از تجارب همسر آنا

+0 به یه ن

آنا از قول همسرش در اردیبهشت سال 91 نوشت:

از وقتی كه تصمیمم برای انتخاب رشته ام جدی شد تا حالا كار كردم.اولین بار شاگردی یك مغازه ی تعمیر رادیو و تلویزیون رو قبول كردم بدون حقوق ،یه بار ضبطی رو تعمیر كردم شاگردانه گرفتم ،كلّی ذوق كردم اون موقع17 -18 سالم بود. شریف قبول شدم همزمان كار هم می كردم .اساتید به فارسی درس می دادند ،من به انگلیسی جزوه می نوشتم ،مستمع آزاد توی كلاسای فوق لیسانس شركت می كردم .مثل بعضی از دانشجوهای امروزی كه هم اپارتمان دارند هم ماشین و هر امكاناتی كه تصورش رو بكنید ،نبود .تو مسافرخونه یه اتاق كوچیك داشتم یخچالم نداشت .بعد كه اومدم دانشگاه تبریز فیزیك هالیدی و ریاضی تدریس كردم ،چند تا كارخونه كار كردم .بعد با دو نفر از دوستام شركت رو تاسیس كردیم همزمان دانشگاه تبریز هم دانشجو بودم .
هیچ پارتی نداشتم .الانم از دوستام جدا شدم . خودم شركت رو اداره می كنم به لطف خدا و كمك تجارب قبلیم هنوزم فعالیت می كنم .
اگر می خواهید در آینده در زمینه ی رشته ی خودتون كار كنید باید از همین حالا در همون راستا همه كار انجام بدید (ترجمه ،تدریس ،كار آموزی ،كارگری ...)
باید كوچكترین فوت و فن رو هم بلد باشید تا بتونید تشكیلاتی رو اداره كنید.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ]