یک سئوال دیگه

+0 به یه ن

نظرتون در مورد جدل های اخیر در مورد ورود خانم ها به ورزشگاه ها چی هست؟

من اهل تماشای مسابقات ورزشی نیستم. جدل ها را هم چندان تعقیب نکردم. اما اینو می دونم که وقتی جماعتی به عنوان طرفدار تیم ها وارد ورزشگاه بشه این فرصت را هم پیدا می کنه که همصدا برخی مطالباتش را در حاشیه مسابقه بیان کنه. مثل همین طرفداران تیم تراختور که در حاشیه مسابقات مطالباتشان در زمینه آموزش زبان مادری و نجات دریاچه اورمیه را به گوش دنیا می رسانند.
خانم ها ی طرفدار  حقوق زنان هم اگر فرصت ورود به ورزشگاه را پیدا کنند مطالبات خود را به صدای رسا بیان خواهند کرد و طبعا این برای مخالفان ورود خانم ها به ورزشگاه ها، خوشایند نخواهد بود.
یادمه چند سال پیش  آقایان تراختوری  از ورود بانوان به ورزشگاه ها حمایت می کردند. داشتم فکر می کردم اگر این احتمال را می دادند که خانم های تراختوری پس از ورود به ورزشگاه ها شعار های نزدیک به شعارهای جنبش زنان را- درکنار شعار های زبان مادری و نجات دریاچه اورمیه- مطرح می کردند باز هم این همه مشتاق و حامی ورود خانم ها به ورزشگاه ها می بودند؟ این سئوال آخر را آقایان تراختوری پاسخ بدهند. راستش من فکر می کنم هشتاد نود درصدشان هنوز حامی ورود خانم ها به ورزشگاه ها  باقی می ماندند.
آخه می دونید! قوانین و ضوابط به اصطلاح مردسالارانه موجود که جنبش زنان به آنها اعتراض داره همچین هم به نفع مردان نیستند. بیشتر از مردسالاری به "بیشعور سالاری" منجر شده اند. برای همین فکر نمی کنم  اغلب آقایان به زیر سئوال بردن آنها اعتراضی داشته باشند.
مثال می زنم: همین که تا پدر نباشه بچه نیازمند به عمل جراحی  را نمی شه عمل کرد ولو این که مادر اونجا باشه و رضایت نامه را امضا کنه. نتیجه اش می دونید چی شده؟! پدر ها ی معتاد و فراری و کلاهبردار و بیشعور و بی غیرت.... نمی آیند که مجوز بدهند. اگر پزشک از روی انسانیت و با مسئولیت خودش و با رضایت مادر بچه عمل را انجام بده پدر بیشعور و بی غیرت ممکنه پیدا بشه دردسر درست کنه . اخاذی کنه و ..... اینو می گم "بیشعور سالاری"! فکر می کنید به ندرت اتفاق می افته؟!
نه! بابا! روزانه از این نوع اتفاقات می افته.

یا مثلا همین  لزوم اذن  کتبی و محضری شوهر برای گرفتن پاسپورت را در نظر بگیرید. خیلی چیز چرتی هست! یعنی واقعا مردها سنتی ما که مردسالاری سنتی در خانه شان حکمفرماست نیاز به این قانون دارند؟! به خانمشان بگویند نمی خواهم سفر بروی خانم ها تمکین می کنه می شینه خانه اش دیگه. اون محضر رفتن برای دادن اجازه کتبی برای پاسپورت گرفتن برای اغلب شوهران -چه سنتی چه مدرن- حرف زور هست. زحمت وقت تلف کردن و خرج زاید هست! فقط به درد شوهرهای بیشعور می خوره که نه جذبه سنتی خانواده مردسالار را دارند که حرفشون به طور طبیعی برش داشته باشه نه دیدگاه مدرن دارند. بعدش اون  قدر بیشعور هستند که به خاطر دادن اون امضا از خانمشان باج خواهی بکنند. این هم یک قانون دیگر برای تقویت بیشعوران و تحکیم بیشعور سالاری.
 فقط مردان بیشعور نیستند که از این قبیل قوانین متنفع می شوند. زنان بیشعور هم از این قبیل قوانین نهایت استفاده را می برند. به خصوص زنانی که می خواهند عروس و.... را بچزانند. تا بخواهی ابزار با قوانین موجود برای این کارها پیدا می کنند. دودش هم دیر یا زود به چشم مردان باشعور هم می ره هرچند به ظاهر مردسالارانه هست.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

یک سئوال

+0 به یه ن

یک سئوال برایم پیش آمده که می خواهم ازفارغ التحصیلان سمپاد و کسانی که به نوعی با سمپاد در گذشته سر و کار دارند بپرسم. آیا در فرآیند تصمیم گیری در  این همه تغییر و تحول که در سمپاد در دو سه دهه اخیر پیش آمده از شما بازخوردی گرفته اند؟ آیا نظر شما را در باره این که نقاط ضعف و قوت برنامه قبلی چه بوده، جویا شده اند؟

فرض کنیم چنین سئوالی از شما می شد، در این صورت پاسخ شما چه می بود؟
پی نوشت:  یک نظر سنجی "سورغو" در مورد سمپاد به کنار وبلاگ افزودم. ممنون می شوم اگر در نظر سنجی شرکت کنید. اگر هم توضیح بیشتری می خواهید بدهید لطفا در بخش نظر ها این کار را بکنید.
پی نوشت: نظرسنجی از همگان هست نه فقط سمپادی ها

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

تهران یا لندن

+0 به یه ن

چند روز پیش فرودگاه امام خمینی بودم. کلی هندی و پاکستانی و عرب از کشورهای مختلف بودند. زبان های مختلف در هم بود. چشمانم را بستم و یک لحظه این حس به من دست داد که در لندن هستم که این همه عرب و هندی با هم جمع شده اند. مسافر آلمانی هم زیاد بود.
هورررررااااااااا!!!!!!!!!
داریم یواش یواش بین المللی می شویم!
دوست و رفیق های خارجی تون را دعوت کنید بیایند ایران. همین چیزهای معمولی ایران هم براشون جذابیت می تونه داشته باشه. منظورم این هست که خیلی مقید نباشید که حتما همه چیز باید درجه یک باید باشه تا یه خارجی را دعوت کنیم بیاد.
در بخش نظر ها (باخیش) نوشته قدیمی چپ کوک را منتشر می کنم تا منظورم بهتر روشن بشه.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

تیپ شناسی هواپیمایی

+0 به یه ن

مسئولین هواپیمایی تورکیش ایر خیلی زرنگ و زبل هستند. تیپ شناسی شون حرف نداره. هواپیما های نو و شیک و پیکشون را می فرستند ایران.  خوب می دونندکه ایرانی جماعت  که به سمت غرب پرواز می کنه می خواهد چیز نو نوار ببینه! اگه غیر از این باشه تورکیش ایر را انتخاب نخواهد کرد.
 در مقابل هوا پیماهای درب و داغونشان را می فرستند پاریس. می دونند فرانسوی جماعت وقتی به سمت شرق پرواز می کنه می خواهد یک چیز درب و داغون ببینه تا حس خود برتر بینی اروپایی اش ارضا بشه. هواپیمای نونوار بفرستی بد عنقی می کنه .
 امیدوارم روزی روزگاری از شر تحریم ها خلاص بشیم و هواپیمایی های ما هم در عرصه بین المللی حرفی برای گفتن داشته باشند!  اون وقت هواپیماهای خوبمون را می فرستیم افغانستان، درب و داغون ها را می فرستیم پاریس

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

پایان نامه

+0 به یه ن

صبح سر جلسه دفاع از تز کارشناسی ا رشد بودم. جلسه دفاع یکی از دانشجویانم بود. خوشبختانه خیلی مسلط بود و با نمره عالی قبول شد.
چیزی که می خواستم بگویم این بود که برعکس تصور برخی دانشجویان، اغلب داورانی که من دیده ام پایان نامه را از اول تا آخر با دقت می خوانند. خلاصه به حساب این که پایان نامه خوانده نخواهد شد پایان نامه خود را سَمبَل نکنید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مصاحبه

+0 به یه ن

اینها جواب های من به مصاحبه هایی بود که پارسال به خاطر جایزه آی-سی-تی-پی شده بود:
(سئوالات یکی اش مصاحبه ها را که با خبرنامه خود آی-سی-تی-پی بود ندارم. اما از جواب مشخصه که سئوال چی بود. )

-Of course, I became happy. I then felt a sense of duty to work harder to keep up with the high standards of the previous prestigious winners of this prize. This is a very strong motivation.

-When I was a PhD student at SISSA, Trieste, some of the leading neutrino physicists including my supervisor, Prof Alexei Smirnov of ICTP were around. Moreover exciting news were coming from experiments such as  SNO and KamLAND. It was a natural environment to become interested in neutrino physics, especially that since high school when I was preparing for the physics olympiad, I had made up my mind to become a phenomenologist.

-Oh! The role of ICTP was and still is just vital. As I mentioned before, my supervisor at PhD was Prof. Alexei Smirnov. After returning to Iran, we had depended on the support of ICTP in various ways. I was a junior associate of ICTP which provided me the opportunity to come to ICTP a few months a year. As Prof Salam himself put it, the associate scheme helps scientists from developing countries to ``recharge their batteries."   Moreover, ICTP helps us to organize international meetings back home. This viewpoint on the impact of ICTP is shared by many scientists across the developing countries in various fields.

In our field (neutrino physics and dark matter phenomenology), ICTP and

SISSA together have made Trieste one of the leading centers in the world as they have a very strong scientific resident culture. In this field, Trieste is very special for scientists from developing as well as developed countries alike.

Although at first glance discrimination against women in scientific careers have been considerably relaxed compared to the time of Marie Curie or Emmy Noether, there is still a glass ceiling up there, perhaps more so in developing countries. A woman who tries to form her own research group will face lots of resistance that their male counterparts

-       cannot even imagine. The more a female scientist is successful, the more pressure she may face. As a woman chances of your scientific plans to be sabotaged is far more and one should have several substitute plans. My own experience is that this can lead to more innovative solution with a wider impact.

The good news is that status of women in scientific community, especially in my country, is changing for better very rapidly, in my country . Among the students there are more girls who are interested in scientific research and aspire to become serious scientists. 

Moreover, as far as I see, boys in the new generation are increasingly more  receptive and supportive of these changes in favor of the status of women .

In the end, I would like to quote Gandhi: `` First they ignore you, then they laugh at you, then they fight you, then you win."

I have tried it. Believe me: It works case by case!

این هم یک مصاحبه دیگه به مناسبت پنجاهمین سالگرد تاسیس آی-سی-تی-پی:




1. Please tell me briefly about yourself - your exact title, what kind of research you do, and what you got the prize for?

My name is Yasaman Farzan. I was born in Tabriz-Iran. I got my PhD in particle physics  in 2004 from SISSA in Italy which back then was located next to ICTP building. I am currently an associate professor of physics at IPM, Tehran. My research topics include neutrino physics, dark matter and supersymmtery. I am a phenomenologist which, in this context, means my research is a bridge between experimental and theoretical work. It is the job of a phenomenologist to determine what effects are expected within certain model of particle physics in various experiments. I have received the prize for a series of projects that I had done on neutrino physics and dark matter model building.

2. What do you think about ICTP? Is it useful? Important? Why?

 

ICTP is extremely useful for the scientific community in general and the scientific community in developing countries in particular. ICTP brings about the environment in which scientists from different countries can communicate and exchange ideas. Such interactions is crucial to keep updated. In discussions, new ideas are born. The schools and meetings of ICTP have a special place in the scientific calendar of scientists from around the world. In our field, ICTP meetings are considered as a model of success for organizing international meetings both in developed and in developing countries.

3. How has it helped you? Your institute? Your country?

My PhD supervisor was Prof Smirnov of ICTP who is a leading neutrino physicists in the world. I therefore owe ICTP beyond description. Moreover, being a phenomenologist, I need to be in contact with both theorists and experimentalists. Regular visits to ICTP helps me to establish contacts and stay updated and motivated. As Prof Salam himself phrased it, these visits help scientists from developing countries to ``charge their batteries.” ICTP also helps us to organize meetings in our country and form networks across developing countries. Unfortunately the sanctions against Iran makes money transfer difficult. As you know, the kind of research we do is purely fundamental with no relation to the issue of sanctions whatsoever. I wish ICTP, being associated with UNESCO, to become exempt from sanctions as these activities apart from boosting the scientific research, are in line with the mission of united nation organization which is creating a dialogue among people of different nations and establishing a culture of peace.

4. What is ICTP's the biggest achievement, in your opinion?

At world level, setting standards for organizing international scientific meetings.

5. What, would you say, are ICTP's challenges ahead?

In some of developing countries institutes and universities give handsome amount of money for each paper in ISI journals. For some epoch this might have been a positive policy as it had encouraged the scientists  from these organization to become active. In recent years, this has  however become a curse for the international scientific community  because so many content-free papers are submitted to the journals that makes it hard to pinpoint high quality ones. It has dramatically increased the workload of editors and referees. The situation is similar to case when cheap low quality goods capture the market and makes life difficult for high quality producers. ICTP cannot stop or reverse this trend but can play a role to reduce it by establishing itself as a prestigious organization capable of evaluating scientific merits. In my opinion, ICTP should become more conscious of this role when inviting speakers, choosing associates and of course giving advice to policy makers from developing countries who are keen on having contacts with ICTP.  This is not just for the sake of developing countries. It is more important for maintaining the integrity of international scientific community as a whole. I believe a policy that reduces scientists from certain countries to mere “producers and sellers” of paper is a threat to scientific merit and I expect ICTP to play its special and unique role to safeguard this merit.

In my opinion the greatest challenge is to keep balance in setting goals for the institute. This applies to any institute but is more subtle for ICTP because ICTP is associated with UNESCO with its special causes. Let us be realistic.  Facilities, financial means, expertise and experiences of ICTP are limited. ICTP cannot solve all the problems facing the world. If ICTP grows out of proportion to solve a wide range of problems it will soon be derailed from its principal goals.  If the goals are set far beyond the means of  ICTP,  regardless of how noble, humanitarian and great the goals are, they will lead to degeneration of ICTP. The most obvious threat is that ICTP will need more funding and will naturally look for developing oil-rich or other rich countries as the  potential resource of funding. The authorities of these countries may be happy to  donate money to ICTP to gain reputation.  ICTP will of course  be happy to receive the money to spend on its ``noble” goals but all this comes with a price. This means ICTP should turn a blind eye on their wrong corrupting scientific policies such as the one I mentioned above to get the funding! It is not really worth it! By these methods, problems of underdeveloped world can never be solved! The real problem in these countries is not lack of resources but corruption and mismanagement. ICTP should stay away from it and set an example of infallibility. “Small is beautiful.”  I hope ICTP stays small but focused on its carefully set goals within its capacity.

 

6. Have you studied at ICTP? How has it helped you?

As I said my PhD advisor was based in ICTP. I was an associate of ICTP after I returned to Iran and have since kept contact.

7. How is working at ICTP different from any other institution?

Constant flow of visitors from around the world makes working at ICTP special and really exciting.

8. How did it feel for you to receive this award?

Of course I became very happy. It gives me motivation to work harder.

9. Is your award an important one for your country?

I guess this question should be addressed by others.

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

شیوای ابله

+0 به یه ن


اگه یادتان باشه اواخر سال پیش قرار گذاشتم که اگه فیلم ایرانی ای دیدم که در آن نقشی به دختر یا خانم ترک داده شده باشه در این وبلاگ در موردش صحبت کنیم. در مجموع با این که زنهای ترک درصد بزرگی از جمعیت ایران را تشکیل می دهند و در همین تهران و کرج و.... بیخ گوش فیلمسازان و همچنین میان خود آنان  بسیارند اما در فیلم های ایرانی حضور چندانی ندارند. این غیاب در فیلم ها برای من سئوال شده بود تا این که صحبتی با دوست دوران دبیرستانم (یک خانم تبریزی ساکن تهران همسن من) که خود در کار سینماست داشتم. پرسیدم چه طور در مورد دختران عرب هور فیلم "عروس آتش" را ساخته اند، در مورد دختران افغان مهاجر در ایران فیلم باران را ساخته اند حتی در مورد دختر ی ترکمن فیلم آیتکین را ساخته اند اما  دریغ از یک فیلم در آن قد و قواره در مورد زنان ترک آذربایجانی شهرنشین! یک مقدار با دوستم صحبت کردیم. به نظرم سئوال برای دوستم -با این که بیست سالی است در کار سینماست-تازگی داشت. اصلا برایش مطرح نشده بود! نتیجه بحث  آن شد که  فرهنگ یک خانم تبریزی یا اورمیه ای بیش از آن به فرهنگ یک زن تهرانی شبیه هست  که فیلم و داستان اگزاتیک (exotic) از آب در آید. داستانش -برعکس داستان زن عرب هور یا یک زن اففان یا ترکمن- کمابیش شبیه داستان های زنان تهرانی از آب در خواهد آمد. کمابیش همان مسایل و مشکلات. بنابراین فیلمساز ترجیح می دهد با مسئله زبان ترکی خود را در گیر نکند مسئله زن آذربایجانی را هم بخواهد به تصویر بکشد راحت تر می بیند که یک زن فارس  تهرانی نقش او را با اندکی فارسیزه شدن اجرا کند.
با این اوصاف خیلی نمی توان امید داشت که فیلم های زیادی با مسایل خاص خودمان -که تنها اندکی با همتایان تهرانی یا اصفهانی یا شیرازی یا رشتی  مان فرق دارد- بر پرده سینماها ببینیم. اگر بخواهیم مسایل خاص خودمان را تصویر کنیم باید به همین رسانه های ارزان نظیر وبلاگ و وایبر و.... پناه ببریم. به نظرم ما خانم های تبریزی داریم حسابی از این رسانه در این راستا بهره می بریم. همان طور که در آشپزخانه چیزی دور نمی ریزیم و از هر چیزی مربایی ترشی ای چیزی درست می کنیم  از این رسانه ها هم حداکثر استفاده را می بریم.


الغرض دو تا فیلم در بازار دی-وی-وی الان هست که مختصر نقشی هم برای زن ترک در آن داده شده. یکی سریال ابله به کارگردانی کمال تبریزی هست که در آن پیرزن مومن و راستگویی هست که ترک هست. دیگری فیلم شیواست که پوسترش را می بینید. سحر قریشی نقش زن ترک ساکن تهران را در آن بازی کرده. در فیلم عاشق یک مرد نانجیب شده و..... فیلم بدی نیست. فقط من موندم عاشق چه چیز آن مرد شده؟! حالا درسته می گن عشق کور هست اما  باز هم برای من باورپذیر نیست. به قول آسیه در فیلم "آرشین مال آلان" ، "آدام بند اولان دا دا بِله سینه بند اولار!" آره والله! آدم باید اول عقلش رو جمع کنه توی سرش یکی را بپسنده بعد عاشقش بشه.
فیلم شیوا فیلم بدی نیست اما عشق آن دختر به آن مرد عجیب و غیرقابل باور به نظر می رسه. مخصوصا که پدر و خواهر دختر هم کامل حامی او هستند و  به او می گن که این چه شوهری است تو داری؟! ای کاش یک مقدار فیلم بیشتر پرداخته می شد. مثلا فلاش بک می زد به زمانی که آن مرد دچار بیماری بدبینی نشده بود و مهربان و رمانتیک بود و دختر عاشق آن زمانش شده بود. بعد که شخصیت مرد تغییر کرد دختر  هنوز به خاطر عشق و وفاداری  تحملش می کرد. این طوری یک کم باورپذیرتر می شد تا این که دختری با شرایط او-تحصیلکرده و مدرن وبا خانواده ای حمایت گر- بیاید عاشق یک همچین مرد آشغالی شود و همه بدی ها و توهین ها و تهمت ها و کتک هایش را تحمل کند!
پی نوشت:
با کلیک روی "باخیش" در زیر نظرها را ببینید. هرکدام مقاله ای یا مصاحبه ای هستند

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آقا محمد خان قاجار

+0 به یه ن

چند هفته پیش من متن کوتاهی درباره ذبیح الله منصوری نوشتم. بعدش هم بحث نسبتا مفصلی در پی آن شد. از آن زمان این سئوال برایم پیش آمده که نکنه تصویری که ما از آقا محمد خان قاجار داریم نتیجه همان کتاب پرفروش اما غیر مستند "خواجه تاجدار" باشه. شاید چهره واقعی موسس سلسله قاجار تا این اندازه هم کریه نبوده. به هر حال او کسی بوده جنگ های بسیار کرده و  فتوحات بسیار داشته. وسط جنگ هم که حلوا پخش نمی کنند!! در جنگ همیشه خونریزی هست. اما فرق هست بین سرداری که می کشه تا فتوحات بکنه و قلمرو خودش را گسترش بده با سرداری که تشنه خون هست و می کشه تا کشته باشه . اصطلاحا psychopathهست. تصویری که  این کتاب در ما از آقا محمد خان قاجار به وجود آورده این هست که آقا محمد خان قاجار به خاطر عقده هایش از خونریزی و جنایت لذت می برده. شک دارم این درست باشه.

در 90 سال گذشته فحش دادن به قاجارها و لعنت کردن اونها به هنجاری در بین تحصیلکرده ها ی ایرانی تبدیل شده. در این میان آغا محمد خان قاجار هم از فحش ها بی نصیب نمانده. باز خود رضا شاه یک ذره با انصاف تر بوده که قبول کرده بین قاجار ها دست کم یک "نصفه مرد" هم بوده که همون "آقا محمد خان قاجار" بوده. (بگذریم از این واقعیت که اغلب اصلاحات و مدرنیزاسیونی که به پهلوی اول نسبت می دهند در واقع به دست توانای برخی رجال فاضل و تحصیلکرده قاجار انجام گرفته. رضا شاه بعد از مدتی  که این رجال خدماتشان را کردند همه را قلع و قمع کرده! یکی مصدق باقی موند که بعدش نفت را ملی کرد.)  خیلی از "روشنفکرهای" نود سال اخیر همین یک ذره حرمت را هم برای آقامحمد خان قاجار قایل نشدند و از برج عاجشان مرتب برای او لعنت فرستادند. دست کم رضا شاه که خود مرد جنگی بوده و در جنگ ها شرکت داشته درک کرده که اون همه افزایش قلمرو چه قدر سخته. چه قدر مدیریت می خواد. چه قدر درایت می خواهد .  چه قدر انضباط می خواهد و چه قدر شجاعت می خواد.
من طرفدار صلح هستم و ضدجنگ. به نظر من بهتر بود آقامحمد خان قاجار این همه نمی جنگید. به جای این همه جنگ و خونریزی, در همون ایل خودشان و در قلمرو کوچک خودشان خان با درایتی می شد. سعی می کرد با عدالت با مردم رفتار کنه و کم کم  ایل خود را مدرن کنه. (همون کاری که به طور مثال صولت الدوله قشقایی در زمان پهلوی اول کرد. او هم یکی دیگه از کسانی بود که در ایجاد امنیت و مدرنیزاسیونی که به اسم رضا شاه نوشته می شه سهم بسزا داشت. رضا شاه بعد از این استفاده هاشو از او کرد به او هم نارو زد! رجوع کنید به خاطرات بهمن بیگی معلم بزرگ ایل قشقایی)  اگر آقا محمد خان قاجار این شیوه را در پیش  می گرفت هم خودش کمتر زحمت می کشید هم ایلش و هم بقیه.
اما جالب اینجاست که اونهایی که آقا محمد خان قاجار را نفرین می کنند همون هایی هستند که لاف می زنند قفقاز مال ایران بوده. نقشه دوره زندیه را بنگرید. کجا قفقاز مال ایران بود؟! این آقا محمد خان قاجار بود که با جنگ هایش قفقاز را به ایران ملحق کرد! اون هم در زمان اوج قدرت تزارها (زمان کاترین و اندکی بعد) و اوج بلندپروازی های ارضی آنها در قلمروهای جنوبی! البته جنگ تنها در کرمان نیست که خونریزی و جنایت دارد. در جنگ قفقاز هم آقا محمد خان قاجار حلوا پخش نکرد. جون آنها هم عزیز بود! چشمان آنها هم عزیز بود.
چیزی که می خواهم بگم این هست که وقتش رسیده  که اولا تاریخ افسانه ای غیر مستند را کنار بگذاریم و ببینیم واقعا چه اتفاق افتاده, ثانیا احساسی و با لعن و نفرین نگریستن به شخصیت های تاریخی را کنار بگذاریم و این واقعیت را بپذیریم که ما میراث دار آنها در منطقه هستیم. ثالثا انسان و کرامت انسانی را ملاک قرار دهیم. جان همه -از هر دین و مسلکی و از هر ملیتی- عزیز هست.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دعوت جدید از شاهین

+0 به یه ن

دکتر شیخ جباری به عضویت کمیته راهبردی علمی موسسه ملی فیزیک نظری (NITheP) آفریقای جنوبی برگزیده شد

دیگر اعضای این کمیته عبارتند از:

Profs 
Neil Turok 
(Perimeter),
Jan Govaerts (University of Louvain), Jim Gates
Jnr   (University of Maryland) and
Sir  Peter Knight (Imperial College 
به عنوان همسرش افتخار می کنم حمایتش می کنم و برایش آرزوی موفقیت در این مسئولیت جدید دارم. تجربه و چالشی جدید و اموزنده خواهد بود.
همچنین خوشحال و مفتخرم در پژوهشکده مان چنین شخصی وجود دارد که به علت تلاش شبانه روزی و اعتباری که به واسطه این تلاش به دست آورده در سطح بین المللی شناخته می شود و نظراتش در تصمیم گیری ها -در آن سر دنیا- نیز پرسیده می شود.  وقتی با همکاران خارجی خود صحبت می کنم و از من در مورد موسسه مان سئوال می کنند حتما به این نکته -به منظور کسب اعتبار- اشاره خواهم کرد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مصاحبه دکتر گلشنی با ایسنا

+0 به یه ن

امروز مصاحبه ای از آقای دکتر گلشنی در ایسنا به چاپ رسیده است.  مصاحبه را می توانید اینجا بخوانید. در زیر بخش هایی از مصاحبه ایشان که مربوط به تاریخ تاسیس آی-پی-ام (پژوهشگاهی که من در آن هستم) را باز نشر می دهم:

استاد مهدی گلشنی که تحصیلات دکتری فیزیک خود را در سال 1348 در دانشگاه برکلی آمریکا به پایان برده و از سال 1349 به عضویت هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف در آمده در بیان تاریخچه تاسیس پژوهشگاه دانش‌های بنیادی (IPM) که از پیشروترین مراکز علمی کشور در حوزه تحقیقات بنیادی است به خبرنگار علمی ایسنا گفت: «ایده تاسیس چنین مرکزی به سال 1352 برمی‌گردد که یک دکتر ایرانی مقیم آمریکا طی نامه‌ای پیشنهاد کرد مرکزی مشابه مرکز تحقیقات فیزیک نظری پرفسور عبدالسلام که در سال 1343 به همت پرفسور عبدالسلام فیزیکدان پاکستانی برنده جایزه نوبل فیزیک در تریست ایتالیا راه‌اندازی شده بود در ایران تاسیس شود. من که در آن زمان رییس دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی آریامهر (صنعتی شریف فعلی) بودم این پیشنهاد را با جناب دکتر نصر – رییس وقت دانشگاه – مطرح کردم و متعاقب آن از پرفسور عبدالسلام دعوت شد که سفری به ایران داشته باشد. پرفسور عبدالسلام در سال 1974 (1353) که قیمت جهانی نفت و به تبع آن درآمدهای ایران به بالاترین رقم رسیده بود به ایران آمد و در گفت‌وگوها و نشست‌هایی که داشت از ایدۀ تاسیس مرکز تحقیقات فیزیک نظری در ایران که معتقد بود خیر آن به کشورهای همسایه از جمله پاکستان هم می‌رسد به گرمی استقبال کرد.

پس از آن به اتفاق ایشان، جناب دکتر فیروز پرتوی و جناب دکتر نصر نزد دکتر عبدالحسین سمیعی – وزیر علوم وقت – رفتیم که او هم از این ایده استقبال کرد. با این حال با مخالفت معاون وقت نخست وزیر - رییس سازمان انرژی اتمی آن زمان - این مساله منتفی شد. به دنبال آن بعضی همکاران دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی شریف از جمله جناب دکتر اردلان به دانشگاه جدید التاسیس رضا شاه کبیر (دانشگاه مازندران فعلی در بابل) منتقل شدند. بعد از انقلاب فرهنگی و بازگشایی دانشگاه‌ها و بازگشت برخی اساتید از جمله جناب دکتر اردلان به دانشگاه صنعتی شریف، بار دیگر ایدۀ تاسیس مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات را با تعدادی از همکاران از جمله جناب دکتر سیاوش شهشهانی، عضو دانشکده ریاضی دانشگاه صنعتی شریف و جناب دکتر اردلان از همکاران دانشکده فیزیک دانشگاه دنبال کردیم و با موافقت جناب دکتر فرهادی – وزیر وقت فرهنگ و آموزش عالی – در اواخر فروردین سال 1368 «مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات» (IPM) که بعداً به «پژوهشگاه دانش‌های بنیادی» تغییر نام داد به ریاست جناب دکتر محمدجواد لاریجانی تاسیس شد و من، دکتر اردلان، دکترارفعی، دکتر شهشهانی، دکتر خسرو شاهی و دکتر رجبعلی پور، از طرف وزیر علوم به عنوان اعضای شورای علمی مرکزمنصوب شدیم.»



عکس : علامه استاد جعفری، پروفسور عبدالسلام (برنده جایزه نوبل فیزیک) و پروفسور گلشنی

من در وبلاگ هایم قبلا هم مصاحبه دکتر گلشنی را بازنشر داده ام. یک متنی هم نوشته بودم با عنوان دکتر گلشنی در تبریز که گزارش سخنرانی ایشان بود در همایشی در تبریز. متاسفانه دامنه بلاگفا دچار اشکال شده و نتوانستم به متن آن دسترسی پیدا کنم. الغرض! بعد از سخنرانی در همایش مزبور یکی از حضار سئوالی با مضمون  رابطه الهیات و فیزیک پرسید. سئوال و جواب را فراموش کرده ام. اما یادم هست دکتر گلشنی به سوره نحل و فواید عسل و کاربرد عسل  و موم زنبور در دندانپزشکی اشاره کردند. من هم که شکمو همین یادم مونده! هروقت هم که عسل می خورم می گم ببین! دکتر گلشنی هم آیه قرآن تفسیر کرد گفت عسل بخورید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ]