اعدام نکنید

+0 به یه ن

هر زمان که یکی را (چه ایرانی چه خارجی) به دلایل سیاسی دستگیر می کنند، یک میخ روی تابوت توریزم ایران زده می شه. خیر سرمان دلمان خوش بود که روزی، صنعت توریزم یک مقدار اقتصاد کشور را از بن بست بیرون خواهد آورد😔😔😔.


#احمدرضاجلالی_را_اعدام_نکنید


هر وقت که یک دانشمند دو تابعیتی را که برای ارائه سخنرانی به ایران سفر کرده دستگیر می کنند به بدنه علمی کشور و مراودات علمی بین المللی که لازمه پویایی علمی است ضربه جبران ناپذیر وارد می آید.


#احمدرضاجلالى_را_اعدام_نکنید


واقعیت این هست که درصد  قابل توجهى از مردم ایران، به خصوص همان درصد از مردم که فرزندی در خارج از ایران دارند، دلایل رسمی اعلام شده برای دستگیری ایرانیان دوتابعیتی در مرزها را باور نمی کنند و گمان می برند که دستگیری به دلایل سیاسی بوده نه به دلایل متعارف حقوقی. 

اطلاعات من کافی نیست که چیزی را اثبات یا رد بکنم. فقط دارم گمان ها و تصورات بخشی از مردم را در این باره بازگو می کنم. این بخش از مردم که عزیزی در خارج دارند اخبار مربوط به دستگیری ایرانیان دو تابعیتی را دنبال می کنند و گمان می برند(ان شالله که گمان شان غلط هست) که هر بیگناهی از جمله فرزند دلبند آنها ممکن هست سر بده بستان های سیاسی به گروگان گرفته شود.

در نتیجه برای دیدار با فرزند خود  و پذیرایی از فرزند در محیط خانه شرقی، سرمایه از کشور خارج می کنند ودر ترکیه خانه می خرند. سرمایه ای که در وضع اسفناک اقتصادی از کشور به این شکل خارج می شود تنها گوشه ای از هزینه های پنهان بگیر و ببندهای این چنینی است. اگر خدای ناکرده اعدامی صورت گیرد هزینه ها برای کشور چندین برابر خواهد شد.


#احمدرضاجلالى_را_اعدام_نکنید


هر اعدامی که در کشور صورت می گیرد به وجهه بین المللی کشور ضربه می زند. اعدام یک ساینتیست دو تابعیته که ٧٥ برنده جایزه نوبل برای آزادی اش نامه امضا کرده اند، ضربه جبران ناپذیر وارد خواهد ساخت. به خصوص به وجهه علمی کشور.


#احمدرضاجلالى_را_اعدام_نکنید

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

همکاری همدلانه در آزمایش سوپرکامیوکانده

+0 به یه ن

امروز پس از سخنرانی پروفسور کاجیتا (برنده جایزه نوبل) برای کنفرانس ذرات و میدان های انجمن فیزیک ایران، یکی از شرکت کننده ها از سخنران خواست تا اندکی از اشتباهات خود و نحوه برآمدن بر ضعف ها  نیز توضیح دهد تا جوانترها بیاموزند وانگیزه بگیرند.


چند مورد از خطاهای آزمایش سوپرکامیوکانده در ژاپن (آزمایشگاهی که پروفسور کاجیتا مسئول برخی از مهمترین آزمایش های آن بوده) به یاد می آورم که بازگویی نحوه برخورد با آن  خالی از لطف نیست. در اوایل قرن ٢١، یکی از دتکتورهای این آزمایشگاه در درون آب شکست. موج شوکی که در آب ایجاد شد باعث شکستن دتکتور های پیرامونی شد.

آب مخزن  را نیمه خالی کردند. همه دتکتورها (Photomultipliers) را مجهز به محافظ شفاف در برابر شکستن نمودند. چندین ماه طول کشید که دوباره آزمایش به طور کامل شروع به کار کند.

البته سعی می کردند در نیمه پر، برخی دتکتور ها را روشن بذارند که اگر احیانا در این مدت ابرنواختری قابل مشاهده باشد فرصت طلایی آشکارسازی نوترینوهای آن از دست نرود.



غربیانی که در این آزمایشگاه کار کرده اند یکی از جذابیت های این کار در این آزمایش را در آن می دانند که وقتی مشکلی پیش می آید کسی دنبال مقصر نمی گردد به جایش همه دنبال راه حل می گردند. سعی می کنند که دانشجویی را که خطا ی سهوی دردسر ساز انجام داده شیلد کنند. البته جو دوستانه این آزمایش از نتایج مدیریت کسانی چون کاجیتاست نه لزوما فرهنگ ژاپنی. 

یادمه وقتی همزمان آزمایش بَبَر در اسلک و بِل در ژاپن انجام می گرفت خیلی از آزمایشگرها از بِل می خواستند فرار کنند و به بَبَر بپیوندند. شرایط کار در بِل خیلی سخن و سنگین بود.

جو خوب آزمایش سوپرکامیوکنده -نه از آب و هوا و فرهنگ باستانی ژاپن- بلکه از افراد نازنینی چون کاجیتاست.

(تاکید بر جمله آخر از این جهت بود که ما در ایران در تحلیلی هایمان زیادی روی اثر فرهنگ باستانی انگشت می ذاریم. یک جنبه دیگر از نگرش جبری هم این هست. فراموش می کنیم که کسی که مدیریت در سطح کاجیتا دارد می تواند منشا اثر زیادی در محیط تحت مدیریت خود باشد. در این مورد باز خواهم نوشت.

این کنفرانس را دانشگاه شاهرود دارد برگزار می کند. خیلی هم خوب دارد برگزار می شود. اما می دانم تا آوازه آن بپیچد کردیت برگزاری خوب همایش را به بایزید بسطامی و شیخ ابوالحسن خرقانی یا حتی تمدن های باستانی منطقه شاهرود خواهند داد. ضمن ادای احترام به این عرفای بزرگ باید بگویم موفقیت این همایش مدیون برگزارکننده ها، سخنرانان ، شرکت کنندگان و کارمندان انجمن فیزیک و دانشگاه شاهرود و…هست که ماه ها زحمت کشیده اند. نقش عرفا و تمدن های چند قرن پیش در این همایش صفر بوده است!)


🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

عملیات جاسوسی و ضد جاسوسی

+0 به یه ن


در یکی از قسمت های سریال کراون، به ملکه اطلاع می دهند که یکی از افرادی که مقام بالایی در دربارش داره جاسوس شوروی هست. ملکه اولش فکر می کنه منظور نخست وزیر هست. اما در آخر اپیزود معلوم می شه که فرد مورد نظر، مسئول بخش هنری قصر بوده.

جالب اینه که برای منافع کشور ترجیح می دهند اصلا به روی خودشان هم نیاورند. این ماجرا واقعی است.

داستانش در ویکی پدیا هست:


https://en.m.wikipedia.org/wiki/Anthony_Blunt


هزینه سیاسی جاسوس-کُشی برای کشور خیلی زیاد هست. در نتیجه در کشورهایی که هوشمندانه اداره می شه وقتی مشکوک می شوند که یکی جاسوس هست نمی آیند فوری بگیرند و…

به جایش او را تحت نظر می گیرند تا جاسوس های دیگر را بشناسند. گاهی به او زیرزیرکی اطلاعات غلط می دهند تا به گوش کسانی که او را گمارده اند برساند و آنها را سر در گم کنند. به همه کشورها جاسوس فرستاده می شود اما برخی از کشورها با مسئله هوشمندانه برخورد می کنند برخی دیگر بدون هوشمندی.


جاسوسی حتی در صنعت هم رواج داره. شرکت های دارویی بزرگ دنیا دایم برای هم جاسوس می فرستند.


شاید هیچ سرزمینی به اندازه سرزمین مصیبت کشیده ما،  تاوان سنگین برای مواجهه غیر هوشمندانه با جاسوسی را نداده.حتی بهانه حمله چنگیز هم  کشتن تاجران و پیک های مغول بود که حکومت وقت خوارزم به آنها اتهام جاسوسی زده بود. خوارزمشاه نخواسته بود اندکی هوشمندی به خرج دهد و با اطلاعات غلط آنها را برگرداند تا چنگیز گیج شود. خیال کرده بود خیلی هنر می کند که پیک ها را به جرم جاسوسی اعدام می کند. نتیجه نداشتن هوش و ظرافت او در امر مواجهه با افراد مشکوک به جاسوسی ، کشتار چند صد هزار نفری سپاه مغول بود. در دوران معاصر هم که بارها و بارها ملت ایران تاوان کم هوشی مردان سیاست را در مواجهه با پدیده جاسوسی داده اند. 


به کشورهای دیگه هم جاسوس می فرستند اما اونها هوشمندانه جلوی خرابکاری را می گیرند نه آن که با اعدام و….. دردرسر بزرگتر از اصل مطلب برای کشور به وجود آورند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

شرط معدل به هنگام استخدام هیئت علمی

+0 به یه ن

بنا به شیوه نامه جذب هیئت علمی، شرط اول شرط معدل در سه مقطع تحصیلی هست. خلاصه دانشجویان آگاه باشند که در آینده و به هنگام استخدام معدل پایین شانس استخدام آنها را از بین می برد.


شرط معدل برای استخدام 

دیروز در کانال نوشتم که بر اساس شیوه نامه جذب عضو هیئت  وزارت علوم، یکی از شرایط استخدامی و شرط معدل بالا در سه مقطع تحصیلی است. 

برخی بازخوردها دریافت کردم که بد نمی دانم به برخی از آنها پاسخ گویم. هرچند الان مد این هست که هر اقدامی را که نوعی به حکومت منسوب هست بکوبیم و محکوم نماییم اما درستش این هست که هر اقدام یا شیوه نامه را درست تحلیل کنیم. برای درست تحلیل کردن باید  شرایطی که در آن اقدام صورت می پذیرد یا ضابطه وضع می شود دید و سنجید. صرفا به این دلیل که این اقدام یا ضابطه در این ۴۳ سال  در ایران صورت گرفته  دلیل بر بدی آن نمی شود.


  در این مقطع باید روزی ده بار اشتباهات سال های ۵۶ تا ۶۰ را مرور کنیم تا اون اشتباهات را تکرار نکنیم. یکی از این اشتباهات این بود که هر اقدامی که زمان شاه انجام شده بود یا ضابطه ای که آن زمان وضع شده بود، کوبیدند- صرفا به این دلیل که به شاه منسوب می دانستند. اما بعد ها معلوم شد که اپن اقدامات و آن ضوابط حکمتی داشته. همه اون اقدامات و ضوابط هم که کار شاه یا دربار نبوده. کارشناسان گوناگون کشور جلسه گذاشته بودند، عقل و تجربه شان را روی هم گذاشته بودند و به اون نتیجه ها رسیده بودند. شمشمیر کشیدن بیهوده و ناشی از بغض و کینه،  بر روی آن اقدامات و آن ضوابط  سنجیده و کارشناسی شده، ضربات جبران ناپذیری بر کشور زد.

در ۴۰ سال اخیر، بدنه کارشناسی کشور اقدامات و ضوابط زیادی را انجام داده و وضع کرده. نوع حکومت هر چه که بود ضوابط کارشناسی کمابیش همین می شد. شاید فقط ده سال در صد از آنها به نوع حکومت بستگی دارد.

 قطعا این  شرط معدل در استخدام اعضای هیئت علمی  مستقل از آن هست که حکومت کشور در این ۴۰ سال از چه جنسی بوده. هر نوع دیگر هم بود احتمالا بدنه کارشناسی که شیوه نامه استخدامی می نوشتند این شرط را می گذاشتند. چرا به تجربه دریافته اند که این شرط برای استخدام، مفید هست.


اما بازخورد:

«....البته خود معدل هم معیار بیش‌از اندازه محدود کننده هست. بوده‌اند از دوستان که به خاطر چند صدم از جذب دانشگاه متوسطی در ایران محروم شدند و حتی به مصاحبه دعوت نشده‌اند ولی الان هیات علمی دانشگاه درجه یک خارج از کشور هستند.»

معدل بالا در دوره لیسانس نشانه آن هست که فرد تسلط قابل قبولی بر دروس پایه دارد. عموم کسانی که معدل  پایین دارند چنین تسلطی را ندارند. با یک مصاحبه استخدامی نمی توان تشخیص داد که آیا فرد مصاحبه شونده، در تسلط به دروس پایه رشته تحصیلی خود جامع الاطراف هست یا خیر. معدل دوره لیسانس گویا تر هست. (البته در این مورد هم باید در نظر داشت برخی دانشگاه ها در نمره دادن آسانگیر و برخی بیش از حد سختگیر هستند. من یک امتحان تستی سراسری را مرجح می دانم.)

«دانشگاه متوسط» یکی را می خواهد که  به اندازه کافی به دروس پایه تسلط داشته باشد تا بتواند به دانشجویانش خوب درس دهد. شخصی که این تسلط عمومی را ندارد اما در شاخه ای باریک در پژوهش بسیار سرآمد هست به درد این دانشگاه نمی خورد و طبیعی است که استخدام نشود. اما تعداد « دانشگاه درجه یک خارج از کشور» زیاد هست و گروه های پژوهشی تخصصی متنوع در این دانشگاه های درجه یک در سراسر دنیا هستند. احتمالا یکی شان به تخصص ویژه آن فرد نیاز داشته و او را استخدام کرده است. آن تخصص خیلی ویژه، به درد هر دانشگاهی نمی خورد



اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

وظیفه هنرمند کمدین در عصر تیره روزی و فقر مردم

+0 به یه ن

فیلم رحمان ١٤٠٠ را شاید دیده باشید. کمدین های ایرانی (همین دار و دسته مهران مدیری) خانواده ای فقر زده را که یکی از اختلاسگران دارایی شان را بالا کشیده سوژه خنده می کنند. 

دادخواهی مرد خانواده مسخره می شود. هر روز یک تخم مرغ بر می دارد می رود می زند به در موسسه ای که پولش را بالا کشیده. فضای فیلم به گونه ای است که مخاطب نتیجه بگیرد که "ای بدبخت! با این کارهای تو چی عوض می شه؟! قبول کن که هیچ کاری از دستت بر نمی آد."

تلاش های همسر او برای آوردن نشاط در خانه  و "خود را ازتک و تا نیانداختن" هم همین طور مسخره می شود.

در آخر فیلم، ماموران با بولدوزر می ریزند تا آشیانه این خانواده را تخریب کنند. فریاد های اعتراضی زن در مقابل خانه خراب شدن هم تمسخر می شود. مخاطب می خندد که همان زن با اون دک و پُز که به پوستش می رسید و کفش پاشنه بلند آن چنانی قرض می کرد، الان چادر به کمر بسته و شیون می کند!


کمال سونال کمدین ترکیه ای معروف به شعبان،در حضیض سال های سخت اقتصادی ترکیه، چندین و چند فیلم در مورد مردم حاشیه کلانشهرها و مسایل مربوط به تخریب آشیانه های آنها ساخته. تازه این افراد عموما از روستا آمده بودند و به اون وجه که پولش را کسی خورده پرداخته نمی شد. با این حال ابدا مسخره نمی شدند. روابط زناشویی و دلبری های خانگی شمشاد خانه پرور رحمان ١٤٠٠، که در فیلم مهران مدیری مورد تمسخر قرار می گیرد و خواننده را به این فکر سوق می دهد که "بابا! شما نگران این بدبخت ها نباشید. اینها خودشان با همین چیزها خوشند،" در فیلم های شعبان هم هست اما عشق و شور زندگی فقرا در فیلم های شعبان تمسخر نمی شود. اتفاقا بیننده را به این سو سوق می دهد که چرا جامعه با افرادی که این گونه مملو از عشق و شور زندگی هستند تا این اندازه خشن هست؟!

در جامعه ای که فیلم های شعبان ساخته شده بود، طلاق عاطفی در طبقه برخوردارش بیداد نمی کرد. اگر او می خواست در ایران امروز فیلم بسازد احتمالا یک پیام فیلمش هم این بود که "ای خانواده ای که در رفاه غرقی اما گرفتار طلاق عاطفی گشته ای! این زوج ندار و بیچیز از شما در این زمینه بهتر عمل کرده. یاد بگیر!"



درسته که وظیفه کمدین خنداندن در هر شرایطی هست. اما وظیفه اش خنداندن به هر شکلی نیست. چنان که شعبان نشان داد می شود در حضیض تیره روزی هم خنداند اما همدل تیره روزان ماند. قبل از او هم چارلی چاپلین نشان داده بود . خیلی از کمدین های مطرح دنیا نیز هم.


🍀@minjigh


نوشته مرتیط

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

حدود و ثغور فعالیت های خیریه در جامعه

+0 به یه ن

در هر جامعه ای مددکاران اجتماعی و خیریه های حامی مستمندان و نیازمندان، لازم هستند. ما هم به عنوان شهروندان عادی باید از اونها -با بخشیدن پول یا همیاری تحت نظارت متخصصان مددکاری- حمایت کنیم تا بتوانند نیازهای جامعه را برآورده کنند.

اما وقتی تعداد نیازمندان چنان بالا می رود که در نگاه اول به نظر می رسد هر کسی خود درگیر فقر یا بیماری نیست،،مستقل از رشته تحصیلی اش باید خود شخصا آستین برای کار خیریه بالا بزند نشان از آن هست که سیستم ایراد دارد.

راهش این نیست که تشویق کنیم که همه مرام داشته باشند و ازکاراصلی خود و یا استراحت و تفریح متعارف و لازم خود بزنند و بروند وظایف مددکاران را (به صورت غیر حرفه ای و معیوب و ناقص) انجام دهند. راهش این نیست که افرادی را که چنین می کنند قهرمان معرفی کنیم و به سر بقیه مردم بزنیم. راهش این هست که سیستم معیوب را درست کنیم. اگر هم بلد نیستیم که سیستم معیوب را درست کنیم دست کم از پای اونها که بلدند نکشیم.

قدم اول اصلاح سیستم معیوب، یافتن منشا عیب و ایراد هست.  این قدم باپرسشگری شروع می شود. کسی حق نداردبه اعتبار این که چهار جفت کفش در مناطق محروم توزیع کرده،  جلوی پرسشگری جهت اصلاح بنیادی اوضاع را بگیرد.


------------


کی از افتخارات من این هست که وقتی بیماری می بینم چپ و راست توصیه های پزشکی نمی کنم چون که پزشک نیستم. می فهمم که کار من این نیست.اما اغلب مردم با این که پزشک نیستند دایم توصیه های پزشکی می کنند. من حداکثر توصیه می کنم فلان پزشک را ببیند.

همین طور با کمال افتخار، بلند نمی شوم به مناطق بحران زده یا محرومیت زده  بروم به دست و پای امدادگران و مددکاران بپیچم تا به خودم و دیگران ثابت کرده باشم که خیلی مهربان و خاکی هستم. به جای این کار از مددکاران و امدادگرانی که کارشان را بلدند حمایت می کنم. می دانم و درک می کنم  دخالت های افرادی که دوره امدادگری یا مددکاری ندیده اند اگر یکی دو جا هم مرهم باشد ده جا بیشتر ضربه می زند. ضربه های اجتماعی بلند مدت.

از من نخواهید که سلبریتی ای را برای این که چند جفت کفش به خانه مستمندان برده ورای نقد بدانم. خود همین کار خیرش هم چه بسا جای نقد بسیار دارد (مگر این که دوره مددکاری دیده باشد که اغلب ندیده اند) . چه برسد به این به اعتبار این کارش، همدستی با عاملان فساد و تباهی را نادیده بگیریم.


-----------


ممکنه یک دختر جوان یا پسر جوان با وجود مخالفت خانواده ازدواجی بکنه و فرد مورد انتخابش نا مناسب از آب در بیاد.

بعدش معمولا خانواده همه عمر سر  اون جوان می زنند که "دیدی گفتیم!" بگذریم که همان ازدواج های سنتی هم که با رضایت خانواده ها بود  خیلی وقت ها ناجور از آب در می آمد اما باز از ترس خانواده ، زوجین نمی توانستند طلاق بگیرند و خود را رها کنند.

می بایست می سوختند و می ساختند. 


بگذریم! حرفم سر این هست که چه بسا کسی که ده سال پیش  شخصی نا مناسب را انتخاب کرده و ازدواجش به طلاق منجر شده،  شاید بتواند برای بار دوم با بهره گیری از تجارب قبلی  فرد خیلی خوبی را برای ازدواج انتخاب کند و خوشبخت شود.

موارد از این دست کم نبوده اند.قرار نیست تا آخر عمر ، یک انتخاب اشتباه را توی سر فردی بزنیم و به خاطر آن او را انتخاب مجدد بهراسانیم.



به نظر من بعد از گذشت چهل و اندی سال، ملتی که در مقطعی -به دلیل لجبازی توام با چشم و گوش بستگی  توام با خوشی-زیر-دل-زدن-انتخاب اشتباهی  نموده، دیگر همان ملت چشم و گوش بسته نیست. این بار می تواند انتخاب خیلی بهتری نماید. می تواند اشتباهات گذشته را تکرار نکند و خوشبخت شود.

به خاطر اشتباه فاحش چهل و اندی سال پیش نباید ملتی را از ایجاد تغییرات بنیادین در سرنوشت خویش ترساند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

قابل توجه کسانی که دایم در مورد ما ملت ایران می فرمایند «خلایق هرچه لایق!»

+0 به یه ن

بله! ما ملت سراسر عشق و صفا نیستیم. نشان به آن نشان که دادسراهای کشور مملو از آحاد همین ملت هست که علیه هم دعوی شکایت کرده اند. حتی پدرو پسر علیه هم. پول همدیگه را خورده اند و علیه هم لغز می خوانند و فحش می دهند. اما! امایی مهم! چند درصد از این مردم عاری از عشق و صفا و سراپا خشم از همتای خود در دادگاه ها می آید نقشه می کشد که بچه شاکی را بدزدد و شکنجه کند تا به شاکی فشار آورد که شکایت خود را پس بگیرد؟! خیلی خیلی خیلی خیلی کم. ما ملت ایران، انسان تر از آنیم که پای معصومی را وسط دعوا بکشیم.

درنتیجه همین ملت مادی و خشمگین و... هزار شرف دارد به ....

همین ملت خیلی بیشتر از این لیاقت دارد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

از بازی کیانیان تا بازی فروتن

+0 به یه ن

من بازی رضا کیانیان را که در فیلم ها می بینم  حس می کنم داره لحظه به لحظه به تماشاچی می گه: «ببین چه عالی بازی می کنم! برام کف بزن!» مصاحبه هاش و اظهارنظرهاش هم موید این برداشت هست. اما بازی محمدرضا فروتن را که می بینیم آدم فراموش می کنه که  فیلمه و او داره نقش بازی می کنه. اون قدر بازی محمدرضا فروتن طبیعی هست که آدم فراموش می کنه  برای او دست بزنه.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دیپلماسی علمی با این وضعیت؟؟

+0 به یه ن

چندی است  عبارت شیک و مجلسی "دیپلماسی علمی" افتاده توی دهن مسئولان. وقتی ایرانیان دوتابعیتی که برای ارائه سخنرانی و انتقال دانش وتجربه به ایران سفر می کنند را بازداشت می کنند دیگه چه "دیپلماسی علمی ای" چه کشکی؟!


#میمنت_حسینى_چاووشى


#احمدرضا_جلالى

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نامه های ساختگی روز معلم

+0 به یه ن

باز روز معلم سررسید و نامه های ساختگی از زبان دانش آموزان به معلم در فضای مجازی دست به دست می شه. پارسال یک عشقنامه از زبان یک ‍پسربچه خطاب به معلم اش منتشر شده بود. امسال، همان نامه را یک کمی «هندی تر» کرده اند. در ورژن ۱۴۰۱ همان نامه، پسر بچه یتیم شده و به همراه باباش ۵۰۰ تا پله شسته تا ماتیکی به رنگ ماتیک مامانش برای خانم معلم بخرد!

درسته که پسربچه ها شیفته زنان جوان می شوند اما ازشون فرهاد کوهکن در نمی آد! وقتی که سن بچه ها  پایین  هست نهایت لطف شان  جملاتی از این دست هست: «‍پام اووف شده!  پامو ببوس خوب شه!» یا «این دفعه فلانی (همان شخصیت محبوب شان) منو ببره دستشویی پیپی کنم.» بچه واقعی (چه یتیم چه زیر سایه والدین، چه دختر چه پسر، چه فقیر چه غنی، چه بچه دیروز چه بچه امروز) همینه. اقتضای سنش خودخواهی هست نه فرهادکوه کن شدن.

این نامه های ساختگی در ذهن بزرگسالان انتظارات بیخود از کودکان به خصوص کودکان نیازمند به وجود می آره. بعد «بابا لنگ دراز بازی» شان گل میکنه و می خواهند کمک کنند. با واقعیت که رو به رو می شوند توی ذوقشان می خوره و نتایج عجیب و غریب علیه کودکان نیازمند می گیرند.

بچه را باید به بچگی قبول کرد. وقتی به کودک یتیم کمک می کنیم نباید انتظار داشته باشیم برامون فرهاد کوه کن بشه. به او داریم کمک می کنیم که کودکی کنه نه عاشق پیشگی!  ممکنه بچه ای  شیفته رنگ رژ خانمی که به او محبت کرده باشه. اما برای خرید اون رژ قرار نیست خودش را با آب و آتش بزنه. فردا همان خانم رژ نزنه ممکنه تازه شاکی هم بشه که چرا رژ مورد علاقه مرا نزدی!؟ بچه است دیگه. 

فرهاد کوه کن می خواهید در بین جوانان بیابید نه در بین اطفال. (بین جوان ها هنوز هم می شه یافت. هارت و پورتشان را نبینید .عموما جوانان امروز هم  فرهاد کوه کن بالقوه هستند. اینها اقتضائات سن و .... هست . با مدرنیته و ‍پست-مدرنیته و.... عوض نمی شه!)

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ][ 2 ][ 3 ]