ir/conferences/irchep1403/index.jsp.

 

 Topics

1) Dark Matter

2) Neutrino Physics

3) Forward physics

4) Cosmological Tensions & Beyond FLRW Cosmology

5) Primordial Black Holes

6) Boundary Symmetries and Algebras

7) Accelerated Expansion and String Theory

8) Gravitational Waves and Memories and their Detection

9) Black Hole Physics.

 

The deadline for registration is 26 August, 2024 (5 Shahrivar, 1403). The registration is free of charge.

 

 

Speakers
 

Planery Speakers

Yashar Akrami (IFT, Madrid)

Ahmed Almheiri (NYU, Abu Dhabi)

Cliff Burgess (McMaster U. and Perimeter Inst.)

Marc Henneaux (Intl. Solvay Inst. and  Brussels U., PTM and CECS)

Michele Maltoni (IFT, Madrid)

David Nichols (Virginia U.)

Stefano Profumo (University of California, Santa Cruz)

Misao Sasaki (Yukawa Inst., Kyoto U.)

Sebastian Trojanowski (Copernicus Astron Ctr, Warsaw)

Parallel Sessions Speakers

Hep-ph

Saeed Abbaslu (IPM, Tehran)

Nicolás Bernal (NYU, Abu Dhabi)

Sovan Chakraborty (Indian Inst. Tech, Guwahati, India)

Yuber F. Perez-Gonzalez (IPPP, Durham U., UK)

Masud Mehedi (Chung-Ang U., Seul and  IBS, Darjeon, Korea)

Manibrata Sen (MPIK, Heidelberg)

Cosmology

Adrià Gómez-Valent (ICC, Barcelona U.)

Tomi Koivisto (Inst. of Phys., Uni. of Tratu)

Kohei Kamada (IBS, Daejeon)

Mohammad Malekjani (Bu Ali Sina U.)

Ranjini Mondol (IIS, Bangalore)

Krzysztof Jan Turzynski (University of Warsaw)

Hep-th

Aritra Banerjee (Birla Inst. Tech. Sci. India)

Batoul Banihashemi (UC Santa Cruz)

Luca Ciambelli (Perimeter Inst. Theo. Phys.)

Reza Javadinezhad (New York Uni & IPM)

Ida Rasulian (School of physics, IPM)

Vahid Taghiloo (School of physics, IPM)

 

 

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

سرکوفت

+0 به یه ن

فصل ششم سریال کراون را هم دیدم.  شخصیت فاید پدر توجهم را خیلی جلب کرد. یارو خودش را جر می داد که خانواده سلطنتی  آدم حسابش کنند که  تا آخر هم حساب نکردند. اما از اون طرف، پسر خودش را مدام تحقیر می کرد! خیلی رقت انگیز بود.  متاسفانه حکایت زندگی خیلی هاست که بچه های خود را تحقیر می کنند و بعد گمان می کنند با چسباندن خود به پولدارهای فامیل و ادعای اصالت خانوادگی، عزت و  احترام و جایگاه رفیع می یابند. دست  آخر هم بچه را از خود دلزده می کنند و پولدارهای فامیل هم بیش از پادو به آنها نمی نگرند! حکایت  فیلم برادران لیلا!   باز در همین سریال هم نشان می داد که ملکه مادر مرتب  از دخترهای پا به سن  گذاشته اش ایراد می گرفت. مثلا وقتی خواهر ملکه می گفت دکتر به من گفته از نرده استفاده کنم  ملکه مادر به جای ابراز محبت با حالتی ظفرمندانه می گه که من در این سن از نرده استفاده نمی کنم! این همه نامهربانی را از غریبه ها بر نمی تابیم ولی ظاهرا از جانب مادرغیرعادی نیست!  چه در کاخ سلطنتی چه در کلبه درویشی! در قسمت آخر الیزابت جوان تر به الیزابت ۸۰ ساله می گوید از وقتی مادر فوت کرده، اعتماد به نفست  بیشتر شده.   یاد یادداشت های اسدالله علم افتادم که به مزاح می گفت شاه مملکت هم باشی باز از زنت می ترسی . (گویا اسم یک جایی را ثریا گذاشته بودند و شاه می ترسید از آن بازدید کند مبادا به فرح بر بخورد. یک همچین  داستانی داشت.) اما به نظرم درست تر هست بگویند ملکه ۸۰ ساله انگلیس برای ۵۰ سال هم باشی باز تا مادر زنده هست از دست قضاوت های دایمی مادرت اعتماد به نفست را گم می کنی!


https://www.youtube.com/watch?v=WaIFRKEtH00


این فیلم  مستند در یوتیوب در مورد زندگی برخی از میلیاردرهای هندی است. توصیه می کنم فیلم را از دقیقه ۱۸ ببینید. در مورد زندگی  یک خانم میلیارد خودساخته هست که درروستایی محروم در هند دنیا آمده و متعلق به پایین ترین کاست هندوها  بوده است. او ابتدا با خیاطی و سپس با سرمایه گذاری بر ملک ثروتی می اندوزد. دست تنهایی! (دست کم در مستند چنین نشان می دهد.) داستانی است باورنکردنی. اگر یک دهمش هم درست باشد- حتی اگر ده برابر آن چه نشان داده شده قسمت سیاه در زندگی او بوده است که سانسور شده- باز هم فوق العاده تحسین برانگیز هست! حتما می دانید تعلق به پایین ترین کاست هندو در  جامعه هند یعنی چه؟! ما در جوامع اسلامی یا در جوامع غربی اصلا همچین مفهومی وحشتناکی نداریم و نمی توانیم درک کنیم برای پیشرفت یک نفر-آن هم یک زن- از آن کاست در جامعه هند چه موانعی هست. 

به هر حال این خانم خود را بالا کشیده اما مرتب به روستای محل تولدش سر می زند و به دردهایشان می رسد. این که ریشه خود را فراموش نکرده و به فکر روستای زادگاهش هست چیزی است که تحسین خیلی ها را بر می انگیزد اما به نظر من، امری تحسین برانگیز تر در وجود و شخصیت این زن بود که کمتر کسی به آن توجه خواهد کرد. منظورم آن آرامش و اعتماد به نفسی است که در چهره دختر نازپرورده این زن موج می زند.  خیلی ها خواهند گفت دیگه یک دختر نازپرورده چه دردی دارد؟! اکثریت غالب افراد اگر جای ان مادر بودند (یا حتی خیلی خیلی کمتر از او برای بالا بردن جایگاه  خانوادگی زحمت کشیده بودند) صبحشان را با سرکوفت بر سر فرزند که باید قدر موقعیت ممتازش را بداند آغاز می کردند و شب را با سرکوفت این که فرزندشان لیاقت این امکانات را ندارد تمام می کردند. دیگر آرامشی در ضمیر این فرزند باقی نمی ماند که در چهره اش نمایان باشد. شخصیت بچه خرد و لورده می شد! پدر یا مادر خودساخته به فرزند سرکوفت می زدند و سیل نوچگان و کاسه لیسان دربارش هم در تایید حرف او چند تا هم از روی عقده هایشان روی سرکوفت های والد می گذاشتند و فرزند میلیاردر خودساخته را بدتر می کوبیدند. وقتی مادر میلیاردر در حضور ملازمان بر سر فرزند می کوبد دیگر آن چه که ملازمان عقده ای بر سر بچه می آورند معلوم است! اتفاقا برعکس تصور عموم، فرزند میلیاردربودن-به خصوص میلیاردر های خودساخته- بسیار زجرآورتر از فرزند یک خانواده طبقه متوسط بودن هست.

اما در این مورد ظاهرا دختر آن خانم به لحاظ روانی راحت هست. اصلا مادر نیازی نداشته که دایم به دخترش سرکوفت بزند که من از کجا به کجا رسیدم تا تو اکنون در رفاه باشی. مرتب با دخترش به آن روستا برای خدمت رسانی رفته اند و دختر به چشم خود همه چیز را دیده. دیگه نیازی به سرکوفت نبوده.

شما هم اگر فرد خودساخته ای هستند که فکر می کنید زیادی خوش به حال فرزندتان می شود به جای سرکوفت به او به همراهی او به کمک رسانی به محرومان بپردازید تا او به چشم خود ببیند و برای درک موضوع، به سرکوفت دایمی شما نیازی  نداشته باشد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

پزشکیان

+0 به یه ن

همان طوری که می دانید آقای دکتر پزشکیان برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری تایید صلاحیت شده است. من ایشان را نسبتا خوب می شناسم. از حدود سال ۸۹ که به طور مستمر  درگیر فراز و نشیب های کوشش ها برای نجات دریاچه اورمیه بوده ام عملکرد ایشان را به عنوان نماینده تبریز زیر ذره بین داشته ام. به یک واسطه هم می توان گفت ایشان را از نزدیک می شناسم. در زیر هم از خوبی هایشان خواهم گفت و هم از محدودیت های پیش روی ایشان.
اول از همه بگویم که در پاکدستی ایشان و خانواده ایشان شکی نیست. نه اهل پارتی بازی برای فرزندانش هست و نه اهل رانت و..... پسرش فیزیک خوانده. دکترایش را از شریف گرفته و در دانشگاه صنعتی سهند استاد هست.  علی رغم فرزند چنین شخصیت سیاسی بودن کاملا بر توانمندی شخصی خودش در شغلش اتکا داشته است. در کشور ما بین دولتمردان و فرزندان آنها کمتر چنین گوهری یافت می شود.
آقای دکتر پزشکیان فردی باهوش هم هست. هوشش بالاتر از متوسط هوش کشوری است.  در بین آن شش کاندیدا که نابغه حساب می شود اما در بین جمع افراد آکادمیک یا پزشک از آقای دکتر پزشکیان باهوش تر فراوانند. از نظر هوشی در میان افراد آکادمیک یا پزشک متوسط رو به خوب حساب می شود.
در مورد هوشش بیشتر می خواهم تاکید کنم و بنویسم قادر به چه کارهایی خواهد بود و قادر به چه کارهایی نخواهد بود. قدرت کلامی بالایی دارد. می تواند انتقاد صریحی کند که رسانه ها را به خود جلب کند و بین افراد مشتاق یافتن یک قهرمان، قهرمان به نظر رسد در  حالی که با هوشمندی حدود کلام و انتقاد خود را چنان نگاه داشته است که اگر بر سرش بریزند ادعا کند من فقط نصیحت دلسوزانه می کردم و از عقوبت حذر کند. اگر این را نمی دانست و نمی کرد چند دهه در عرصه سیاست دوام نمی آورد.  علی الاصول هر سیاستمداری در همه دنیا باید از این کارها و مهارت ها بلد باشد تا در عرصه سیاست دوام آورد. اما در ایران  محدودیت های موجود بر سر انتقاد چنان زیاد هست که  این  کار (انتقاد بدون عقوبت برای شخص منتقد) بر روی یک طناب باریک راه رفتن می ماند  وهوش ووقت فکری زیادتری می طلبد. اگر آقای دکتر پزشکیان در کشوری اروپایی بود هوششان رابه کار می برد و چنین می کرد وباز از وقت فکری اش باقی می ماند که کاری پیش ببرد.

اما در ایران همین کار همه هوش  فردی در سطح هوشی آقای دکتر پزشکیان را می طلبد. آقای دکتر پزشکیان،  انتقاد نسبتا جنجالی می کند و توجه رسانه ها را به خود جلب می کند و بعد تمام! هیچ اتفاق خاصی نمی افتد. سیستم هم از این فرآیند، استفاده یا سواستفاده می کند  تا ثابت کند  که  در کشور آزادی بیان داریم. به قول قدیمی ها، خواسته یا ناخواسته، می شود سوپاپ اطمینان. در همین سیستم هم اگر پزشکیان باهوش بود باز با ابتکار عمل، راهی می جست و دری باز می کرد. چنین ابتکار عمل هوشمندانه ای از پزشکیان انتظار نداشته باشید! همین طور انتظار نداشته باشید که به باهوش تر از خودش میدان دهد که برایش در مسایل اجرایی و عملی راه حل های مبتکرانه پیشنهاد دهند.  در کوشش  برای نجات دریاچه اورمیه این راه را  امتحان کردیم و متاسفانه دکتر پزشکیان در این امتحان مردود شد. از این جهت آقای دکتر پزشکیان، یک  مدیر متعارف ایرانی و نیز یک پزشک متعارف ایرانی هست که بدش نمی آید مراجع پشت در اتاقش ساعت ها علاف باشد. دست آخر هم که مراجع بالاخره و با چند ساعت تاخیر از وقت مقرر بالاخره آقای دکتر پزشکیان را ملاقات می کند آقای دکتر پزشکیان به جای این که شنونده باشد متکلم وحده می  گردد.  مانند بیشتر همتایان خود، خود را بی نیاز از این می داند که بنشیند و به طرح های فعالان مدنی و افراد آگاه اما غیرسیاسی نظیر آنها  گوش دهد و از انها بیاموزد. گمان می کند این طیف اگر به حضورش شرفیاب شوند  افتخاری نصیب شان شده و باید برای شنیدن رهنمودهای گرانبها  سراپا گوش شوند. (نتیجه هم همین شده که می بینید: دریاچه ای در حال خشک شدن)

حال بیایید با سایر نامزدها مقایسه ای بکنیم.در واقع رقیب اصلی قالیباف هست. حتی اسامی  بقیه نامزدهت را به یاد ندارم. (فقط یادم هست  سه سال پیش یکی شان  در فیلم تبلیغاتی سفره مادر را در وسط «تنبی» روی زمین تکاند!😁)
خوب! آقای قالیباف خیلی خودی تر از آقای دکتر پزشکیان برای نظام محسوب می شود. آقای قالیباف بیشتر از خودشان هست و درنتیجه کمتر کارشکنی در کارهای اجرایی خواهد دید. به علاوه کمتر از آقای دکتر پزشکیان نیاز دارد که خودی بودن خود را به اثبات رساند. هرچه قدر ریاست جمهوری بخواهد بیشتر خود را به بالادستی ها ثابت کند بیشتر بر سر زنان می کوبد و عرصه را بر آنها تنگ می کند.
من نمی گم به آقای دکتر پزشکیان رای بدهید یا ندهید. تصمیم با خود شماست. اما اگر رای نیاورد خیلی هم ناراحت نشوید چون که  ارزشش را ندارد. اگر هم رای آورد  خیلی انتظارات بزرگ نداشته باشید چرا که سرخورده می شوید و افسردگی می گیرید.  همان طوری که ما که دل بسته بودیم در راه نجات دریاچه اورمیه کاری کارستان کند به  سرخوردگی رسیدیم. به ابتکارعمل خودتان در حل مسایل  پیرامون خود بیشتر دل ببندید تا ریاست جمهوری.

اگر پزشکیان رییس جمهور بشه من خوشحال می شم اما خیلی هم امید به او نبسته ام.

پی نوشت: اشاره کردم که آقای دکتر پزشکیان از آن عده سیاستمداران متعارف شرقی است که گمان می برد مُراجعان چیزی ندارند که به او بیاموزند و در نتیجه در جلسات متکلم وحده می شود و به جای شنوندگی  رهنمود  های نه چندان پخته نصیحت گونه   با لحن خطاب و عتاب  می دهد. دیدم انصاف نیست که اضافه نکنم که این ویژگی نه چندان دلچسب هم باز از سلامت نفس نسبی او ناشی می شود. اتفاقا، سیاستپیشگان رندتر در مشرق زمین شنونده می شوند و از سخنان مراجعه کنندگان سواستفاده می کنند. مثلا ایده هایش را به نام خود قالب می کنند (که البته این رفتار در غرب هم رواج دارد). یا از بین کلامش  سوتی می گیرند که علیه خودش یا دیگران بهره ببرند (این یکی در غرب کمتر رواج دارد. نه به خاطر این که غربی ها آدم بهتری از ما هستند (که نیستند) بلکه به این علت که در کشورهای پیشرفته سیستم به اندازه مشرق زمین زمینه زیرآب زنی فراهم نکرده است.)
چیزی که ما از مسئولان انتظار داریم این هست که به سخن مراجع گوش کند و از آن بیاموزد و وارد تعامل شود. چنین مسئولانی را ما نداریم.  اگر هم داریم تعدادشان آن قدر کم هست که کاری از آنها بر نمی آید. برای آینده ای بهتر باید نسلی از چنین مسئولانی تربیت کنیم. مسئولان فعلی پیرتر از آنند که بعد از این سن چنین تغییر رویه ای را بپذیرند.  مهمتر این که باید سیستمی بچینیم که مسئولان شنونده غیر مغرض را تشویق کند و مسئولان غیر شنونده و نیز پاپوش دوز را  از پست های کلیدی دور کند. اگر آینده ای بهتر می خواهیم باید برروی این مسایل کار کنیم.

پی نوشت دوم: تایید صلاحیت آقای دکتر  مسعود پزشکیان بحث های پر تنش و انحرافی زیادی را  در فضای مجازی راه انداخته است. باعث شده است که ملت از کاری که اکنون باید بکنند غافل شوند. کاری که  اکنون ما ملت باید به آن همت گماریم چیست؟ تلاش برای توسعه اجتماعی از طریق تقویت نهادهای مردمی جهت آمادگی برای زنده ماندن  و کمتر آسیب دیدن در  طوفان اجتماعی پیش رو.  با شناختی که از آقای دکتر پزشکیان دارم ایشان در مصاحبه های انتخاباتی شان  اظهاراتی خواهند داشت که چنین بحث های بیهوده انحرافی   را در سطح جامعه پرتنش تر و شعله ورتر خواهد ساخت. چند دوره پیش در  تبلیغات خود برای  نمایندگی مجلس در تبریز از جملات به زبان کردی استفاده کرده بود. علی الاصول این کار خوبی است. ولی  اگر شناخت کافی از وضعیت جامعه آن روز آذریایجان داشت می دانست  که این  کار او منجر به کلی بحث انحرافی خواهد شد. (هرچند مربوط به بحث الان ما نیست اما همان طوری که قبلا گفتم افرادی مانند آقای دکتر پزشکیان که  ایدئولوژی سال ۵۷  بن-مایه اصلی  هویت شان را تشکیل می دهد بهتر است  در زمینه هویت گرایی قومی  ورود نکنند چون  که آن را نمی فهمند. تجربه جلایی پور در اوایل انقلاب نشان می دهد نتیجه فاجعه بار خواهد بود. بهتر است اتحاد بین ترک و کرد را به دی-جی های عروسی های منطقه  ترک و کرد نشین بسپاریم که با رقص چوپی دو قوم را برادر و برابر می کنند. ایدئولوژی میدئولوژی در این زمینه-همانند خیلی زمینه های دیگر مانند اقتصاد یا نجات دریاچه اورمیه یا گسترش شبکه راه آهن کشور- گند می زند!) گمان نمی کنم از آن موقع  تا کنون شناخت آقای دکتر پزشکیان از نیروهای موجود در جامعه بیشتر شده باشد. کسی که به حرف ارباب رجوع گوش نمی کند و مدام در حال نصیحت و مورد خطاب و عتاب قراردادن دیگران هست فرصت شناخت نیروهای اجتماعی و سنجش دمای جامعه را از خود می گیرد.  دست کم ، من و شما هوشیار باشیم و خیلی خودمان را درگیر این بحث های انحرافی ننماییم. با این رویکرد، پست حاضر آخرین پست من در این زمینه خواهد بود. بعد از این بحث به موضوع مهم  و اصلی و حیاتی این روزها باز خواهم  گشت: تلاش برای تقویت وتوسعه اجتماعی  با محوریت ترویج علم و تقویت انجمن های علمی، تقویت خیریه هایی مثل بنیاد کودک، تلاش برای حفظ محیط زیست.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

انتخابات شاخه های انجمن فیزیک

+0 به یه ن

انتخابات شاخهذرات و میدان و نیز انتخابات شاخه کیهانشناسی و گرانش انجمن فیزیک در پیش است. بخشی از آن چه که  در آذر ماه  درمورد انتخابات هیئت مدیره انجمن  نوشته بودم در مورد انتخابات پیش روی انجمن باز نشر می دهم:  توجه به شرایط کشور دوره بعدی انجمن فیزیک  دوره مهم و تاثیرگذاری می تواند باشد. در شرایط خاص کشور خیلی مهم هست که ما انجمن فیزیک قوی ای داشته باشیم. انجمن فیزیک قوی می تواند جلوی برخی از ناراستی ها را بگیرد و شوری و شوقی بیافریند. 

جامعه بدون ساختار می تواند در پی تحولات و آشوب ها به توده ای خطرناک بدل شود که بد را بدتر سازد. جامعه به ساختارهایی نظیر انجمنها با تعداد اعضای بالا نظیر انجمن فیزیک نیاز دارد که جلوی این توده ای شکل شدن را بگیرد. وچه انجمنی مهمتر  از انجمن فیزیک در آستانه رنسانسی که ملت ایران آغاز کرده!؟

اگر عضو پیوسته انجمن هستید خود را از لذت انتخابی مهم بین خوب و بهتر محروم نسازید. در انتخابات انجمن فیزیک شرکت کنید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فقط بلدند به از خود ضعیف تر ها بگویند «از خود شروع کنید!»

+0 به یه ن

اگر روزی روزگاری ما یک کشور آزاد و دموکراتیک داشته باشیم نیاز هست که یک حزب با گرایش محیط زیستی داشته باشیم. شاید هم یک سیستم پیشرفته  تراز حزب. به هر حال حزب مفهومی است متعلق به قرن گذشته. دنیای جدید شاید مفهومی پیشرفته تر بطلبد.  حالا من روی این قسمت ماجرا زیاد تاکید ندارم. منظورم این هست که نیاز به یک جناح سیاسی قدر هست که مسایل محیط زیستی نظیرساماندهی فلر های آلاینده، حکمرانی آب  و... را پی گیری کند. این قبیل کارهای محیط زیستی را با شعار «از خود شروع کنیم» نمی شه سمبل کرد و زیر فرش کرد. من و ۸۵ میلیون ایرانی دیگر هم  اگر به جنبش «زباله صفر» بپیوندیم  و در هنگام مسواک زدن و ظرف شستن و استحمام آب را هدر ندهیم باز این قبیل مشکلات بزرگ مقیاس باز باقی است! من  نه تنها در مسایل محیط زیستی مدت هاست از خود شروع کرده ام بلکه این از خود شروع کردن را به محل کارم هم تسری داده ام و در پژوهشکده هم از خود شروع کرده ایم و وضعیت محیط زیستی آن را به طرز چشمگیری بهبود بخشیده ایم. بعید می دانم  آقایانی که شعار «از خود شروع کنیم» می دهند چنین کرده باشند. آن عده را که من می شناسم چنین نکرده اند! (در نوشته بعدی ام درباره اش خواهم نوشت) فقط منظورشان آشپزخانه هست و به محل کارشان نرسیده اند. من از اونها چند قدم جلو هستم  اما میدانم این قبیل اقدام های من  و امثال من هم  کافی  نیستند. « از خود شروع کنیم» چماقی شده است در دست برخی افراد ذینفع در تخریب محیط زیست یا برخی از آقازاده ها که در  تشکل های محیط زیستی مردمی رخنه می کنند و تا انتقاد یا مطالبه گری جدی ای مطرح می شود بر سر مطالبه گران می کوبند که «ازخود شروع کنید!» معمولا هم زورشان به خانم ها می رسد و بس!  هیچ کدامشان (ازجمله همان آقازاده ها) حتی اون قدر جسارت ندارند که به مهندسان صاحب شرکت بگویند که از خود شروع کنید و زباله های الکترونیکی تان را سامان دهید. هیچ کدامشان این قدر جسارت ندارند که به مسئولان میوه و تره بار بگویند که ضایعات میوه و تره بار را مدیریت و سامان دهی کنید. اما تا دلتان بخواهد بر سر زنان تشر می زنند که در آشپزخانه خود را به زحمت بیاندازید تا محیط زیست آسیب نبیند. تا بخواهید مادربزرگشان را بر سر زنان امروزی که اغلب هم شاغل هستند می کوبند که آن نسل چگونه در آشپزخانه صرفه جو بودند. (دیگه نمی گویند آن نسل ۱۰ فرزند می زاییدند اما وضع بهداشت همان خانه ها که اینان نوستالژی اش را دارند چنان بد بود که نصف بچه ها در خردسالی تلف می شدند!)

در این مملکت همه کاسه کوزه ها را بر سر زنان- به خصوص زنان مدرن و امروزی- می شکنند. یکی می گوید زلزله نتیجه پوشش بانوان هست آن دیگری می فرماید مشکلات محیط زیست زیر سر زنان هست. آقایان به اصطلاح فعال در تشکل های محیط زیستی  پوشکی را که مادران در طبیعت در سیزده به در رها می کنند پیراهن عثمان می کنند. جالبه که آن  چند پوشک را می بینند (و البته پدر را هم مقصر نمی دانند و فقط مادر را مقصر می دانند) اما ریختن فاضلاب های صنعتی و شهری در رودخانه ها و تالاب ها را نمی بینند.!


----------


حدود دو سال (از ۹۸ تا ۱۴۰۰)  در فضای مجازی با گروهی حامی محیط زیست وقت گذراندم. بنیانگذار گروه یک خانم بسیار فعال و دلسوز و آگاه بود. اکثریت اعضای گروه هم خانم بودند. خانم ها  عموما یا خانه دار و بازنشسته بودند یا شغل هایی داشتند که به لحاظ اداری رده بالا حساب نمی شود و به آنها در محل کار قدرت و اختیارات چندانی نمی دهد.   با این حال در محدوده اختیارات بسیار محدودشان در خانه و محل کار «ازخود شروع کرده بودند». در خانه و آشپزخانه که برای حفظ محیط زیست بسیار سخت می کوشیدند. آن هم در ایام کرونا که توجه به بهداشت تا حد وسواس شدید بود و شوخی بردار نبود! واقعا سختی می کشیدند که محیط زیست را حفظ کنند! نمونه ای از کارهایی که خانم های شاغل در محدوده اختیارات بسیار محدود خود در محل کار انجام داده بودند اینها بودند:

۱) یک خانم مدیرمدرسه بازنشسته هر زمان دیده بود شاگردی زباله بر زمین می اندازد جلوی او خم شده بود و زباله را برداشته و در سطل زباله انداخته بود. این باعث شده بود همه فارغ التحصیلان مدرسه او به این موضوع  توجه کنند!

۲) یک خانم آتش نشان به مدارس رفته بود و نکات ایمنی را آموخته بود. والدین هم از این کودکان آموخته بودند وآمار اتش سوزی کاهش یافته بود.

۳) یک خانم مهندس در محل کارش اقداماتی در خصوص محیط زیست انجام داده بود.


در آن گروه مردانی هم بودند که از نظر شغلی خیلی خیلی از آن بانوان رتبه های بالاتری داشتند. اغلب صاحبان مشاغل و شرکت ها و کارآفرین و کارفرما بودند. اگر هم شغل دولتی داشتند عناوین شغلی و مدیریتی شان را تریلی نمی کشید! اما دریغ از یک اقدام از سوی آنها در محل کار در جهت حفظ محیط زیست! گویی عضو آن  گروه شده بودند که بر سر زنان بکوبند که چرا زنان در آشپزخانه آب زیاد مصرف می کنند یا در سیزده به در پوشک در طبیعت رها می کنند.

من رودربایستی نداشتم و صراحتا سئوال می کردم شما که چنین موقعیت شغلی یا نظارتی  برجسته ای دارید در محل کار چه کرده اید؟! اصلا انگار با زبان چینی با آنها سخن می گفتم. اصلا در مغزشان نمی رفت که شعار «از خود شروع کنیم» که همچون چماق بر سر بانوان می کوبیدند می تواند شامل خود آنها در محل کار هم بشود! حتی درک نداشتند که موردی که آن خانم آتش نشان انجام داده چه ارزشی دارد. حتی بعد از توضیح هم درک نمی کردند. با دیده تحقیر و تخفیف بر آن می نگریستند و می گفتند مگه بچه ها چه اهمیتی دارند که آموزش به آنها چه اهمیتی داشته باشد؟!  خانم آتش نشان توضیح داده بود که وقتی به بچه ها  د رمدرسه می آموخت بچه  ها  در خانه آموخته های خود را مطرح می کردند و توجه والدین را جلب می کردند. والدین برای این که جلوی بچه  خودشان کم نیاورند به مسایل ایمنی آتش سوزی رو می آوردند. درنتیجه آمار آتش سوزی پایین آمده بود.


--------


به جای غر زدن خودتان باغلارباغی را آباد کنید

چهارشنبه 14 تیر 1402



یکی از دوستان فیس بوک که دبیر ریاضی جاافتاده ای است از وضعیت یکی از پارک های شهر انتقادی نموده. اون وقت یکی دیگه (نمی شناسمش اما از نوشته اش چنین برداشت کرده ام از اون سمپات های دوم خردادی هست که حدود بین ده تا بیست سال پیش از ایران مهاجرت کرده) به او تشر می زنه که شما ایرانیان چه قدر غرغرو هستید به جای غر زدن خودتان بلند شوید بروید در آن پارک گل بکارید!!!


با همین توسری زدن ها سالها ما را عقب نگاه داشتند! اگه قرار باشه گلکاری های پارک را هم یک دبیر ریاضی انجام بده نهاد عریض و طویل شهرداری چه کاره است!؟ این همه عوارض را از شهروندان برای چی می گیره!؟ حق شهروندان را از فضا و نور و هوای سالم به اسم «تراکم» به سازنده ها می فروشه و ثروت افسانه ای به جیب می زنه اون وقت یک معلم که عمری خدمت کرده انتظار نداشته باشه که این نهاد عریض و طویل برای او و نوه های آینده اش یک پارک آباد در شهر نگه داره!؟ خودش باید بره بیل بزنه و در پارک گل بکاره!؟ به علاوه مگه پارک-داری فقط گلکاری است!؟ پارک مزبور وسایل بازی هم داره . اگر وسایل بازی نظیر چرخ فلک به درستی سرویس نشوند جان شهروندان وگردشگران را به خطر می اندازه. از منظر اون آقا، یک معلم ریاضی (یا هر کس باشغلی مشابه) باید متخصص سرویس این وسایل هم باشه و خود آستین بالا بزنه و این کار را انجام بده یا زبان در کام بگیره و اعتراض نکنه که این چه وضعیه؟!!! به علاوه گیریم که هر شهروند سر خود خواست به وضع پارک های شهر رسیدگی کنه. مگه اجازه می دهند!؟ اصلا مگه درست هست که اجازه بدهند که هر کی می آد توی پارک شروع به سرویس کردن وسایل بازی یا حتی گلکاری داشته بکنه؟ این کارها اصولی دارند. برنامه ای می خواهند.

شهرداری این همه ثروت داره امکانات داره پرسنل داره. شهرداری است که باید کارش را درست انجام بده و اگر انجام نده شهروندان باید مطالبه کنند. یعنی چی که هر مطالبه ای به اسم «غرنزنید خودتان عمل کنید» می خواهند ساکت سازند؟!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نکات ایمنی سلامت محیط زیست به قلم کارمندان پژوهشکده فیزیک

+0 به یه ن

در زیر  متن مربوط به «محیط زیست، سلامت ایمنی» که کارمندان پژوهشکده فیزیک تهیه نموده اند باز نشر می دهم. در محل کار می توان تغییرات مهمی از این جهت ایجاد کرد. همین قدر تعییرات  توسط  تشکل های مردم نهاد غیر دولتی-در کشورما- مستلزم صدها برابر زحمت هست که اغلب هم راه به جایی نمی برد. من هر دو را امتحان کرده ام و بر اساس تجربه عرض می نمایم. همین طور در بخش خصوصی هم  افراد  اگر بخواهند می توانند در حوزه کاری خویش استانداردهای  «محیط زیست، سلامت ایمنی»  به طرز محسوسی بالا ببرند.


متن به قلم خانم ها بابانزاده و جم، کارمندان پژوهشکده فیزیک:

«پاره‌ای از اقدامات پژوهشکده در خصوص کاهش مصرف برق

1- سعی شد از لامپ‌های با مصرف برق کم و ولتاژ پایین و شدت نور بالاتر استفاده شود.

2- تعداد لامپ‌های اضافی در مشاعات حذف گردیده است.

3- تعمیرات پنجره‌های طبقات به منظور کاهش از دست رفت انرژی

لطفاً به هنگام حضور در محل کار در ایام تابستان به نکات زیر توجه نمایید:

1-استفاده هر چه بیشتر از نور خورشید (روشنایی طبیعی روز)

2-چنانچه محل کار یا موضع کار نور بیشتری نیاز داشته باشید، مقدار نورعمومی (روشنایی سقف اتـــاق) را می‌باید کمتر در نظر گرفت و از نور موضعی استفاده کرد .

3- نور موضعی بدون نور عمومی بهداشتی نیست و برای سلامتی چشم مضر است ، زیرا در چنین حالتی چشم به سبب اجبار در انطباق خود با روشنایی زیاد موضع کار و تاریکی اطراف خسته می شود لذا استفاده از هر دو ضروری است .

http://www.maes.ir/maghalat/149-roshanayi-maber

۴- چیدن وسایل در اتاق به گونه‌ای که بازدارنده نور روز نباشند

لطفاً در صورت ترک محل کار در ایام تابستان به موارد زیر توجه نمایید:

در صورتی که سیستم کامپیوتری در حالت اجرای برنامه و یا فعالیت خاصی نیست سیستم قبل از خروج خاموش گردد.

سیستم خنک کننده اتاق خاموش گردد (تعدادی از دستگاه‌های خنک کننده به منظور نگهداری از سیستم‌ها و تجهیزات مشاعات و اتاق محاسبات در طی روز روشن خواهد بود لطفاً از خاموش کردن این خنک کننده‌ها بدون هماهنگی با بخش داری خودداری شود.)

در و پنجره‌های اضافی بسته نگه داشته شود و از باز و بسته شدن مکرر خودداری شود.

نکاتی درخصوص آبدارخانه:

به منظور جلوگیری از هدر رفت انرژی در آبدارخانه پژوهشکده با توجه به گرمای هوا و نوشیدن کمتر چای در فصل تابستان، سماورهایی با حجم کمتر تهیه شده است. جهت جلوگیری از آسیب به سماورها بعد از پایان ساعت اداری مجدداً اقدام به روشن نمودن سماورها ننمایید. در صورت نیاز به آبجوش می‌توانیید از دستگاه آبسردکن/گرمکن موجود در طبقات استفاده نمایید.

 

 

نکات حفظ محیط زیست:

به منظور جمع آوری باطری‌های مستعمل، محفظه‌ای در طبقه همکف ساختمان فرمانیه تعبیه گشته است. شرکت کننده‌ها می‌توانند باطری‌های مستعمل خود و یا اطرافیان خود را از خانه و محل کار با خود همراه آورند و در این محفظه قرار دهند.

توصیه‌های پیشنهادی مراقبت فردی و ارگونومی زمان کار و استفاده از کامپیوتر:

انداختن پا روی پای دیگر عوارض جدی به همراه دارد. حرکت بدن را به هم می‌ریزد، در ناحیه مفصل، درد ایجاد می‌کند، به گردن، لگن، قسمت پایین کمر و زانو آسیب وارد می‌کند و باعث زانو درد می‌شود.

برای جلوگیری از آسیب به بدن هنگام نشستن بر روی صندلی اداری توصیه می‌شود که ارتفاع صندلی را به گونه‌ای تنظیم نمایید که کف پاها بدون حالت آویزان شدن یا خم شدگی زانو، کاملا بر روی سطح کف قرار بگیرند. از قرار دادن پاها بر روی پایه‌های صندلی اجتناب نمایید.

دانلود نرم‌افزار اعلان وقت استراحت و نرمش‌های محیط کار (نرم افزار جالبی است در هنگام کار هر چند دقیقه به شما یادآور می‌شود که نرمش کوتاه انجام دهید.)

http://hsefirst.ir/hse/health/ergonomy/download-the-application-for-the-rest-time-and-exercise-in-the-workplace/

 

انجمن بهداشت حرفه‌ای ایران

https://www.occupationalhealth.ir/index.php

 

سایت تخصصی دانشجویان بهداشت حرفه‌ای و HSE

https://acgih.ir/%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%88%D9%85%DB%8C-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%85%D9%81%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85-%DA%A9%D9%84%DB%8C%D8%AF%DB%8C/

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

از ابتدای بهار تا کنون در پژوهشکده فیزیک

+0 به یه ن

با سلام و عرض احترام


[….]

 و اما چند نکته محیط زیستی:


۱) دیروز آقای دکتر سعید انصاری فرد سخنرانی جالب و ارزشمندی در مورد انتشار گازهای گلخانه ای ارائه نمودند که ضبط شده است. به زودی آن را در صفحه آپارات پژوهشکده بارگذاری می کنیم تا برای عموم در دسترس باشد. تغییر سبک زندگی کلید واژه اصلی بود. من در نوروز ۱۴۰۱  صحبتی ضبط کرده بودم با عنوان دیدگاه محیط زیستی. شاید بد نباشد لینکش را دوباره اینجا بگذارم:


https://www.aparat.com/v/izxLq


 




۲) پارسال در آستانه تابستان از مسئولان تاسیسات خواستیم تا برای  چراغ های راهروهای پژوهشکده چشمی بگذارند تا بی جهت در همه ساعات روشن نماند. انصافا تشریف هم آوردند و اتودی هم زدند. اما عملی نشد. احتمالا به دلیل کمبود بودجه. البته از تعداد لامپ ها کم کردیم تا مصرف پایین آید. باز هم امسال پی گیری می کنم ببینیم چی می شه.  اگر ایده ای دارید بفرمایید.


 


۳) مصرف اصلی برق ما به گمانم از سماور برقی باشد. در تمام مدت سماورهایی بزرگ روشن هستند. سماورهایی بسی بزرگتر از نیاز پژوهشکده. البته سماور کوچک تر هم هست اما کادر اجرایی نگران آن هستند که محققان بعد از ساعت اداری که سماور را روشن نگاه می دارند آب سماور کوچک تمام شود و المان بسوزد!


به عنوان چند فیزیکدان- ولو تئوریست(!)- شرم آور خواهد بود اگر نتوانیم چنین نکته ساده ای را مدیریت کنیم. درسته که داستان ها ساخته اند که نیوتن ساعتش را به جای تخم مرغ در آب جوش انداخت و به تخم مرغ خیره شد. اما ما  که می دانیم اینها داستان هایی هستند که غیرفیزیکدان ها ساخته اند!  همتایان ما در پژوهشکده ها و دانشکده های دیگر در اروپا وآمریکای شمالی، در این حد آبدارخانه مشترکشان را مدیریت می کنند. ما چرا نتوانیم مدیریت کنیم؟!


میراث ساعت-پزی نیوتن وقتی به اونها نرسیده چرا به ما برسه؟! 🤓🤨

 


در تابستان ابتدا سماور بزرگی را روشن می گذاریم که فضا را داغ می کند. بعد برای خنک کردن آن سیستم سرمایش روشن می کنیم و برق مصرف می نماییم. بعد هم چایی پشت چایی میل می کنیم و دمای بدنمان بالا می رود. سپس برای خنک تر شدن در اتاقمان درجه سرمایش را افزایش می دهیم تا خنک شویم!  همه اینها یعنی اتلاف انرژی. یعنی گسیل گازهای گلخانه ای و......


از سوی دیگر مصرف زیاد چایی (که من خودم هم از همه در آن بیشتر افراط می کنم) برای سلامت خوب نیست.  بعد از اتمام ماه رمضان که آبدارخانه دوباره دایر خواهد شد و هوا هم رو به گرمی خواهد رفت باید برای آن فکری بکنیم. هر فکری که بنماییم همکاری و همیاری اعضای پژوهشکده را می طلبد.


 


در چند سال اخیر با مشاهده این واقعیت که در خارج در فصل گرما- نوشیدنی داغ به اندازه ما زیاد نمی خورند این سخن در میان مردم رایج شده که این بخشی از فرهنگ اصیل ایرانی است. قطعا چنین نیست. اصلا مصرف چای (منظورم چای هست نه هر دمنوش) در ایران آن قدر قدمت ندارد! قدیم هم در تابستان ظهر چایی نمی خوردند. در منطقه ما (آذربایجان که تازه زیاد هم در تابستان داغ نمی شده) به طور سنتی  برای جلوگیری از گرمازدگی بوز-شوورن  (یخ+خاکشیر) می خورند. این عادت «خود را به چایی بستن» در گرمای تابستان بدعتی غلط است که می توان آن را از بین برد.


 


۴) در ای-میل قبلی ام نوشتم که در روزهای واپسین سال ۱۴۰۲، پنجره ها را بهسازی کردند. بعد متوجه شدم بهسازی به اتمام نرسیده. فقط شیشه ترک خورده و.... را تعویض نموده اند. رگلاژ و عایق سازی پنجره ها  در روزها آتی انجام خواهد گرفت. حال که بعد از مذاکرات و  نامه نگاری ها ی فراوان بالاخره وضعیت پنجره ها بهسازی می شود سعی کنیم فرهنگ کاربری سرمایش و گرمایش را عوض کنیم تا کمتر نیاز به استفاده از برق برای سرمایش و گرمایش اتاق باشد.


لباس گرم پوشیدن در زمستان که مثال کلاسیک هست. در تابستان می شود پرده ها را کشید.

برخی ادویجات و غذاها متابولیزم را بالا یا پایین می برند. خوبه که رژیم غذایی ای را برگرفت که هم سالم تر هست و هم برای فصل به لحاظ سرمایش و گرمایش  مناسب تر هست. البته من تخصصی در این زمینه ندارم. فقط می دانم چنین کارهایی می توان کرد. روش سنتی هم در طول قرون و اعصار بین طبقه متوسط-به-بالا این بوده نه بالا بردن درجه گرمایش وسرمایش! حتی اگر آن قدر ثروتمند بودند که خانه شان بادگیر برای خنک کردن در تابستان و سوخت کافی برای گرمایش در زمستان داشت باز هم مجبور بودند  به لباس و  تغذیه شان جهت سرمایش و گرمایش دقت ویژه نمایند. به هر حال می دانیم که برای «برخی کارها» حتما باید از حیاط داغ در تابستان و زمهریر در زمستان می گذشتند. متابولیزم می بایست خود را هماهنگ می کرد.


 


با هم تلاش کنیم که مصرف برق و در نتیجه گسیل گازهای گلخانه ای را در خانه و در پژوهشکده کاهش دهیم.


 


با احترام


یاسمن فرزان

----------

ای-میل  سرگشاده بالا  را در اوایل سال جاری به همکاران پژوهشکده فرستاده بودم. همکاران -اعم بر کادر اداری ما و نیز پژوهشگران- استقبال خوبی از آن کردند. متن ای-میل چنان که می بینید متن متعارف اداری یا حتی اطلاع رسانی ندارد و با لحنی طنز آمیز نوشته شده است. طبعا منظورم از  انتخاب این شیوه نگارش جلب توجه بیشتر به موضوع  صرفه جویی در انرژی و ایجاد بحث بین همکاران بود که البته نتیجه داد.  بسیاری از نکاتی که در  متن مورد نقد طنز گونه من بود اکنون در پژوهشکده به همت کادر اجرایی و همراهی و همفکری پژوهشگران مرتفع شده است. سبک من در اداره پژوهشکده  این نیست که  با ژستی پروفسورمآبانه و پیشکسوتانه و پیرفرزانه وارانه،  کاستی ها را منکر شوم بلکه آنها را با بیان های گوناگون و اغلب به طور کتبی  مطرح می کنم و به یاری اعضا آنها را پس از اندکی مرتفع می سازیم. شیرینی مکتوب کردن این نظرات آن هست که چندی بعد به آن باز می گردم و می بینم در ظرف چند ماه چه قدر در رفع مسایلی که در متن قبلی  لاینحل می نمود موفق عمل کرده ایم. دومین مزیت هم این هست که به طور تیمی   در رفع مسئله می کوشیم .بعد از این گونه متن ها عموم افراد پژوهشکده آستینی در جهت بهبود مشکلی که هست بالا می زنند. در واقع بیشتر کار را در جهت بهبود آنها می کنند نه من. طبعا این شیوه مدیریت در کشور ما غریب هست. برخی چنان با ان نا آشنایند که گمان می کنند از این قبیل متن های من می توانند سوتی ای بگیرند و جلوی هیئت رئیسه برایم پاپوش بدوزند. البته سعی شان را هم کرده اند اما من دفاع کردم .  تا آخر دوره مدیریتم هم احتمالا چند بار دیگر هم پاپوش بدوزند که البته من آماده دفاع هستم. یا موفق می شوم یا نمی شوم. به هرحال مدیر بی بو و بی خاصیتی که تنها به ژست مدیریت دلخوش هست  نخواهم بود.اتفاقا چون مطالب من  مکتوب بود توانستم استناد و دفاع کنم. اگر شفاهی بود هزار تا مزخرف هم به آن می بستند.  متن بالا هم گویا سوژه لغز خواندن کادر اجرایی یکی دیگه از پژوهشکده ها شده بود. فرق پژوهشکده ما با آنها این هست که ما کاستی ها را می بینیم و مطرح می کنیم و حل می کنیم. آنها در مرحله «آن کس که نداند و نداند که نداند» گیر می افتند و دلشان فقط به لغز خواندن به متن های من خوش هست. الغرض! کادراجرایی مان از زمان انتشار ای-میل بالا اقدامات چندی برای بهبود آن چه که به آن انتقاد شد انجام دادند. با مطالعه و بررسی قابل توجه. کادر اجرایی متنی هم به کمک هم نگاشتند که به اعضای پژوهشکده فرستاده شد. آن متن هم حاوی مطالب ارزشمند هست که به زودی با شما به میان می گذارم تا در محل کار خود از آن الهام بگیرید..


پی نوشت:

سخنرانی آقای دکتر سعید انصاری فرد در مورد گسیل گازهای گلخانه ای

https://www.aparat.com/v/Z49Vt

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نکاتی چند در ارتباط با پزشکان

+0 به یه ن

در هفته های اخیر سر وکارمان همه با دکتر و بیمارستان و.... بود. واقعا که چه قدر پزشکان و پرستاران و دستیارانشان زحمت بیمار می کشند. چه قدر ناز بیماران را می کشند! چه نازمان را بکشند و چه فحش مان دهند ما مجبوریم که به آنها مراجعه کنیم. پس ناز کشیدن آنها برای بازاریابی نیست  بلکه از روی انسانیت هست.

یادتان هست چند سال قبل از آن که کرونا بیاید  دستگاه های تبلیغاتی خیز برداشته بودند که ذهنیت عمومی را علیه پزشکان تحریک کنند.؟!درد و بلای پزشکان و پرستاران بخوره توی سر آنهایی که می خواهند بین اقشار ملت تفرقه ایجاد کنند تا  همه آنها را  بچاپند. متاسفانه بسیاری از استادان دانشگاه-به خصوص استادان جا افتاده و مسن- در آن دوران گول دستگاه تبلیغاتی را خوردند وبا آنها علیه پزشکان هم آوایی می کردند. خیال می کردند اگر از حرمت پزشک در جامعه کم شود بر حرمت آنها افزوده می گردد. نمی فهمیدند که همان دستگاه تبلیغاتی ابتدا سراغ پزشک میرود و آنها رامی کوبد و در مرحله بعدی سراغ کوبیدن استادان دانشگاه می آیند. کرونا آمد و تبلیغات ضد پزشک را خنثی کرد. تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد!


رابطه فرد با پزشک و جامعه پزشکی رابطه پیچیده ای است.  ملغمه ای است از احساسات  شدید و خشک ترین تصمیمات منطقی. طفل که به دنیا می آید حتی قبل از مادر خود با کادر پزشکی مواجه می شود. کادر درمانی جزو اولین افراد خارج از خانواده و دوستان نزدیک  هستند که کودک با آنها ارتباط برقرار می کند. از همان ابتدا بیمار حس متضاد دارد. از سویی بیماری اش را خوب می کند و از سوی دیگر آن چوب بستنی ملعون را در حلقومش می کند و سوزن می زند.از همان ابتدا این رابطه رابطه ای است عجیب و متفاوت با هر رابطه دیگر. به پزشک چیزهایی می گوید که به نزدیکترین کسانش هم نگفته و هر پرده ای و مرزی بین پزشک و بیمار بر می افتد.  رابطه عجیبی است. بیخود نیست رابطه جامعه با پزشک هم از جنس 

love-hate relation

 هست . از یک سو جامعه پزشکی را به حد نیمه-خدایی تکریم می کند و از سوی دیگر مراجعه به آنها را که یادآور درد و زجر هست  دوست نمی دارند و آنها را فحش می دهد. هیچ وقت مردم نسبت به نانوا و ..... که شاید به همان اندازه به آنها احتیاج روزانه دارند این طوری توام با احساسات شدید و غلیظ نخواهد بود. رابطه غریبی است این رابطه!


------------

دکتر هلاکویی می گه عشق زن و شوهر را خشم و عصبانیت متوالی به بی تفاوتی بدل می کند. خشم شدید و مداوم علیه همسر که قطعا  به این نتیجه  منجر می شود.  حتی خشم و طلبکاری کلی هم   (حتی اگر علیه همسر نباشد) آتش عشق را خاموش می کند و  به بی تفاوتی می انجامد. وقتی زوجین کار سنگینی دارند که  اعصابشان دایم خرد  هست خطر چنین  سرد شدن بین آنها زیاد هست. در زوج های پزشک من این را زیاد دیده ام. واقعا پزشکی کار سختی است و وقتی زن و شوهر هر دو پزشک هستند تحت فشار بسیارند و در نتیجه خستگی می تواند خشم  مزمن بیاورد. بعدش  آتش عشق شان  سرد می شود.  نباید فکر کرد که چون روزی (احتمالا در دهه بیست زندگانی) ازدواج با عشق    شروع شده همین گونه ادامه خواهد یافت. من زیاد شنیدم که  یکی از زوجین که شاهد سرد شدن عشق همسر ش و احتمالا بی وفایی می شود به شدت شاکی می شود که چرا وی به تعهدش وفادار نمانده.  احساسات آدم در طول زمان عوض می شود. باید مواظبش شد. وقتی زوجین کاری سنگین و جدی مانند پزشکی دارند  که طبعا روی روح و روانشان فشار می آورد دیگه بهتر هست سر موضوعات کوچک تر و بی اهمیت تر  بیخیال باشند. اصرار نداشته باشند که در همه چیز بدرخشند. در همه چیز قرار نیست perfectionist و کمال گرا بشوند. در همان پزشکی و اتاق عمل کمال گرا باشند کافی است. چه اصراری هست که حتما دخترشان هم مثلا در کلاس باله سرآمد باشد. در کلاس باله اش شل و ول حضور پیدا کند مگه چی می شود؟!  اصرار بر کمال گرایی در همه چیز   اون قدر فشار به  زوجین می آورد که  به خشم و عصبانیت دایمی می رسند و عشق در خانواده شان به سردی می گراید. درسته شغل سنگینی مثل پزشکی درآمدی می آورد که زوجین را قادر می سازد لاکچری زندگی کنند. اما خیلی وقت ها بهتر هست که ساده زیستی پیشه کنند. نه برای این که پولش را ندارند بلکه به این دلیل که لاکچری بازی هم وقت می خواهد و اعصاب می طلبد. لاکچری بازی بیشتر برای آدم های بیکار پولدار هست. نه زوجی پزشک یا نظیر ان که هزار تا کار مهم تر از لاکچری بازی دارند. لاکچری بازی را به بعد از بازنشستگی هم می توان موکول کرد.

---------


در نوشته قبلی ام اشاره کردم که زندگی زوج های پزشک به علت سختی کار پزشکی از یک سو و نیز اصرار بر سبک زندگی لاکچری (که استرس های خاص خود را دارد) می تواند تنش زیادی داشته باشد. اشاره کردم اگر برخی چیزهای کم اهمیت تر را شل نگیرند این همه استرس به خشم و طلبکاری دایمی منجر می شود که آن هم به گفته دکتر هلاکویی (و نیز مشاهدات پرتعدد خودمان) به سردشدن عشق می انجامد.

 در مورد زوج های فیزیکدان چی؟ راستش کار تحقیقی فیزیک در شاخه ای مانند انرژی های بالا کار  پراسترسی نیست. هیجان دارد اما استرس ندارد. این که تصور می کنی شاید مقاله ای که داری می نویسی پرده از یک راز طبیعت بردارد خیلی هیجان انگیز است. اما استرس خاصی  ندارد جز آن که ممکن هست این ایده که  شما دارید روی آن کار می کنید به عقل یک گروه دیگه در آن سوی دنیا هم برسد و اندکی (یکی دو روز) زودتر از شما مقاله را منتشر کنند. در سال های اول که تعداد مقالات پژوهشگر کم هست و برای یافتن شغل  به مقاله نیاز دارد این موضوع اندکی استرس به او وارد می کند اما به تدریج که تعداد مقالات آدم بالا می رود چنین استرسی کم می شود. به علاوه فرد به تجربه در می یابد بهتر است با ان گروه همکاری کند تا رقابت. راهش را هم یاد می گیرد.

اصل کار پژوهش خیلی استرس ندارد اما گاهی  افراد خودشیفته در محل کار  پیدا می شود  که استرس بیجا تزریق می نمایند. از این قبیل افراد باید حذر کند باید راهی یافت که فشار روانی بیجا به فرد یا به فضای کاری وارد نکنند. مخصوصا در کارهای پژوهشی نظیر کار ما که طمانینه و تمرکز لازم هست حذر از آنها لازم هست. ماها سی چهل سال روی موضوعی کار می کنیم تا نوک سوزنی علم را جلو ببریم. ۵۰ سال بعد هم نتایج آن به مرحله کاربرد می رسد. در نتیجه استرس یک ساعت این ور و آن ور  نباید کشید. بلکه باید کوشید این قبیل استرس ها ما را از ریل اصلی خارج نکند.


----------


پدرم به هنگام بیماری در بیمارستان دولتی وابسته به دانشگاه بستری بود. اما ابدا آشکار نکردیم که پدرم سالیان سال در آن دانشگاه به عنوان استاد خدمت کرده. پدرم  خود نمی خواست بیش از سایر بیماران در بیمارستان مورد توجه باشد مبادا که توجه بیشتر به او منجر به کاهش توجه به سایر مریض ها گردد.

دیدم  بسیایر از ایرانیان هرجا که می روند فوری دنبال پارتی و آشنا می گردند. ما هیچ وقت این کار را نکردیم. حتی در جایی مثل بیمارستان که نقل نقل مرگ و زندگی است.

. می بینم همین موضوع در عمل برایمان بد تمام نمی شود.

وقتی دکتر آشنایی پارتی آدم در بیمارستان می شود خیلی وقت ها ضرر آن بیش از نفعش هست اولا توجه  پرستارها را چنان به خود جلب می کند که مریض بیچاره فراموش می شود. به خصوص اگر بیمار کودک باشد. دوم هم این که معمولا این دکترها با هم رقابت و چشم همچمشی دارند یا این ور و واون رفتار هایی می کنند که پرستارها  آن را تبختر ارزیابی می کنند و زیر زیرکی کینه می گیرند. به دلیل ظاهرسازی و تظاهر و دورویی -که در بیشتر ایرانیان نسل های متولد قبل از دهه هفتاد هست- جلوی دکترآشنا (پارتی در بیمارستان) تواضع و تعارف می کنند اما بعدش که او رفت سر مریض خالی می کنند و کمتر از سایر مریض ها به او می رسند. بیچاره مریض!


---------


مادر یکی از دوستانم مدت زیادی بستری بود و می بایست فقط سقف را نگاه کند. صحبت مال حدود ده سال پیش -زمانی که دی-وی-دی های سینما خانگی را در بقالی ها می فروختند-  است. دوستم یک دستگاه پروژکتور مخصوص تهیه کرده بود که با آن روی سقف فیلم را می توانستند تماشا کنند. امیدوارم هرگز لازم نباشه استفاده کنید ولی خواستم بگم از این وسایل می شه استفاده کرد تا ایام سخت مریض داری  اندکی قابل تحمل تر شود.

-----------



وقتی پزشکی دارو یا  آزمایش اضافی می نویسد یا حتی تشخیص اندکی غلط می دهد سایر همکارانش اکراه دارند که به صراحت ایراد کار همکارشان ر ا  به مریض بگویند. برعکس دندانپزشک ها که عموما پشت سر همکاران خود صفحه می گذارند. این طور می شود که روی تشخیص نیمه-غلط  یا انبوه داروها و آزمایش های غیر لازم اصرار ورزیده می شود. اگر احیانا تشخیص خیلی پرت باشد پزشکان باوجدان تر ایراد کار همکار را بیان می کنند اما تا وقتی تشخیص  و تجویز نادرست  جان و سلامت مریض را تهدید جدی نکند  پزشکان اغلب ترجیح می دهند خودشان را درگیر نکنند و الکی می گویند همکارم درست تشخیص داده -ولو این که نظرشان خلاف این باشد.


یک مقدارش به این علت هست که به درستی بر این باورند که اگر با روکردن اشتباهات پزشکی جامعه اعتماد خود را به این قشر از دست دهد سنگ روی سنگ بند نمی آید و ضرر بی اعتمادی به اطبا برای جامعه بسی بیش از  ضرر این قبیل اشتباهات کوچک پزشکی  هست. خیلی از مردم اگر بشنوند دکترها اشتباه می کنند شروع می کنند به زیر سئوال بردن کل علم پزشکی و احیانا جایگزین کردن آن با شبه علم و خرافه یا خوددرمانی های مخرب (در این مورد بیشتر خواهم نوشت).


علت دیگر آن این هست که پزشکان کشور در کنگره های مختلف چشم تو چشم هم هستند. حتی اگر تخصص متفاوت داشته باشند  به واسطه مریض ها با هم ارتباطند. نمی خواهند در بین جمع پزشکان کشور بپیچد که فلان دکتر آبرو و اعتبار حرفه ای  بهمان همکار را جلوی مریض برد. وگرنه، طرد و منزوی می شوند. به هر حال پزشکان به همدیگر مریض ها را  معرفی می کنند. به تعبیری بدبینانه به هم نان قرض می دهند و به تعبیری خوشبینانه نیازمند همکاری با هم برای مداوای بیماران مشترکشان هستند. با همین ملاحظات از روکردن اشتباه همکاران اکراه دارند. یکی از علت های قوت صنف پزشکی (در مقایسه با صنف بی رمق استادان دانشگاه که عملا ناموجود است) همین می باشد.


-------


گفته می شود دینداری در ایران کمرنگ تر شده.  قطعا به شدت و حدت دهه ۷۰ خورشیدی جلوه های دینداری را نمی بینیم. من هفته پیش ساعت ها در بیمارستان طبی اطفال در نزدیک میدان توحید بودم. جایی که مادران با دلی دردمند و هزار بیم و امید کودکانشان را در آغوش می فشارند. البته اگر خیلی خوش شانس باشند و اجازه داشته باشند نزدیک بچه بمانند. خیلی هاشون هم پشت در بسته آی  سی یو با چشم گریان، رویای دوباره در بر گرفتن فرزند را می پرورانند. کمتر از آن چه انتظار داشتم  درآن محیط جلوه های دینداری (نظیر تسبیح  چرخاندن و…) دیدم. این بیمارستان، دولتی است و در نوع خود بهترین در ایران. از اقصی نقاط ایران بودند. به خصوص از بلوچستان زیاد آمده بودند. ترک هم زیاد بود. از همه طبقات اجتماعی هم بودند. به چشم خود دیدم حتی در آن محیط هم که مردم مستاصل هستند رفتارشان با رفتار مردم بیرون بیمارستان  در ایران ۱۴۰۳ از لحاظ جلوه های دینداری  تفاوت چندانی ندارد. با این حال من باز هم معتقدم دینداری قوی ترین نیروی اجتماعی است که نمی توان نادیده گرفت. از تسبیح گرداندن من اثری ندیدم اما نذر و نیاز هر کسی به وسع خود سرجایش بود. انواع و اقسام نذرها برای موسساتی نظیر کهریزک و بنیاد کودک و…..


----------


چند تجربه از دکتر بردن بچه خردسال


۱) هنگام معاینه دکتر، وقتی کار دردناکی می کند  (مثل فروکردن آن چوب بستنی لعنتی در حلقوم) مرتب  از زبان کودک بگید «ممنونم که مراقب من هستید.» وقتی هم که معاینه بی دردی می کند (نظیر گوش کردن به ضربان قلب). بگید «ا! چه بازی بانمکی!»

این طوری استرسش کم می شه. به شما اعتماد دارد و این حرف شما او را مجاب می کند که این شکنجه ها برایش لازمند.

۲) اگر دسته جمعی  کودک را به دکتر ببرید،  کودک ، عزیزانش را دور و برش می بیند  و کمتر استرس می گیرد. کمتر حس غربت می گیرد.

۳) اگر دکتر را عمو یا خاله خطاب کنید بچه کمتر استرس می گیرد.

۴) در اتاق انتظار برای بچه های دیگر بوس بفرستید و با آنها دالی کنید و آنها را بخندانید. مادرانشان خوششان خواهد آمد و وقتی بچه شما گریه می کند برای جبران، او هم در ساکت کردن بچه شما با بوس ودالی و..... کمک می کند. فضا برای بچه تغییر می کند و خیال می کند اینجا هم جایی مثل پارک هست که بچه در آن زیاد هست.


----------



اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مدرسه فیزیک انرژی های بالا

+0 به یه ن

با سلام و عرض احترام

مدرسه فیزیک انرژی های بالا در تاریخ ۴ تا ۶ مهرماه توسط پژوهشکده فیزیک به طور حضوری برگزار خواهد شد. موضوعات این مدرسه عبارتند از (۱) فرمول بندی فضای فاز هموردا و بارهای سطحی (۲) ساختار هادرون ها (۳) ماده تاریک که به ترتیب توسط دکتر شیخ جباری، دکتر عزیزی و این جانب تدریس خواهد شد. برای اطلاعات بیشتر و ثبت نام به سایت زیر مراجعه کنید:

https://physics.ipm.ac.ir/conferences/ishep2024/index.jsp

این مدرسه صرفاً به صورت حضوری و در سالن آمفی تئاتر پردیس فرمانیه پژوهشگاه دانش‌های بنیادی برگزار خواهد شد.

پیرو سنت سال های پیش، پس از این همایش که به زبان فارسی برگزار می گردد کنفرانس بین المللی به صورت آنلاین خواهیم داشت. سایت کنفرانس به زودی بارگذاری می شود.

 

به امید دیدار علاقه مندان در این رویدادها

یاسمن فرزان

برگزار کننده مدرسه

پی‌نوشت محیط زیستی:

۱- این مدرسه دوستدار محیط زیست خواهد بود. خواهشمندیم با نیروهای اجرایی پژوهشکده در راه این هدف همکاری نمایید تا حتی الامکان، میزان آلایندگی محیط زیست کم باشد.

۲- به منظور جمع آوری باطری‌های مستعمل، محفظه‌ای در طبقه همکف ساختمان فرمانیه تعبیه گشته است. شرکت کننده‌ها می‌توانند باطری‌های مستعمل خود و یا اطرافیان خود را از خانه و محل کار با خود همراه آورند و در این محفظه قرار دهند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ][ 2 ]