خطاب به فرزندانی که ندارم!

+0 به یه ن

 چند وقت پیش دو کلیپ از کنسرت خواننده ای آذری مقیم تهران  در تبریز و مشکین شهر منتشر شد که در آنها خواننده کنسرتش را قطع می کند و با ادبیاتی بسیار سخیف به دو شنونده پرخاش می نماید و می گوید گوشت را می گیرم و از سالن می اندازمت بیرون. در تبریز با یک دختر چنین صحبت می کند و می گوید "سرتق" شده ای و در مشکین شهر با یک پسر.
او چنین حقی را ندارد! نقطه سر خط! حق ندارد با کسانی که به کنسرتش آمده اند بدرفتاری کند. سالن مامور انتظامات دارد که نظم سالن را برقرار می کند. خواننده کنسرت بنا نیست چنین برخوردی کند. هم توهین او به جوانان قابل پذیرش نیست و هم این که کنسرتش را قطع کند و اعصاب عده کثیری را که برای تفریح بلیط نه چندان ارزان کنسرتش را خریده اند.
مسئله ویژگی های اخلاقی یک خواننده نیست. هر کدام از ما ضعف های شخصیتی گوناگونی می توانیم داشته باشیم. مسئله آن هست که درفرهنگ ما جا نیافتاده که دخترها حق نشاط و شادی دارند. آنها هم به اندازه مردها از فضای عمومی سهم دارند. کسی هم حق ندارد این سهم را از آنها بگیرد.

از گوبلز (مسئول تبلیغات نازی ها در دوران هیتلر) نقل می کنند که دروغ هرچه بزرگ تر باشه ملت راحت تر باور می کنند (نقل به مضمون). کمابیش حکایت ماست! خواننده ای سر کنسرت یا استادی سر کلاس شروع می کنه با یکی پرخاش و بداخلاقی کردن! مردم می گویند عجب بد اخلاق و بی نزاکت! طرف به جای این که عذرخواهی کنه بر می گرده و می گه آخه خبر ندارید او چه دیو دو سری بود! لولوخورخوره بود قرار بود همه را بخوره اما هیچ کس جز من که چشم بصیرت دارم نفهمید! این بار مردم می گن بارک الله! دستت درد نکنه اون طور رفتار کردی!


دلیلی ندارد با خرید سی دی ها و بلیط کنسرت یک خواننده به لحاظ هنری متوسط رو به پایین یکی را چنان قدرتمند کنیم که به خود اجازه دهد به جوان هایمان توهین کند.
با اون رفتاری که او با جوانان دارد جوانان از کشور رویگردان می شوند.
به جای او من آقای مسعود فلاح را معرفی می کنم که متانت و ادبش به هنگام دادن کنسرت زبانزد است. لطفا این هنرمند مردمی و با نزاکت را به دوستداران موسیقی آذری معرفی نمایید.

در دانشگاه شریف هم ما یک استاد داشتیم که وسط کلاس درسش را قطع می کرد و به دانشجویانی که دیر می آمدند پرخاش می کرد و اعصاب ما را خرد می کرد. الان که خودم درس می دهم وقتی کسی دیر می آید نوک سوزنی نه حواسم پرت می شود و نه عصبانی. دیگه کاملا مطمئن شده ام که دلیل آن همه هارت و پورت او چیزی نبود جز آن درسش را آماده نکرده بود و می خواست به بهانه ای وقت کلاس را تلف کند.


در سایت زیر برخی دیگر از خوانند ه های زنده موسیقی آذری را می توانید بشناسید:

http://tamu.blogfa.com/

خوشبختانه الان در همین تبریز خودمان در انواع و اقسام سبک ها خواننده داریم. با درجه هنری بسیار بالا.
نمونه اش گروه موکابند. جوانان خوش ذوق هنرمند و خوش تیپ تبریزی.

نوزده سال پیش ازدواج کردم اما فرزندی ندارم. اگر همان موقع باردار می شدم اکنون دخترم 18 ساله می شد. سنی داشت که دوست داشت کنسرت برود و قطعا من او را به این کار تشویق می کردم. به خصوص اگر کنسرت آذری بود. حال فرض کنید در وسط آن کنسرت خواننده آهنگش را قطع می کرد و بر سر دختر من فریاد می کشید و او را سرتق می خواند و می گفت که گوشش را می گیرد و بیرون می کند. واقعا چه بر من می گذشت؟! شاید بگویید بعد از این همه سال و این همه بگیر و ببند ها و توهین ها و اسیدپاشی ها و... بر علیه دختران این سرزمین چه طور واکنش یک خواننده این همه روی تو تاثیر گذاشته؟! خوب در موقع اسیدپاشی ها هم من زیاد نوشتم. اما می توانستم خود را قانع کنم که اسیدپاشان افراد گمنام هستند. اگر دستگیر شوند (که متاسفانه نشدند) به مجازات خواهند رسید. اما وقتی خواننده ای که نانش از فروش بلیط های کنسرتش به امثال همان دختر تامین می شود هم به خود اجازه می دهد با او چنین رفتار کند غیرقابل تحمل است.

احتمالا دختر و پسری که به ترتیب در تبریز و مشکین شهر سر کنسرت رحیم شهریاری مورد پرخاش بسیار تند وی قرار گرفتند همسن و سال دختر و پسر نداشته من می بودند. هیچ کدام از این دو جوان را نمی شناسم و حتی نمی دانم دقیقا چه کرده اند که خواننده کنسرتش را قطع کرده و به آنها پرخاش نموده. هر چه کرده باشند آن خواننده این حق را نداشت. هر سالن و اداره ای در این مملکت دفتر حراست دارد و ماموران حراست بسیار بیشتر از یک خواننده به حساسیت های امنیتی منطقه آگاه هستند و اتفاقا کارشان را هم خوب بلدند. فرهنگ محل را هم خوب می شناسند و می دانند چگونه برخورد کنند. لازم نیست خواننده سر کنسرتش برگردد به یکی در سالن هارت و پورت کند و اعصاب اون همه آدم را که پول داده اند و بلیط خریده اند که ساعتی خواننده مزبور برایشان "آی بری باخ بری باخ" بخواند به هم بریزد. هر چند آن دو جوان را نمی شناسم می خواهم با هر دو سخنی بگویم. در فضای مجازی پیام ها زود می چرخد و به شخص منتقل می شوند.
اول خطابم به دختر تبریزی است که مورد پرخاش قرار گرفت:" دخترم! این رفتار او متاسفانه در جامعه بسته ای چون جامعه ما که افراد در سن نوجوانی از جنس مخالف دور می شوند و نزاکت رفتار با جنس مخالف را نمی آموزند بسیار هست. نگذار امثال او جرئت شادی و نشاط را از تو بگیرند. راهی ابتکاری بیاب که همواره شاد وبا نشاط بمانی. به یاد داشته باش تا اگر روزی خدا پسری به تو داد او را با نزاکت رفتار با دختران آشنا کنی. به او بیاموز که اگر در مجلس -آن هم درمجلس بزمی- به دختری هارت و پورت کند رشادت و رادمردی خاصی از خود نشان نداده! به او بیاموز که همان قدر که مردها در فضای عمومی سهم دارند زنها هم سهم دارند. رادمردی در آن هست این حق را هم برای خودش و هم برای دیگر شهروندان (از جمله دختران) به رسمیت بشناسد. بیاموز که اثرات مخرب تستسترون را با مدنیت و نزاکت مهار سازد!"
و اما خطاب به آن پسر در مشکین شهر:" پسرم! برای چه نمادی را بلند می کنی که به تو انگی ببندند که آینده ات را خراب کنند؟! حیف تو نیست که آینده ات فدای یک نماد شود؟! ببین در چی استعداد داری: علم هنر اقتصاد تکنولوژی و....؟ همان استعدادت را بپروران. بذار هویت تو با همان استعداد تعریف شود. چند قرن پیش دنیا دنیای کشورگشایی از طریق خشونت بود. قبایل مختلف ترک در همان دنیا کشورگشایی کردند و از خیلی هم در این زمینه موفق بودند. بعد که دروازه شهری را می گشودند عالمان و معماران و هنرمندان وشاعران از شهرها و زبان ها و تیره و تبارهای مختلف را به خدمت می گرفتند که برایشان شکوه بیافرینند. اون زمان آن گونه نگرش و فعالیتی را می طلبید. آن افراد هم در همان دنیا می درخشیدند. فرزند زمان خویش بودند. الان زمانه عوض شده. تو هم سعی کن با فرهنگ همین زمان بدرخشی. با شکوفا کردن همین استعداد هایت و استفاده از اینترنت برای عرضه آن به دنیا. این طور هست که هویتی از جنس زمان می توانی خودت به اراده خودت برای خودت به وجود آوری. آن قدر رشد کن که نام قوم و شهر و استان و کشورت را هم بالا ببری. نماد بوزقورد به چه درد تو در این زمانه می خورد!؟ هیچ چی! به این بهانه انگی هم به تو می بندند و آینده ات را از بین می برند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]