در رقابت های انتخاباتی آقای پزشکیان و آقای جلیلی، الگوی دیو و دلبر دوباره مطرح شد. من خیلی جدی نگرفتم. اما عده ای به من گفتند برخی دوروبری های آقای جلیلی قابل مقایسه با آقای احمدی نژاد و آقای رییسی نیستند و چند پله وحشتناک ترند. بعد از انتخابات بود که من متوجه منظورشان. آقای احمدی نژاد یا اقای رییسی دیگه با فیزیک و شیمی و علم پزشکی و نظایر آن سر ستیزه نداشتند اما گفته می شه که تئوریسین های جریان آقای جلیلی با علوم تجربی مدرن هم سر ستیزه دارند. من آنها را نمی شناسم و خیلی قضاوتی ندارم. اما در کشور ۸۵ میلیونی هر جریانی ممکنه به وجود بیاد: از جمله جریان های علم ستیز از این دست. حاکمیت کشور متاسفانه به گونه ای است که اگر این جریان به کارش بیاید و بتواند با استفاده از آن یکی از مدعیان قدرت را حذف کند به آن تریبون خواهد داد و باعث رشدش خواهد شد. با انتخاب آقای پزشکیان خطر رفع نشده!. در نهاد های مختلف جریان علم ستیز رخنه می توانند بکنند. با سیاسی کاری می توانند بودجه های بی حساب و کتاب از این ور و آن ور بگیرند.
چه باید کرد!؟ از یک سو که باید دنبال تحول ساختاری اساسی باشیم که جلوی عدم شفافیت و بودجه های بی حساب و کتاب و کارهای غیر کارشناسی را بگیرد. دیر یا زود فرصتی فراهم خواهد شد که ملت ایران- دست در دست هم-- چنین تحولی را ایجاد کند. اما تا آن موقع نباید دست روی دست بگذاریم. با تمام قوا باید برای ترویج و گسترش علم در جامعه بکوشیم. هم برای گسترش خود دانش و هم برای گسترش علم به عنوان یک نهاد (مثلا از طریق انجمن های علمی و دانشگاه ها و برگزاری همایش ها و....). اگر چنین نکنیم جریان های علم ستیز که دستشان برای هر کاری هم به لحاظ مالی و هم از لحاظ اختیارات حقوقی باز هست ضربه ها به این ملت می زنند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل