عشق سماوری

+0 به یه ن

بابام می گه وقتی كوچك بودند سماور خانه شان سوخته بود. عموی خدابیامرزم كه نوجوانی آن زمان بود سماور را برده بود برای تعمیر. سماورچی نگاهی به سماور می اندازد و با كمال احساس خطاب به سماور می خواند:
یقین عشقین دادین سند دادیپسان!
بو اول یانماقین دی یا یانیپسان؟!
(ترجمه: حتما مزه ی عشق را تو هم چشیدی. این سوختن اولته یا قبلا هم سوخته ای ؟!)

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]