
اصفهان شهر بسیار زیبایی است و دیدنی های فراوان دارد. البته همه این را می دانند و نیازی به تاکید نیست. میدان نقش جهان با دو مسجد زیبای شیخ لطف الله و مسجد شاه از یادگارهای دوره صفوی در این شهرند. اما من می خواهم از مسجدی دیگر در اصفهان یعنی مسجد جامع بنویسم. این مسجد در میدان نقش جهان نیست بلکه در بخش قدیمی تر شهر (قدیمی تر از صفوی) است. جذابیت خاص مسجد جامع اصفهان از منظر من معماری در حال تکوین آن در طول قرن ها بوده است. این مسجد از سال های اول ورود اسلام به اصفهان یاد گار دارد تا همین اواخر. جالب آن که یادگارهای اوزون حسن، پادشاه آغ قویونلو هم در آن کم نیست. برعکس آن چه که جریان هایی می خواهند توی سر دوره ای که تبریز پایتخت بوده بزنند و سلسله های آغ قویونلو و قره قویونلو را سلسله هایی بی اهمیت و کوچک و محلی جلوه دهند کتیبه های مسجد جامع اصفهان بر خلاف آن گواهی می دهد. دایره قدرت سلسله آغ قویونلو تا اصفهان بوده. تا جایی که به یاد دارم در کتیبه اوزون حسن به اقدامات او جهت بهسازی تجارت (تجارت ابریشم) هم اشاره می شود. از حافظه ام عرض می کنم. اگر اشتباه به یادم مانده مرا تصحیح کنید. به هر حال چنین شاهی بوده. حالا درسته که تحت تاثیر زن مسیحی اش (شاهدخت بیزانسی) با اتحادی با ونیز باعث تحریک سلطان محمد فاتح شده و جنگی را به او باخته، اما اون قدر عقلش می رسیده و آن قدر حس مسئولیت داشته که فهمیده که نقطه قوت این سرزمین تجارت هست و برای بهسازی آن همت کرده. از من بپرسید می گم این عقلانیت را زنان تورکش یادش دادند. چرا این را می گم؟! چون بخش هایی از مسجد جامع تبریز (این بار تبریز را می گم نه اصفهان) یادگار زنان تورک و مسلمان اوزون حسن هست.
حالا چرا همه این ها را می نویسم؟ ما برای جذب توریست باید از همه داشته هایمان کمک گیریم. در زمان پهلوی و باستانگرایی افراطی تاکید زیاد ی روی آثار محدود به جا مانده از هخامنشی شد. این تاکید چنان غلیظ بود که حرص جریان های اسلامگرا را در آورد و اسلامگراها با بناهای آن دوره عداوت ورزیدند. دست آخر، آن همه تاکید گلی به سر تخت جمشید و.... نزد بلکه آنها را در معرض خطر هم قرار داد. از سوی دیگر، دوره های طولانی شکوفایی معماری ایرانی نظیر دوره سلجوقیان به خاطر ترک تبار بودن آنها انکار شد. الان هم این یارو سلطنت طلب سیبیلوی یغور دارد به نفع صفوی آن دوره ها را انکار می کند. هر دوره ای از تاریخ ایران اهمیت خود را دارد و یادگارهای خود را. اگر می خواهیم اقتصاد خود را از طریق جذب توریست بهبود ببخشیم مگه مغز خر خورده ایم که به دست خود دوران شکوفای سلجوقی و ایلخانی و آغ قویونلو ها و قره قویونلو ها را انکار کنیم و خود را از آثار آنها محروم نماییم؟! به علاوه با همه انکار باز هم معماری دوره پهلوی دوم، وامدار دوره سلجوقی است. مهندس کامران دیبا در طراحی هایش اتفاقا از بناهای آن دوره الهام می گرفت نه از معماری دوره هخامنشی. از منظر من برای همین طرح هایش شیک از آب در می آمد. خود تخت جمشید را من بسیار ارج می نهم (بگذریم که معماری آن هم به شدت از معماری میانرودان وام دارد) اما بناهایی که در قرن بیستم و بیست و یکم با الهام از تخت جمشید ساخته شده اند به نظر من، زننده اند. آن جنس جلوه گری و فخر فروشی را نمایان می کنند که تازه-به-دوران-رسیده وقتی می خواهند خود را اصیل جا بزنند! اما بناهایی که کامران دیبا و سایرین با الهام از دوره های سلجوقی و تیموری و..... طراحی کرده اند اصالت را مجسم می کنند. دست کم من این طور می فهمم.
اشتراک و ارسال مطلب به:


