عمویم، دکتر ستار فرزان، در سال ۱۳۱۰ در تبریز متولد شد. در همین شهر پزشکی عمومی خواند. مدتی در بیمارستان باباغی خدمت کرد. ( چند سال قبل از این که فیلم «این خانه سیاه هست» ساخته شود.
سالیان سال بعد، فیلم «این خانه سیاه هست» را هم دیده و پسندیده بود.))
شصت و چهار سال پیش، یعنی در سال ۱۹۶۰ به آمریکا مهاجرت کرد و همانجا دو تخصص گرفت.
دانشجویانش به او دایرة المعارف سیار می گفتند.
چهار جلد کتاب درسی تخصصی در مورد بیماری های تنفسی نوشته که برخی تصاویر آناتومیک آن را به دست خود کشیده است.
برای اطلاعات بیشتر به این سایت مراجعه کنید.
در سایت در مورد این که کارهای تعمیر و .... را خود انجام می داد یا هنگام باغبانی سوت می زد هم نوشته اند.
این ویژگی همه برادران فرزان بود. شادروان پدرم و شادروان عموی بزرگم هم چنین می کردند.
روحش شاد و نامش گرامی باد! در سالهای اخیر با او زیاد صحبت می کردم. با سن بالای ۹۰ سال شدید کارهای علمی من و شاهین را تعقیب می کرد و مرتب تشویق مان می کرد. می پرسید کی کتاب سیاهچاله شاهین چاپ می شود؟ بعد از پدرم و دایی ام (که او نیز پزشک هست) در کل فامیل و آشنایان ما عمویم تنها کسی بود که این مسایل برایش مهم بود و ارج می نهاد. در چند سال اخیر من هم هر جایزه ای که می گرفتم اول از همه به او می گفتم. می دانستم از ته دل شاد می شود.
با وجود این که قوای جسمی اش تحلیل رفته بود از مهر ماه ۱۴۰۱ به شدت اخبار ایران را دنبال می کرد و امید به آینده داشت.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل