این نوشته و گفت و گو در اسفندماه سال 88 صورت گرفته است. از آن زمان تا كنون برخی از نظرات من تا حدودی تغییر كرده. شاید بشه گفت دغدغه هایم یا اولویت هایم عوض شده. اما باز انتشار این مطلب را مفید می دانم:
امروز روز جهانی زن است و من با این كه تازه به ایتالیا آمده ام و در نتیجه سرم به شدت شلوغ است قصد دارم چند كلمه ای در مورد جنبش زنان بنویسم. ابتدا باید تاكید كنم كه من خود فعالیت ویژه ای كه بتوان نام آن را فعالیت فمینیستی نهاد نداشته ام. همان طوری كه از نوشته هایم برمی آید، عملگرایی من به تقید من به اصول فمینیزم می چربد. اگر به خاطر داشته باشید عكس العمل قهرمان داستانم "مینا" در این قسمت از داستان سارا، برای خوانندگان فمینیزم وبلاگم كمی مایوس كننده بود. با این حال مختصر مطالعاتی در زمینه فمینیزم دارم و اخبار مربوط به جنبش زنان در ایران را دنبال می كنم.
جنبش زنان در میان جنبش های اجتماعی دیگر موقعیت ویژه ای دارد. یكی از علت های ویژه بودن، ارتباط تنگاتنگ آن با دیگر جنبش هاست. دو نوع فعال اجتماعی داریم:(1) فعال اجتماعی دمدمی مزاج؛ (2) فعال اجتماعی جدی. فعال دمدمی مزاج، در ده ها جنبش خود را صاحب نظر و فعال می داند. طبعا در هر زمینه میزان فعالیت او كم بُرد و سطحی خواهد بود.در مقابل فعالان اجتماعی جدی اغلب تنها به حوزه فعالیت خویش می اندیشند و بقیه فعالیت ها را نادیده می شمارند. اما در این میان فعالان جدی جنبش زنان رویكردی متفاوت دارند. در بین فعالین زنان، علاقه مندان و فعالین حوزه های اجتماعی مختلف مانند طرفداران حقوق اقوام، طرفداران حقوق كودك، طرفداران محیط زیست و... را نیز می یابیم. علت واضح است. زنانی كه در هر یك از این شاخه ها فعالیت ها داشته اند به دلیل زن بودن به جنبش زنان نیز علاقه مند بوده اند. از این جهت جنبش زنان موقعیت ویژه ای در بین جنبش های اجتماعی دارد و می تواند اتحاد و ائتلافی بین جنبش های اجتماعی به وجود آورد و آنها را تبدیل به نیرویی موثر و در عین حال نهادمند در سطح جامعه كند.
دریغ است این پتانسیل عظیم جنبش زنان نادیده گرفته شود.
متاسفانه هنوز یكی از مشكلات جنبش زنان، بی مهری و بدبینی مردان و زنان سنتی -وحتی غیر سنتی- نسبت به ایشان است. این بی مهری ریشه در سوء تفاهم هایی دارد كه در زیر به برخی از آنها می پردازم:
1)" فمینیست ها ضدمرد هستند." این تصور نادرست است. فمینیزم ضدیتی با نیمی از مردم دنیا -كه مردهاباشند- ندارند. این زنان عقده ای هستند كه ادعاهای ضد مرد دارند. در واقع من هیچ زن "ضدمردی" را به عمرم ندیده ام! آنان كه ادعاهای ضد مرد دارند، در واقع از یك احساس خود كم بینی نسبت به مردها رنج می برند. فمینیزم با آن احساس خود كم بینی مخالف است نه با جنس مذكر!
2)" فمینیست ها نمی خواهند دست به سیاه و سفید بزنند." این تصورهم درست نیست."مفت خوردن و خوابیدن به هیچوجه ایده آل فمینیست ها نیست. فمینیست ها می دانند كه برای زندگی باید تلاش كرد. مسئولیت پذیری از ارزش های فمینیزم است. در محیط خانواده فمینیست ها معتقدند كه زن و مرد باید به سهم خود تلاش كند, در تصمیم گیری ها نقش داشته باشد و از سود حاصل از تلاش به فراخور زحمتی كه كشیده اند و نیازهایی كه دارند بهره ببرند.
این ها دو مورد از سوء تفاهم های رایج درباره فمینیزم بود. در این جا مجالی برای رفع همه سو تفاهم های رایج نیست اما تك تك این سوء تفاهم ها با اندكی مطالعه رفع شدنی هستند.
دو نكته مطرح شد كه مایلم در باره آن بحث شود:
1) یكی آن كه برخی خانم ها از یك طرف دم از مساوات می زنند و از طرف دیگر امتیازاتی را كه تنها در چارچوب فرهنگ سنتی معنی دارد از همسر خود طلب می كنند.
2) رابطه فمینیزم و مذهب.
مورد اول: قطعا خانم هایی هستند كه
با فرصت طلبی و سود جویی می خواهند حتی الامكان از نجابت همسر خود سوء استفاده كنند. گاهی این سود جویی با سردادن شعار مساوات صورت می گیرد و گاهی با اجرا گذاشتن مهریه های كلان و گاهی با كولی بازی و تهمت ناروا زدن به همسر و...
هستند زنانی كه خودزنی می كنند و بر گردن همسر می اندازند. هستند و بوده اند زنانی كه با مظلوم نمایی های اغراق آمیز فرزندان خود -به خصوص فرزندان ذكور خود را - به جان پدرشان افكنده اند.
منگر وجود چنین زنانی نیستم. اما خوشبختانه چنین زنانی-چه در ایران و چه در دنیا - در اقلیت مطلق هستند.
این ها مصداق همان مكر زنانه هستند كه در سنت و ادبیات ما , به خصوص در سنت دینی ما, به وفور به آنان پرداخته شده است. در واقع خیلی خیلی بیشتر از نیاز واقعی جامعه به این مقوله پرداخته شده. باید گفت به شدت درباره این پدیده در ادبیات كلاسیك مرد سالار ایران و جهان اغراق شده است.
به هر حال این مسئله قدیمی است و فمینیزم -كه به زعم من یك نگرش مدرن پسا صنعتی است- مسئول به وجود آوردن آن نیست!
مكر زنانه را با فمینیزم عوضی گرفتن یك از آن سوء تفاهم های رایج است. یك فمینیست احتیاجی به توسل به "مكر زنانه" نمی بیند.
افسوس و صد افسوس كه در یكی از پرفروش ترین فیلم های عامه پسند در چند سال اخیر یعنی فیلم "آتش بس" خانم میلانی هم این طرز فكر ترویج شد.
آن خانم مهندسی كه برای آن كه از همسر خود كم نیاورد همه جور خود را به آب و آتش می زد(تا جایی كه حتی این واقعیت را كه مردان قدرت بدنی بالاتری دارند را نیز می خواست انكار كند!), گوشه چشم خود را با لوازم آرایش كبود كرد و به گردن همسرش انداخت. در سینما ملت خندیدند و من از این كه فیلمسازی چون خانم تهمینه میلانی چنین زنی را به عنوان سمبل زن امروزی معرفی می كند چندشم شد.
البته مسخره كردن آن "انسان" كه مایل به تغییر جنسیت بود هم از دیگر نقاط چندش آور فیلم بود كه متاسفانه به مذاق عوام بسیار خوش آمد!
برسیم به رابطه فمینیزم و مذهب.
خوب! از قرار معلوم برخی از سردمداران فمینیزم مانند دوبوار غیر مذهبی بودند. اما ما چه كار به غقاید دینی آنها داریم؟!
به نظر من فمینیزم نیاز دنیای مدرن است كه ابزار تولید آن و راه های پیشرفت در آن متكی بر زور بازو نیست و از طرف دیگر تعداد فرزندان در خانواده -به خاطر پیشرفت های بهداشتی و تحولات مختلف در سبك زندگانی مردم - كمتر است و بچه داری و خانه داری به اندازه قبل وقت زنان را نمی گیرد.
زنان امروز قابلیت هایی متفاوت از زنان دیروز می توانند از خود بروز دهند. دقت كنید ارزش گذاری نمی كنم. فقط می گویم متفاوت.
درنتیجه نیازهایی پیدا كرده اند كه جامعه مردسالار دیروز جوابگو نیست. در نتیجه آن چه را كه جامعه مرد سالار دیروز به آنها می دهد ناعادلانه می یابند.
تغییراتی باید در نگرش سنتی ایجاد شود. اگر این تغییرات رودروری مذهب قرار گیرد قطعا به شكست می انجامد. بخش عمده ای از مردم ایران به شدت مذهبی هستند و چیزی را كه منافات با مذهب دارند بر نمی تابند.
از طرف دیگر من وصله پینه هایی را كه پیروان شریعتی انجام می دهند و می خواهند مثلا نسیبه را به جای فلورانس نایتینگل بنیانگذار پرستاری مدرن بدانند و ... نمی پسندم. این گونه وصله پینه ها وسط كار شكاف بر می دارد. مطمئن باشید مخالفان احقاق حقوق زنان هم بلدند مثال نقض بیاورند. كمتر از من و شما با هوش نیستند.
باید از اول رو راست بود و گفت فمینیزم نیاز دنیای مدرن است. با مذهب منافات ندارد. با روح مذهب كه همان عدالت و اخلاقی زندگی كردن است همخوانی دارد. اما با توجه به نیاز های زندگی جدید با ابزار و سبك زندگی نوین این دكترین شكل گرفته است.
پدران ما در زمان خود ظالم نبودند. رفتار آنان با سبك زندگی شان همخوانی داشت. اما اعمال همان رفتار ها در زندگی جدید می تواند ظالمانه باشد.
ستاره:
این بحث بسیار بجاست چرا كه ابهامات در موضوع فیمینیزم بخصوص در ایران واقعیت را كدر كرده است.مورد اولی كه فرمودید جای كاوش زیادی را می طلبد.از كدامین علت هاست كه امروزه هر انتقام و رفع عقدهای شخصی یا نداشته های یك زن (كه واقعا اگر خودش می خواست تا حدودی اینگونه نبود )به پای فیمینیزم نوشته می شود؟سئوالیست كه باید پرسید و باید جوابش را همه بدانند!اهمیت به یك زن وحفظ ارزش او وكمك به تعالی او چه ربطی به نفیه وجود مرد یا اتهام به جنسیت مرد و یا عقب كشیدن او برای بالاتر رفتن یك زن دارد!ادعاها و ابهامات نه تنها در این زمینه به صورت عامیانه رواج دارند بلكه به صورت تخصصی هم به این كج نگری ها پرداخته میشود.نمونه بسیار به جایی را مطرح كردید.متاسفانه انواع رسانه ها (سینما,مجلات,اینترنت,تلوزیون,...)به این دید مبهم آغشته اند.این درست نیست كه هر آنچه توصیف فیمینیزم در داخل است یا زنیست كه 40 سال دارد و بسیار موفق و البته مجرد است و هیچ گونه نیازی به مردی ندارد و در انتها متوجه اشتباه خود می شود و صد البته كه اشتباه كرده است اما چرا اشتاباهات او به پایه فیمینیزم نوشته می شود خب لابد فیمینیزم همینی است كه او بود و یا زنی كه با همسرش دچار تضادهایی است و تصمیم به جدایی میگیرد و مستقل می شود و در اینجا است كه او به فیمینیزم رو ی می آورد و هر زنی كه متاهل و از قضا موفق و البته متعهد به مذهبیست اصلا فیمینیزم نیست!این تعریف روزانه در میلیونها مجله زرد داخلی در داستانهای عوام پسند منتشر میشود و تاثیرات این غلط انگاریها را نمی شود نادیده گرفت.
در نتیجه این تعریف های غلط و حتی نداشتن تعریف صحیحی از مساوات بی شك استفادهای نا بجا از فیمینیزم رواج پیدا میكند.و بدتر آنكه بسیاری از عمل های ناروا به پایه فیمینیزم نوشته میشود و بازهم بدتر از آن در این مورد تبلیغ هم میشود
مینجیق:
به نكته درستی اشاره كردید. بیزاری واز ازدواج و زناشویی نیز از جمله سوء تفاهم های رایج در مورد فمینیزم است.
فمینیست های نسل نو ( بیست سی سال اخیر) به بخشی از نیاز های انسان-جه مرد و چه زن- كه از طریق زناشویی برآورده می شود كاملا واقفند و بر آن تاكید دارند. انكار این نیاز ها فمینیزم نیست. چیزی است كه در غرب به "ویكتورینیزم" معروف شده است و حدود صد سال است كه منسوخ شده است. خوشبختانه فرهنگ سنتی ما نیز بر این نیازها توجه كامل دارد. از این جهت فمینیزم رو در روی سنت ایرانی-اسلامی قرار نمی گیرد.
(هر چند كاملا مغایر با سنت ویكتورینیزم است.)
منتهی فمینیست ها به قدرت انتخاب و تصمیم گیری زنها وقع بیشتری می دهند تا افراد سنتی. این نیز ریشه در تغییر سبك زندگی و نحوه درآمد دارد.
خوشبختانه این روزها حتی در خانواده های نسبتا سنتی شهری هم به حق انتخاب بیش از پیش اهمیت داده می شود. دیگر مانند قدیم خانواده ها برای اعمال نظر سخت گیری نمی كنند. اگر خانواده ای چنین كند خود خانواده های سنتی كارشان را تقبیح می كنند.
جامعه كاملا از این جهت آمادگی پذیرش فمینیزم را دارد. اما همان طوری كه گفتید رسانه های زرد با ترویج سوء تفاهم دو به هم زنی می كنند. فمینیست ها باید با هوشیاری موضع خود را به گونه ای كه برای عموم قابل درك و هضم باشد تبیین كنند.
مینجیق:
اصطلاحا گفته می شود فمینیزم در موج های مختلف داره. در موج اول كه در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 رواج داشت, حق رای بانوان مهمترین مطالبه بود. در این برهه فمینیست ها زیادی مذهبی بودند.
در موج دوم كه خانم دوبوار شاخص ترین چهره آن است, مطالبات دیگری مرسوم شد.
موج سوم خود موج دوم را مورد اتقاد قرار می داد. فمینیزم آمریكایی-انگلیسی مشخصاتی متفاوت از فمینیزم فرانسوی دارد.
منبع:
http://en.wikipedia.org/wiki/Feminism
در هر كدام از آن دوره ها و در چارچوب هر كدام از آن فرهنگ ها فمینیزم رنگ و بوی متفاوتی گرفته . فمینیزم ایرانی هم متناسب با فرهنگ و نیازهای جامعه ایرانی شكل گرفته و رشد می كند.
مشخصات فمینیزم ایرانی به آن چه كه من گفتم شبیه تر است تا فمینیزم فرانسوی.
تجسم و تبلور متفاوت فمینیزم در فرهنگ ها ی مختلف و در كشور های مختلف پدیده شناخته شده ای است. این مسئله اختصاص به ایران ندارد در مورد آن هم جامعه شتاسان مقالات تخصصی نوشته اند. به عنوان مثال این مقاله به ویژگی های فمینیزم ایتالیایی می پردازد كه با آن چه كه در انگلیس و آمریكا هست تفاوت دارد:
http://www.allacademic.com/meta/p_mla_apa_research_citation/0/6/2/1/8/p62181_index.html
به خاطر همین ملاحظات است كه من زیاد اهمیت نمی دهم كه فلان فمینیست فرانسوی 50 سال پیش چه عقایدی داشته.
ما متناسب با نیاز ها و معذوریت های فرهنگی خویش باید فمینیزم خود را تعریف كنیم.
از برخی تندروی ها كه بگذریم, فعالان جنبش زنان راه خود را دارند پیدا می كنند. ادعا هایشان از ده سال پیش به این سو بسیار پخته تر شده. اگر كمكشان نمی كنیم حداقل
از روی تعصبات ناشی از نادانی و پیش داوری ترمز حركتشان هم نشویم.
عده ای از روی نادانی فمینیزم را به "تنبلی در شام پختن" تقلیل می دهند!! در صورتی كه در مورد جنبه های مختلف فمینیزم مقالات تحقیقی بسیاری در دانشگاه های معتبر دنیا نوشته شده. اغلب دانشگاه ها (از جمله دانشگاه استنفورد) مركز مطالعات زنان با گرایش فمینیستی دارند.
می گویند چرا وقتی آن چه كه در پی آنیم مفهومی است سازگار با فرهنگمان (اما البته مطابق به نیاز های روز) چرا باید از نام وارداتی و حساسیت برانگیز "فمینیزم" استفاده كرد.
در واقع هم برخی از فعالین این عرصه از به كار بردن لفظ "فمینیست" ابا دارند. در حالی كه عده دیگر این نام را برگرفته اند چون می خواهند بر پیوند خود با زنان عدالت جوی دنیا تا كید كنند. به واقع هم اگر شما فعالیت های زنان دنیا را بیابید مشتركات زیادی خواهید یافت. همه جا پیوند نزدیكی بین فعالین محیط زیست و فعالین فمینیست وجود دارد. همه جا پیروان حقوق اقوام با پیروان حقوق زنان با هم تعامل نزدیك دارند. دفاع از حقوق كودكان دغدغه همه آنهاست....
جنبش زنان دنیا نتایج و دستاوردهای بزرگی داشته اند-چه در عرصه اجتماع و چه در عرصه آكادمیك. آن دسته از فعالین امور زنان كه خود را فمینیست می نامند رویكرد جهانی دارند. می خواهند از دستاوردهای آكادمیك سایر ملل استفاده ببرند. همان طوری كه ما فیزیكپیشگان خود را بی نیاز از تلاش های آكادمیك دیگر كشورها نمی دانیم ایشان هم می خواهند در جریان مطالعات دیگر ملل باشند.
به علاوه, این دسته كه نگرش جهانی دارند, درد زنان دیگر نقاط جهان را نیز درد خود می دانند و از آن غافل نیستند. اگر كار ی از دستشان برآید دریغ نمی كنند.
در این دنیا كه روز به روز ارتباطات بیشتر می شود این رویكرد جهانی توجیه پذیر تر است.
جهانی شدن جنبش زنان همدلی بین ملیت ها به وجود می آورد و به انسان ها را به ایده آل صلح جهانی نزدیك ترمی كند.
"واژه ها"تهی از معنی نیستند. وقتی یك فعال اجتماعی واژه "فمینیست" را برای خود بر می گزیند و علی رغم تمام هزینه ها بر استفاده از آن پا می فشارد؛ منظوری دارد.
رویكرد جهانی داشتن با احترام به سنن و باور های جامعه ایران در تضاد نیست. اگر من نتایج lhc را بخوانم و یا مقاله همكار ی آمریكایی را مطالعه كنم, آیا كاری خلاف عرق ملی انجام داده ام؟! مسلما نه!
فمینیست ها هم چنین نگرشی در مورد تعامل خود با فمینیست های دیگر كشورها دارند
ستاره:
با احترام به توضیحات استاد عزیز و برای رفع ابهام بیشتر بگویم كه مكتب
فیمینیزم به موضوعات زیر بخش بندی می شود:
فیمینیزم ,فیمینیزم رادیكال,فیمینیزم ماركسیستی,فیمینیزم اسلامی,فیمینیزم لیبرال,فیمینیزم مدرن,فیمینیزم تفاوت گراو....(بیش از 35 نوع)
كه فقط برای زدودن شبه به چند تعریف كه به سادگی در هر دایرالمعارفی یافت میشود و می توان به جای خیلی از منبع های زرد به سادگی به آنها رجوع كرد روی می آورم:
فمینیزم باور داشتن به حقوق زنان و برابری سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی زن و مرد است. فمینیزم مباحثهای است كه از جنبشها، نظریهها و فلسفههای گوناگون تشكیل شده است كه در ارتباط با تبعیض جنسیتی هستند و از برابری برای زنان دفاع كرده و برای حقوق زنان و مسایل زنان مبارزه میكند
برای نمونه فیمینیزم اسلامی اینگونه تعریف می شود:
فمینیزم اسلامی گرایشی نظری و عملی است كه از درون به یك پارادایم اسلامی متصل است. فمینیزم اسلامی فهم و قدرتش را از قرآن میگیرد و در جستجوی حقوق و عدالت برای زنان و مردان در تمامیت وجودشان است.
برهان اساسی فمینیزم اسلامی این است كه قرآن بر اصل برابری تمام افراد بشر تاكید میكند. بنابراین مردسالاری و تبعیض جنسی را مردود دانسته و خواستار برابری زن و مرد (همچون دیگر برابری ها در اجتماع) است.
و یا فیمینیزم رادیكال:
فمینیزم رادیكال (انقلابی) یكی از گرایشهای فمینیزم است.
فمینیزتمهای رادیكال معتقدند تبعیضها و نابرابریهای جنسی به علت حاكم بودن «نظام مردسالاری» است. آنها مردسالاری را یك نظام جهانشمول میدانند كه در آن زنان زیر سلطه مردان قرار دارند. نظام مردسالاری در هر جامعه با نوعی تقسیم كار ِ جنسی تقویت و تحكیم میشود. آنان معتقدند باید درباره هر یك از وجوه زندگی زنان كه در حال حاضر «طبیعی» بهشمار میآید، تردید كرد و آن را از نو بررسی كرده و در پی یافتن راههای تازه برای تمام امور زندگی بود
همه فمینیزمهای رادیكال همعقیده نیستند و بحثهای متفاوتی ارایه میكنند كه سه چالش اساسی را دربرمیگیرد
و برای هریك از این موضوعات خاستگاهها و تعاریف دقیقی وجود دارد كه اگر ایراد یا نقدی بر این موضوع وجود دارد بهتر است بر تعاریف صحیح آن وارد شود نه بر مفاهیم دست برده شده ی آن.
نكته دیگر اینكه فیمینیزم مكتبیست بر پایه اصولاتی تعیین شده و در هر سنت و آیین به گرایشهای متفاوت تقسیم شده است دقت شود كه تقسیم شده نه تغییر داده شده!
و فیمینیزم مذهبی گرایش من در آوردی ایی نیست!بلكه تشكلیست كه بر اساس نیاز شكل گرفته...
مینجیق:
حتما در مورد پدیده شوم خود سوزی زنان در ایلام و دیگر شهرهای غربی شنیده اید. اگر یك مجله زرد می خواست چنین واقعه ای را پوشش دهد, آن را به دعوای دو تا زن با هم تقلیل می داد. یكی از زن ها می شد مظهر فداكاری , دیگری مظهر حسادت و مردی هم در این میان بود كه مظهر عقلانیت و حكمت بود! داستان را با آب و تاب تعریف می كردند, اشك خواننده را در می آوردند و آخر سر با دو تا نصیحت كلیشه ای اخلاقی سر وته قضیه را هم می آوردند تا خواننده كاملا باور كند كه اگر به نصایح اخلاقی كلیشه ای نویسنده مجله زرد گوش بسپاریم "زندگی شیرین می شود!"
واقعیت پیچیده تر آن است كه در مجله زرد تصویر می شود.
بررسی این پدیده شوم در حوزه علم مطالعات زنان می گنجد.به طور سیستماتیك تاثیرات جنگ، وضعیت اقتصادی و بیكاری، سنت ها ی محلی وغیره بررسی می شود و راهكاری ارائه می شود.
این تصور كه ما ایرانیان از دیگرمردم دنیا بسیار متفاوتیم تصوری نادرست است. در پنجاه سال اخیر در دنیا جنگ های بسیاری اتفاق افتاده و .... به احتمال زیاد جاهایی در دنیا وجود دارند كه پدیده هایی مانند آن چه كه در ایلام رخ می دهد رواج دارند. می توان از تجارب آنان برای رفع معضل بهره برد. تجارب ایرانی ها هم مدون می شود ودر صورت لزوم در گوشه دیگری از دنیا مورد استفاده قرار می گیرد. ملاحظه می كنید ما مردم جهان به دستاوردهای همدیگر نیازمندیم.
جواب معضلی چون پدیده شوم خودسوزی زنان در سنت ما نیست. در كجای تاریخ ما شهری آن گونه مورد اصابت بمب و موشك قرار گرفته كه نتایج مشابهی حاصل شده باشد. این پدیده عارضه ناخواسته مدرنیته است و با روش های مدرن باید درمان شود. در قدیم آن قدر مرگ و میر زنان در موقع زایمان چنان بالا بوده كه فرصتی برای مطالعه در مورد افسردگی زنان كه معضل جوامع شهری امروزین ایران است پیدا نمی شده. جواب در سنت نیست اما شاید از تجارب دیگر ملت ها جوابی به دست آمده باشد.
این مثال را آوردم تا تشریح كنم چرا می گویم مطالعات زنان یك رشته جهانی است .
تا وقتی مجله زنان بسته نشده بود، به طور سیستماتیك در این مورد این معضل كار می كرد. می دانید كه در منطقه ایلام اكثر خانواده ها به خانواده شهید هستند. اما آنان كه ادعایشان می شود كاری برای رفع معضلات آنان نمی كنند. فمینیست ها بودند كه می رفتند و سعی می كردند چاره ای بیاندیشند. به اندازه كافی امكانات در دستشان نبود كه مشكلات را رفع كنند اما هر كاری از دستشان بر می آمد كردند.
خواندن این مقالات باعث شد كه من خود خرج عمل جراحی پلاستیك یك تازه عروس دچار سوختگی را بدهم. این راه حل ریشه ای نیست اما بهتر از هیچ است. بهتر از آن است كه آنان كه ادعایشان گوش فلك را كر كرده می كنند.
یك نكته هم به صورت نیمه شوخی و نیمه جدی عرض می كنم: وقتی فمینیست های ایرانی با فمینیست های دنیا ارتباط پیدا می كنند می فهمند "مردهای سراسر دنیا سر وته یك كرباسند!" در نتیجه كمتر به سر مردهای ایرانی غر می زنند.
خلاصه كلام: از ارتباطات فمینیست های ایرانی با فمینیست های دنیا نترسید!
این ارتباط در نهایت به نفع شماست!!!
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل