مصاحبه من با نشریه پیام زن

+0 به یه ن

  1. لطفا خودتان را معرفی فرمایید. در چه رشته ای تحصیل کرده اید، کجا مشغول به کار هستید.

نام من یاسمن فرزان هست. پژوهشگر فیزیک در شاخه ذرات بنیادی هستم. در سال 1355 در شهر تبریز متولد شدم. پدرم دکتر یعقوب فرزان استاد بازنشسته دانشگاه تبریز در رشته مهندسی عمران و مادرم  مینو میرزایی  مهندس عمران هستند. تا سال 1373 در شهر تبریز به تحصیلات خود ادامه دادم. در این سال جزو تیم المپیاد فیزیک بودم. این اولین سالی بود که در تیم المپیاد ایران دختری حضور داشت. سپس در دانشگاه صنعتی شریف در رشته فیزیک ادامه تحصیل دادم. در سال 1376 با همسر خود آقای دکتر محمد مهدی شیخ جباری که آن زمان در همان دانشکده دانشجوی دکتری بود ازدواج کردم. سال 78 با مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه شریق فارغ التحصیل شدم و به همراه همسرم به ایتالیا رفتیم. همان سال وارد دوره دکتری در موسسه سیسا در شهر تریست ایتالیا شدم . در سال 80 به همراه همسرم به دانشگاه استنفورد در کالیفرنیا آمریکا رفتیم و من در این دانشگاه تحصیلات دکتری خود را ادامه دادم. در سال 83 به ایتالیا بازگشتیم تا من از پایان نامه خود دفاع کنم. از آن پس در پژوهشکده فیزیک، پژوهشگاه دانش های بنیادی واقع در خیابان فرمانیه تهران مشغول کار پژوهشی هستم.

  1. وضعیت پرداختن به علوم پایه را در ایران چگونه ارزیابی میکنید؟

خوشبختانه فرهنگ ایرانی به علم ارزش قایل هست. دانشجویان با استعداد زیادی با شوق و ذوق و علاقه این رشته را انتخاب می کنند و سرمایه گذاری مادی دولت در این زمینه هم-از نظر من- مناسب هست. می دانم که بسیاری از همکاران با این نظر من موافق نیستند و بر این عقیده اند که باید بکوشیم تا مسئولین  پول و سرمایه بیشتری به این رشته ها تزریق کنند. برخی از همکاران می گویند "اصل پول هست. اگر پول باشد آزمایشگاه در سطح جهانی هم می توان ساخت." من ابدا با این دیدگاه موافق نیستم. اگر نیروی انسانی و زیر ساخت های لازم و فرهنگ صحیح پژوهشی نباشد تزریق بی رویه سرمایه و پول آفت خواهد بود و تنها باعث رشد فساد و شارلاتانیزم می شود. اگر چنین شود همین اعتماد و حرمتی  را که مردم ما به طور سنتی  به ما پژوهشگران  ارزانی می دارند از دست خواهیم داد. این حرمت و اعتماد بسی بیشتر از سرمایه مادی ارزش دارد.  این جمله را به عنوان شعار نمی گویم. این حرمت  و اعتماد هست که باعث می شود برخی از مستعدترین فرزندان این مرز و بوم که توان انتخاب هر رشته دانشگاهی را دارند به سوی علوم پایه گرایش داشته باشند. جذب این مغزها برای آبیاری نونهال پژوهش در ایران  حیاتی تر  از جذب سرمایه های مادی است. سرمایه مادی مانند باران اگر برمحیطی که مستعد نباشد سرازیر شود سیلاب ویرانگر پدید می آورد. ما باید سعی کنیم که زمینه مناسب را از طریق جدی و اصولی فراهم سازیم.

همان طوری که قبلا گفتم سرمایه گذاری مالی  در علوم پایه در کشور بد نیست اما من به نحوه توزیع این سرمایه گذاری مالی انتقادات جدی وارد می دانم. یکی از اشتباهاتی که در کشور ما –به تقلیداز کشورهای در حال توسعه چون ترکیه و کره جنوبی – می شود، پول دادن به پژوهشگران به ازای چاپ مقاله هست. خوشبختانه در پژوهشگاه ما چنین رسمی وجود ندارد. ما برای پول مقاله نمی نویسیم! برای این که سهمی –ولو کوچک- در پیشبرد علم داشته باشیم مقاله می نویسیم. اما متاسفانه در بسیاری از موسسات و دانشگاه های کشور این رویه نادرست به کار برده می شود. این رویه باعث رشد سریع تعداد مقالات شده است. اما رشد کیفیت مقالات به هیچ وجه به پای  رشد کمی آنها نمی رسد. متاسفانه مقالات بی محتوای بسیاری تنها به طمع آن مبلغ تشویقی توسط پژوهشگران کشورهای در حال توسعه منتشر می شود. گاهی برای گرفتن پول بیشتر یک ایده را که در یک مقاله می توانستند جمع بندی کنند در چندین مقاله منتشر می کنند. استادی که چنین کاری می کند دقیقا شبیه بقالی است که در شیر آب می بندد! این سیاست نادرست باعث شده شأن استاد و دانش و دانشگاه به یک کاسب کم فروش تنزل کند و این برای فرهنگ یک کشور-آن هم کشوری چون ایران که در طول تاریخ داعیه محوریت فرهنگی در منطقه داشته- فاجعه است! پژوهشگر- اعم بر استاد و دانشجو- باید  ازلحاظ مالی تامین باشد تا با فراغ بال به کار پژوهشی بپردازد. به نظر من رشد کمی دانشگاه ها و پذیرش بی رویه دانشجویان دکتری آفت دیگری هست. در شاخه های تئوری هر استاد حداکثر می تواند  راهنمای پروژه سه چهار دانشجو به طور همزمان باشد.  راهنمایی پایان نامه کاری بسیار زمان بر هست. متاسفانه باز به علت طمع مادی، برخی استادان  در کشور ما همزمان راهنمایی  تعداد بسیار بیشتری از دانشجویان را بر عهده می گیرند. طبعا نمی توانند به پروژه ی همه این دانشجویان رسیدگی کنند. در نتیجه شاهد مقالات و پایان نامه هایی با کیفیت بسیار پایین هستیم. روزانه خبر "فروش پایان نامه" و انواع و اقسام  سرقت علمی را می شنویم. اگر شأن استاد رعایت می شد و سیاستگذاری ها در جهت تحریک طمع در دانشگاهیان و پذیرش بی رویه دانشجوی تحصیلات تکمیلی نبود چنین اتفاقاتی نمی افتاد. من هر پاراگراف پایان نامه دانشجویانم را سه چهار مرتبه ویرایش می کنم. یعنی دانشجو نسخه اولیه می آورد من می خوانم اگر ایراد داشت به او می گویم که ویرایش کند و این روند سه چهار بار تکرار می شود. اگر بدانم حتی یک کلمه از تز را نفهمیده و نوشته از او می خواهم یا یاد بگیرد و یا آن را حذف کند. طبعا با این رویه نمی توان بیش از دو سه دانشجو ی تحصیلات تکمیلی به طور همزمان داشت. از طرف دیگر با این رویه جایی برای پدیده هایی مانند "فروش پایان نامه" باقی نمی ماند. به عنوان داور که گاهی به جلسه دفاع از تزی دعوت می شوم می بینم دانشجو وسط های تز را "آب بسته" است با این تصور که وسط های تز را داوران نخواهند خواند!

برای این که به لحاظ کیفی ما شاهد شکوفایی باشیم باید تعداد دانشجویان تحصیلات تکمیلی تعدیل شود تا استادان وقت کنند رسیدگی کامل به مراحل تز داشته باشند. اصلا کشور ما به این تعداد سرسام آور مدرک دکتری نیاز ندارد! اغلب دانش آموختگانی که امروزه وارد دوره های تحصیلات تکمیلی می شوند بهتر بود وارد بازار کار می شدند. از طرف دیگر باید امکانات مادی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی را بهتر کرد. دانشجوی تحصیلات تکمیلی دیگر در سنی نیست که انتظار داشته باشد از والدینش پول توجیبی بگیرد. از سوی دیگر کار پژوهشی کار تمام وقت هست. اگر در کنار دوره تحصیلی کسی کار دیگری به خاطر در آمد انجام دهد از زمانی که باید  برای پایان نامه اش می گذارد دارد می زند!  علی الاصول دانشجو کارشناسی ارشد باید حقوق کار تمام وقت یک لیسانسیه و دانشجوی دکتری باید حقوق کار تمام وقت یک کارشناس ارشد را بگیرد. چون هم دارد کار تمام وقت می کند و هم چنین مدرکی را داراست. پس دلیلی ندارد جز این باشد. در انتخاب دانشجوی تحصیلات تکمیلی باید وسواس به خرج داد و سختگیربود. اما بعد از پذیرش باید امکانات خوبی به او داد. هم از نظر معیشتی باید تامین باشد و هم در امکانات پژوهشی که به او داده می شود نباید امساک شود. متاسفانه در حال حاضر وضعیت کاملا برعکس هست. در انتخاب و پذیرش سخت گیری چندانی نمی شود و تعداد بسیاری زیادی وارد دوره های تحصیلات تکمیلی می شوند ولی امکانات لازم را دریافت نمی کنند.

  1. وظیفه مدیران و سیاستگذاران علمی و فرهنگی کشور در زمینه علوم پایه چیست؟

برای پرورش محیط پژوهشی پویا، آموزش دانش مدون بسیار ضروری است.    این آموزش از  مرحله پیش دبستانی شروع می شود.ذهن پویا و خلاق کودکانه باید تقویت شود نه آن که آموزش در جهت تضعیف این ذهنیت کنجکاو کودکانه باشد. پژوهشگر خوب آن هست که کنجکاوی کودکانه خود را در برابر محیط پیرامون خود و طبیعت و دنیای شگفت انگیز اعداد تقویت کرده باشد و به آن بال و پر داده باشد. متاسفانه سیستم آموزشی ما چنین عمل نمی کند. مانع اصلی به نظر من دو چیز هست. یکی آفت طمع و مادیات هست. حقوقی که به معلمین در مدارس دولتی پرداخت می شود ناچیز هست. البته در شهرهای بزرگ معلمین الان جزو قشرهای مرفه جامعه شده اند اما نه به دلیل سخاوت وزارت آموزش و پرورش! روح بازارآزاد به شدت در سیستم آموزش ما در بیست-بیست و پنج سال اخیر رخنه کرده. انواع و اقسام کلاس خصوصی و .... ذهنیت آموزشی را کاملا دگرگون کرده اند. متاسفانه معلمین گاهی به دانش آموزان به چشم کالا می نگرند. در پی رشد دادن کنجکاوی آنها نیستند. انتظاری که از مسئولین  دارم  آن هست که با این روحیه بازار آزاد در سیستم  آموزشی مبارزه کنند. حقوق رسمی معلمان را افزایش دهند تا معلمین رفته رفته به سمت  سوداگری با استعداد فرزندان این سرزمین سوق داده نشوند. دومین معضل تغییر سریع و  ناگهانی سیستم آموزشی هست. سیستم آموزشی چیزی نیست که هر بار که وزیر عوض شود بخواهیم آن را به کل عوض کنیم. این تغییرات باعث سردرگمی های بسیار در سیستم آموزشی می شود. چند سال طول می کشد که معلمان یادیگیرند چه طور می توان  در این سیستم جدید تدریس کرد. متاسفانه تا آموزگاران به چم و خم سیستم آموزشی جدید احاطه پیدا می کنند دوباره سیستم آموزشی را تغییر می دهند. مشاهده من می گوید هر دوره ای از دانش آموزان که بدشانسی می آورند و سیستم جدید روی آنها "آزمایش" می شود از درس و مدرسه گریزانند! علت آن هست که هنوز معلم ها خود سیستم جدید را بلد نیستند درس بدهند.

در مورد آموزش در دانشگاه در بالا سخن گفتم. نکته مهم دیگر در امر پژوهش جهانی بودن آن هست. برای بالا بردن کیفیت پژوهش ما ناگزیر از تعامل با همکاران خود در کشورهای دیگر هستیم. هرچه قدر رابطه کشور با کشورهای دیگر-به خصوص کشورهای پیشرفته- بهتر شود به سود جامعه پژوهشی کشور هست. یکی از مشکلات عمده ما پژوهشگران ایرانی اخذ ویزا برای شرکت در همایش های بین المللی است. در برابر برخی از سفارت خانه صف طویلی  هست. صفی بسیار بی نظم. این صف هم برای متقاضیان ویزا مشکل ساز هست و هم برای اهالی محله. علت بی نظمی  اغلب این صف ها مدیریت نابسامان نگهبانی سفارت خانه می باشد. ما از مسئولین وزارت خانه  انتظار داریم در جهت حقوق و حرمت شهروندان ایرانی به مسئولین سفارت خانه های موجود در تهران که بی نظم هستند تذکری دهند. اگر تذکر لازم داده شوداین معضل به آسانی قابل حل هست. استاد ایرانی و دانشجو دکتری ایرانی (در کنار دیگر شهروندان محترم ایرانی) جلوی در سفارت خانه ها انواع و اقسام تحقیرها را می بینند. مسئولین وزارت خارجه آن چنان که باید در برابر این موضوع واکنش نشان نمی دهند. حتی شنیده ام که برخی از مسئولین این بی تفاوتی را توجیه هم می کنند و می گویند این صف های طولانی و بی نظم باعث می شوند جوانان ایرانی کمتر به فکر خارج رفتن بیافتند. اما در عمل این گفته بی اساس هست. اولا شرکت در همایش های بین المللی برای پژوهشگران در علوم بنیادی حیاتی است. بدون این تعامل ها رشد علمی امکان ندارد. ثانیا خیلی از پژوهشگران جوان در همین صف های تحقیر آمیز ویزاست که تصمیم می گیرند وطن را ترک کنند تا مجبور نشوند برای شرکت در کنفرانس ها هر سال همین سختی ها را متحمل شوند.

 

یک گله ای هم از صدا و سیما دارم. در مصاحبه ها اصرار دارند از کسانی دعوت کنند که ده ها سمت و پست دارند. مجری هم با آب و تاب به هنگام معرفی عناوین و پست های گوناگون شخص را بر می شمارد.  از قدیم گفته اند با یک دست چند هندوانه نمی توان برداشت. کسی که این همه پست و مقام با هم دارد لابد به هیچ کدام درست و حسابی نمی رسد! حالا که او به هر طریق صاحب این همه پست و مقام شده دیگه ارباب جراید چرا این همه او را تکریم می کنند و به این فرهنگ نادرست دامن می زنند؟!

 

 

  1. نظر شما در مورد برخورد جنسیتی با رشته های دانشگاهی چیست؟ یا آاآاااتایسکنتابشکیسسییدختران جامعه ما به چه میزان میتوانند به رشد علوم پایه در کشور کمک کنند؟ آیا در علوم پایه نگاه زنانه متمایز از نگاه مردانه است؟ برخورد دو جنس (زن و مرد) با مسائل علوم پایه به چه نحو است؟ آیا تفاوتی احساس کرده اید؟

من مخالف سهیمه بندی جنسیتی هستم.   علم و پژوهش مقولاتی فرا جنسیتی هستند.

  1. وضعیت کنکور و تحصیل دختران جوان را در دانشگاه و به خصوص علوم پایه چگونه ارزیابی می کنید؟

حضور فعال و پرشور دختران در دانشگاه ها فخر ملی ماست.من همیشه پز آن را به همکاران خارجی ام می دهم! سهمیه بندی جنسیتی برخی رشته ها هم متاسفانه باید بگویم "ننگ" ماست. این را دیگه پیش خارجی ها نمی گویم چون آبرویمان می رود! امیدوارم هر چه سریع تر این ننگ  پاک شود! به جای سهمیه بندی باید ترتیبی داده شود که دانش آموزان اعم بر دختر و پسر با مفاد  رشته های دانشگاهی مختلف آشنا شوند. معلمان و مربیان و مشاوران هم کمک کنند تا دانش آموز بر اساس شناخت از رشته های تحصیلی و همچنین شناخت از روحیه، توانمندی و خواست های خود دست به انتخاب بزند. شاید دختری باشد که روحیه اش بیشتر از برادرش به شغلی چون مهندسی معدن بخورد! جنسیت یکی از فاکتورهای تعیین کننده روحیات فرد هست. انصافا یکی از فاکتورهای مهم هم هست اما  جنسیت یک فرد کل شخصیت او را تعریف نمی کند! مسئولین که نمی توانند یک هویت از پیش تعیین شده –آن هم تنها از روی یک فاکتور یعنی جنسیت- به دانش آموز کنکوری تحمیل کنند مسئولین باید شرایط رقایت سالم و عادلانه را فراهم کنند. سهمیه بندی جنسیتی از عدالت به دور هست. کار دیگری که مسئولین باید بکنند ایجاد شرایط برای آشنایی با رشته هاست. اکنون انتخاب رشته خیلی وقت ها با اصرار  خانواده ها بر انتخاب شغل هایی است که پولساز تلقی می شوند. گاهی هم می بینی دانش آموز می خواهد فلان رشته را انتخاب کند تنها به این دلیل که اسم رشته "شیک" هست!

  1. در جامعه ما پدیده ای با نام فرار مغزها وجود دارد که البته گاهی به کشور باز میگردند؛ چرا با چنین پدیده ای مواجه هستیم و چرا برخی باز به کشور باز می گردند؟

علل مختلفی  برای رفتن و بازگشتن هست. در دور و بر من خیلی از دانشجوها برای گرفتن دکتری تصمیم می گیرند به خارج بروند به دلایلی که در بالا گفته شد: 1) استاد راهنمایی بیابند که  بتواند پروژه او را به نیکویی راهنمایی کند. (2) در دوره دکتری از لحاظ معیشتی تامین باشند. (3) لازم نباشد برای شرکت در هر کنفرانس بین المللی با آن همه سختی ویزا بگیرند. اگر این سه معضل حل شوند (معضلات  با اصلاح راهکارها و سیاستگذاری ها حل شدنی است) فرار مغزها تا حدود زیادی مهار می شود. البته باز هم عده زیادی می روند. اما فرار نمی کنند. می روند و با دست پر می آیندو به روند تعامل که لازمه پیشرفت علمی است به طور طبیعی کمک می کنند.

 

7.با توجه به مشاهدات خودتان، بفرمایید چه نظری در مورد تحصیل دختران ایرانی در داخل و خارج از کشور دارید؟ لطفا مقایسه فرمایید.

دختران ایرانی در جهت تحصیل گام های بلندی چه در داخل و چه در خارج بر می دارند. در خارج با چالشی دیگر مواجه هستند و آن زدودن ذهنیت نادرست و تاریکی است که رسانه ها از ایرانیان- به خصوص دختران ایرانی- ساخته اند. دختران ایرانی با شجاعت، درایت  و لیاقت خود این ذهنیت را آرام آرام از بین می برند و تصویری واقع گرانه از فرهنگ مردمی ایرانی به جهانیان ارائه می دهند. به این ترتیب ظرفیت و پتانسیل عظیمی پدید می آورند که امیدوارم مسئولین فرهنگی کشور در جهت منافع ملی از آن بهره برداری کنند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]