اندکی در مورد مشکلات پیش روی زنان: از ظلم واقعی تا تصورات نادرست

+0 به یه ن

در این نوشته به فیلم مادر زمین اشاره هایی می کنم. پیشنهاد می کنم حتما این فیلم مستند را ببینید. 


یک آقایی خواسته بود که در مورد مسایلی که زنان در ایران با آن دست در گریبانند براشون بنویسیم. عکس چند خانم مشهور ایرانی از جمله خانم هایده شیرزادی («مادرزمین» ) را هم گذاشته بودند. من هم این طور پاسخ شان را دادم:  

 در محل کار تان  گربه دست آموز رئیس یا پیشکسوت باشی به عنوان یک زن حتی در موقعیت برتر قرار داری.
اگر سگ پاچه بگیررئیس یا پیشکسوت هم باشی باز هم همین طور.
اما خدا روزی را نیاره که هم زن باشی و هم ایده های خودت را داشته باشی، مبتکر باشی یا منتقد باشی. مردان اداره دست به دست هم می دهند که خردت کنند.
این رفتار مردها اتفاقا در تهران (و همین طور شهرهای شمالی که داعیه روشنفکری دارند) خیلی بدتر از شهرهای سنتی ترایران هست که به مردسالاری مشهورترند. در تهران هم در جمع هایی که ادعای روشنفکری دارند شدیدتره.  در بخش های سنتی تر جامعه ایران آستانه جلف خواندن یک دختر خیلی پایین هست. اگر جلف بدونند او را می کوبند. اما اگر براشون ثابت بشه این خانم جلف نیست در راه پیشرفت اش زیاد سنگ نمی اندازند حتی کمکش می کنند. در بخشی از جامعه که ادعای روشنفکری اش می شه حساسیت کمی برای جلفی دارند. حتی ممکنه عریانی گلشیفته را هم هضم کنند اما وای به روزی که زنی اشاره کنه که در افکار اونها تضاد و تناقض هست اون وقت هست که خردش می خواهند بکنند. 

عکس خانم هایده شیرزادی را گذاشته اید . اون کاری که او در کرمانشاه کرده در تهران مردسالاری نمی ذاشت که بکنه.
در مصاحبه بی بی سی در مورد فیلم مادر زمین اون دختره که ساکن تورین بود  مرتب می گفت در جامعه مردسالار کرمانشاه ائله و بئله. اما از سر ندانستن  و نا آشنایی با ظرافت های فرهنگ ایرانی می گفت. در تهران جنسیت خانم  باعث می شد صد برابر بیشتر مانع کار او شوند. چه از سوی بالادستی ها، چه از سوی زیردستان.
کارگران مرد در تهران به مراتب کمتر از اوحرفشنوی میداشتند تا در کرمانشاه.   درصحنه ای از فیلم ،خانم شیرزادی به همراه کارگران مرد زمینی را تمیز می کردند. شیرزادی هم خودش کار می کرد هم به کارگران تشر می زد که درست کار کنند. اونها هم از اون خانوم می پذیرفتند. کینه به دل نمی گرفتند.
در تهران اگر اون رفتار را می کرد همه اون کارگران مرد انتظار می داشتند اون خانم خودش  به تنهایی زمین را تمیز کنه بعد هم براشون چایی بیاره.  اگر هم اون خانم چنان تشر هایی می زد کینه عمیق به دل می گرفتند و می رفتند پشت سرش به همراه رقیب کاری نقشه می کشیدند و برایش پاپوش می دوختند. در صورتی که همان کارگران اگر گرفتار  یک کارفرمای مرد قلدر و زورگوی واقعی می شدند جلویش چنان دولا راست می شدند!!  در جای دیگه خانم شیرزادی خاطره تعریف می کنه که در روستا با کمک های مردمی مدرسه ساخت بعد به او گفتند پس بیا باز هم بساز. در تهران اگر زنی چنین جربزه ای نشان بده بیست تا مرد می پرند وسط تا دستاورد او را به اسم خودشان بنویسند و او را خفه کنند. جامعه تهران هم به خفه کردن اون زن کمک می کنه.




حالا که صحبت به اینجا رسید این نکته را هم اضافه کنم. نمی دانم به چه علت ولی از ۵۰-۶۰ سال پیش در ذهن بسیاری از زنان ترک ایرانی این جور فرو رفته که مردان اقوام دیگر ایران «روشنفکرتر» هستند و «قلبی قره لیخ» مختص مردان ترک هست.  این ذهنیت در نسل مادرهای ما بیشتر بود.  سر این موضوع زیاد در خانه و در دورهمی های زنانه غرولند کرده اند و خیلی وقت ها هم ذهن دخترانشان را علیه پسرهای شهر خودشان  شورانده اند.  یکی از بدترین کارهایی که می شه کرد هم همینه: ذهن دخترها را علیه پسران دور وبر خودشان تخریب کنی و این توهم را برایش به وجود آوری که انگار غریبه ها چه تحفه ای هستند. طرف بیخودی درمقابل  دور وبری های خود گارد می گیره. گاردی که بیش از همه به ضرر خودش تمام می شه.
  نمی دانم این ذهنیت از کجا آمده است. در دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ فیلمسازان اجتماعی ایران علیه همین مفاهیم «قلبی قره لیخ» زیاد فیلم ساختند. (و چه کار ارزشمند و خوبی می کردند. ای کاش این جنبش ادامه می یافت. ولی متاسفانه نذاشتند ادامه بیابد. در واقع از دهه شصت به این سو برعکس عمل کردند.) شاخص ترین این فیلمسازان شاید بتوان گفت شادروان نصرت کریمی بود. روانش شاد که چه هنرمند بزرگی بود!  من در فیلم های او مخصوصا دقت کردم. آن شادروان ابدا این طور نشان نداده بود که این رفتار غلط مختص مردان قومی خاص هست. ابدا! (افسوس که از دهه هفتاد به این سو، هر رفتار غلط اجتماعی -خانوادگی را که شادروان کریمی در فیلم هایش به  زیبایی و هنرمندی و در نهایت شیرینی، به نقد و چالش کشیده بود با ضرب و زور تاکتیک های سینمایی و رنگ و لعاب هنرپیشه های خوش بر و رو خواسته اند باشکوه نشان دهند!!! رفتارهایی نظیر چند همسری،  خشونت خانگی، قلبی قره لیخ و.....)  

خلاصه نمی دانم این طرز فکر از کجا آمده بود رفته بود در ذهن زنان نسل مادران ما. اما هر چه بود غلط بود.. از لحاظ «قلبی قره لیخ» مردان ایرانی   از اقوام مختلف سر و ته یک کرباس هستند.  اتفاقا از این جهت مردان خطه آذربایجان یک مزیت دارند و آن این هست که از این جهت اعتماد به نفس کامل دارند. زیاد نگران این نیستند که مردم به آنها بی غیرت بگویند! از این جهت احساس کمبود نمی کنند. در نتیجه هارت و پورت اضافه ای برای اثبات غیرت خودشان نمی کنند.
  دکتر هلاکویی در مورد ازدواج ایرانی با خارجی تاکید می کنه که باید مراقب باشیم که ازدواج با خارجی به دلیل فرار ویا نفرت از ایرانی و فرهنگ ایرانی نباشه.  می گه اگه به خاطر فرار از خودی باشه این ازدواج غلطه. خوب حرفی می زنه! باید مسئله را در خانه حل کرد. نه آن که از آن فرار کرد. اگر فرار کنید به بدتر از آن چه که از آن فرار کرده اید دچار خواهید شد. این را من زیاد دیده ام. به علاوه ماخودمان هم دستپخت همین فرهنگ هستیم. خواهر همان برادریم! خیلی فرق نداریم. اگر از او فراری باشیم به نوعی از خود می خواهیم فرار کنیم . فرار از خود هم به این آسانی میسر نیست! باید ایستاد و ایرادها را برطرف کرد. نه آن که از آن فرار کرد.






پی نوشت هایی در مورد فیلم مادر زمین:

خانم رخشان بنی اعتماد مستند ساز و فیلمساز خوب کشورمان به همراه تنی چند از کارگردانان و مستندسازان جوان یک سری فیلم مستند در مورد کارآفرینان کشور تهیه کرده است. کسانی را انتخاب نموده که هیچ گونه وابستگی حکومتی نداشته اند و از هیچ رانتی بهره نبرده اند. اما به واسطه همت خود کاری کرده اند «کارستان». «کارستان» عنوان این مجموعه هم هست. یکی از قسمت هایش درباره خانمی کرمانشاهی و همسر آلمانی اوست که در کرمانشاه و چند نقطه دیگر کشور کارخانه کمپوست از زباله درست کرده اند. کاری است بسیار مهم و عظیم. این خانم جزو کارآفرینان برتر سال ۲۰۲۰ در جهان معرفی شد.
توصیه می کنم فیلم را حتما ببینید. در لینک زیر فیلم آمده. از دقیقه چهارم اش نگاه کنید تا دقیقه ۶۰. بقیه اش را اگر هم نبینید مهم نیست. اصل فیلم در همان ۵۷ دقیقه هست بقیه مصاحبه و تفسیر فیلم هست.


https://www.aparat.com/v/0FdQE

اگر فیلم مستند «مادر زمین» درباره خانم هایده شیرزادی و کارخانه بازیافت و تولید کود کمپوست او در کرمانشاه را دیده اید و برایتان این حسرت پیش آمده که ای کاش چنین کارخانه مفیدی در تبریز هم ایجاد شود برایتان خبرهای خوبی دارم. از شنیده ها نقل می کنم. چنین کارخانه ای چند سال پیش بوده ولی ظاهرا به علت شکایت همسایه ها بسته شده. از قرار معلوم مکان یابی درستی نشده بوده. اما انگار شهرداری راغب هست در مکان مناسبی کارخانه را احیا کند. اینها را از یکی از کارآفرینان شهر شنیدم. درست و غلط اش پای او. بنا به گفته آن شخص، شهرداری دنبال سرمایه گذار می گردد. سرمایه لازم برای فاز ۱ حدود ۴ میلیارد تومان هست. شهرداری مکان مناسب را در اختیار خواهد گذاشت. وام کم بهره هم داده می شود. با ۸۰۰ میلیون تومان کار را می توان شروع کرد. میزان سود سالیانه هم ۴۸ درصد هست. یعنی حدود ۸ درصد بیشتر از تورم سالیانه. اگر این حرف ها درست باشد شرایط خیلی خوبی برای سرمایه گذاری است. اما من نمی دانم تا چه اندازه درست هست. می پرسید حالا که نمی دانم چرا پس به شما می گویم؟! برای این که این صحبت به گوشتان خورده باشه. شاید تمایل داشتید خودتان ته و توی قضیه را در بیاورید و اگر دیدید واقعیت دارد بخواهید سرمایه گذاری کنید. اگر اطلاعات دقیق تری به دستم رسید می گویم. فعلا این را گفتم تا ذهن تان آماده باشد که علی الاصول روی این قبیل طرح ها هم می شود سرمایه گذاری کرد. اون شخص مایل بود که برای طرحش شریک داشته باشد. من هم گفتم که موضوع را با بقیه در میان می گذارم تا ذهن شان آماده باشد اما اثبات عملی و سود آور بودن سرمایه گذاری و اقناع شرکای احتمالی ات با خودت. فعلا از من به صورت یک قصه شاه و پریان بشنوید. اگه راست می گه خودش بیاد شما را قانع کنه که سرمایه گذاری نمایید. نظر او این بود که چهل نفر را بیابیم که هر کدام ۲۰ میلیون بذارند. (اما اگه بشه چی می شه!) به هر حال فکر کنم هدف اصلی ساخت فیلم مادر زمین هم همین بوده. هدفش این بوده که مردم شهرهای دیگه به این فکر بیافتند که در شهر خودشان چنین کارخانه ای احداث کنند. اون آقا ظاهرا مدت هاست دنبال این طرح هست. پخش فیلم بهانه ای شد که درباره طرح صحبت شود.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]