مطلب زیر را من مهر پیرارسال منتشر كرده بودم:
الغرض! الان چند هفته از آغاز سال تحصیلی گذشته و فكر می كنم آن هیجانات فرو كش كرده. با محیط جدید هم نسبتا آشنا شده اید. الان دیگه وقتشه كه جدی تصمیم بگیرید درس بخوانید. اگر الان شروع نكنید چند مدت بعد خیلی شرایط برایتان سخت می شه و پشیمان می شوید كه چرا زوذتر تصمیم به جدی درس خواندن نگرفتید. همین الان كه اوایل سال تحصیلی جدید هست شرایط را آماده كنید كه درس خواندن دغدغه ی اصلی تان به عنوان دانشجو باشه.
چند توصیه كه شاید به دردتان بخوره:
۱) با استاد ها زیاد كل كل نكنید. اگر استادی احیانا خوب تدریس نمی كنه به رویش نیاورید. در دانشگاه های خوب ایران معمولا در این موارد استاد حل تمرین هست كه جبران بكنه. در دانشگاه های درجه یك ایران خیلی به ندرت پیش می آید كه هم استاد اصلی و هم استاد حل تمرین از پس تدریس دروس لیسانس بر نیایند. به علاوه این روزها درس های آنلاین و... هست كه اگر كلاس های استاد را نپسندید می توانید از آنها استفاده كنید. به علاوه خیلی درس ها تكرار می شوند. واقعا توصیه می كنم از كل كل كردن با استاد هایی كه توانایی تدریس ندارند بپرهیزید. دست آخر از آنها در جهت تدریس بخاری بلند نخواهد شد. اگر كل كل كنید با شما ضد می افتند و به شما ضربه می زنند.
۲) در فهمیدن دروس جدی باشید اما وسواسی عمل نكنید. اگر نكته ای را نفهمیدید فوری نتیجه نگیرید كه تمام شد و شما هرگز نخواهید توانست آن را بفهمید. ببینید! این مفاهیم در طول قرون و اعصار توسط دانشمندان درجه یك دنیا ابداع یا كشف شده اند (نمی خواهم وارد بحث فلسفی بشوم كه مفاهیم فیزیك و دیگر علوم ابداع می شوند یا كشف. بحثم سر نكته ی دیگری است.) انتظار بیجایی است كه گمان كنید در یك زمان كوتاه می توانید همه ی این مفاهیم را هضم و جذب كنید. اگر نكته ای را نفهمیدید در پس ذهنتان یادداشت كنید. خیلی از مطالب در طول دوره ی لیسانس به تدریج جا خواهند افتاد.
۳) معنای درس خواندن این نیست كه خودكارها و ماژیك های رنگی به دست بگیرید و كتاب ها را خط خطی كنید. هر مطلبی را كه می خوانید باید در آن تعمق كنید. ببینید رابطه ی آن مطالب قبلی كه خوانده بودید چیست. با این مطلب جدید كه آموختید به چه سئوالات جدیدی می توانید پاسخ دهید.
۴) در كنار خواندن كتب درسی خوب است كه تاریخ تكوین این تئوری ها را هم مطالعه كنید. نه برای آن كه با یك سری اسم شخص و تاریخ آشنا شوید. بلكه به این علت كه بدانید علت معرفی مفاهیم گوناگون چه بود. توصیف كشف ها و.. را كه می خوانید سعی كنید در قالب فرمالیزم ریاضی كه آموختید بیان كنید. این طوری مطلب برایتان جا می افتد.
۵) حل تمرین ها را جدی بگیرید.
۶) اگر دانشجوی ریاضی یا فیزیك یا مهندسی هستید ممكن است كه این سئوال برایتان پیش آید كه "این مطالب كه می خوانم به چه درد زندگی ام خواهد خورد." من در طول تحصیلم (قبل از دكتری) هیچ وقت این سئوال برایم پیش نیامده بود. اما می دیدم برای دوستانم (دخترها) كه از خانواده هایی بودند كه در آنها خانم ها ی نسل های قبل تر دانشگاه نرفته بودند این سئوال زیاد پیش می آمد. این دخترخانم ها می دیدند كه هیچ كدام از خانم های دور وبر شان این دروس را نگذرانده اند اما زندگی شان هم می چرخد. به علاوه در خیلی موارد مادر یا خاله و عمه و مادربزرگ و.... هم می پرسیدند كه "به چه دردت خواهد خورد." خلاصه دلسرد شدند. چند سال بعد اما همه شان فهمیدند كه قرار بود آن مطالب درسی به چه دردشان بخورد! خلاصه از سهل انگاری در مورد دروس پشیمان شدند.
۷) سمپادی ها این مطلب را ببینند و نیز این مطلب را.
۸) برخی دیگر از مطالب مرتبط :
درست ترین اقدام و بزرگ ترین اشتباه در زندگی من به عنوان یك فیزیكپیشه
۱) همان طوری كه بارها گفته ام اگر در محیط كلاسی قرار گرفتید كه همكلاسی ها اهل درس خواندن نیستند شما همرنگ جماعت نشوید. شما سعی كنید جدی درس بخوانید یكی دو نفر هم پیدا می شوند كه بخواهند شما را همراهی كنند. بعدش یواش یواش درس خواندن در كلاس شما "مد" می شود!
این كار را بكنید اما با ظرافت. طوری كه الكی برای خودتان دشمن نتراشید. توجه كنید كه شما مبصر كلاس نیستید. دانشجو هم به اقتضای سن و جوش و غرور جوانی به راحتی نمی پذیرد یك نفر (آن هم همسن و سالش) بیاید و برایش نقش مبصر را بازی كند.
ببینید! اگر دیدید همكلاسی ها دارند وقت تلف می كنند نروید مستقیم بگویید چه قدر وقت تلف می كنید. اگر این كار را بكنید با شما دشمن می شوند. اما اكثر دانشجو ها اگر ببینند وقتی آنها دارند وقت تلف می كنند شما آرام و سر به زیر دارید درس می خوانید نسبت به شما احساس احترام می كنند و تشویق می شوند كه خودشان هم همین كار را بكنند.. عرض كردم "اكثر دانشجو ها" نه همه ی آنها. برخی هم این وسط توزرد هستند كه كرم می ریزنند. سعی كنید با كرمكی ها درگیر نشوید. از آنها فاصله بگیرید.
در جمع های دانشجویی در مورد جنس مخالف زیاد صحبت می كنند. خاطره ی خود را در این مورد قبلا نوشته ام. از حد كه این صحبت بگذرد به شدت وقت-هدر-كن می شود. من از جمع پسرها خبر ندارم. اما در جمع دخترها اگر دختری بیاید و به این صحبت ها مستقیم اعتراض كند به بقیه ی دخترها شدید بر می خورد. به این معنا می گیرند كه آن شخص متانت و نجابت آنها را زیر سئوال برده. بعدش خیلی شدید واكنش نشان می دهند. بیخودی برای خودتان دشمن نتراشید! اگر می خواهید بحث را عوض كنید با گفتن جملات و عبارات مرسومی نظیر "آهان! كه این طور!" یا "آهان! از اون لحاظ" و یك خنده ی مختصر سررشته ی بحث را در دست بگیرید و زود بحث جدی درسی یا.... را پیش بكشید. این طوری به كسی بر نمی خورد و بحث هم عوض می شود. اگر هم نمی خواهید بحث را عوض كنید راهتان را بكشید و بروید و كاری به صحبت هایشان نداشته باشید.
۲) اگر از شهرستان به تهران آمده باشید ممكن است برخی از رفتارها گفتارها و چراغ سبز های اساتید به نظرتان خیلی لیبرال باشد. خیلی گول این چراغ سبز ها را نخورید! در شهرستان احتمال این كه یك بزرگ تر برخی روابط یا گفتارها را كه از نظر عرف جامعه لیبرالی به نظر رسد تایید كند خیلی كمتر از تهران است. اما در شهرستان اگر به خاطر این جور مسایل برای دانشجو مشكلی پیش آید احتمال این كه همان استاد محافظه كار پشت دانشجو بایستد و نگذارد ضربه بخورد بیشتر است. در تهران یك سری اساتید به دانشجو چراغ سبز نشان می دهند (یا حتی تشویق می كنند) كه رفتاری غیر محافظه كارانه داشته باشد. اما وقتی برای آن دانشجو مشكلی پیش آمد همان استاد كه تریپ لیبرالی می زد از محافظه كار ترین ها هم سخت گیر تر می شود. می زند زیر همه ی ادعاهایش. دانشجو را به راحتی قربانی می كند كه خودش را حفظ كند. در بین همنسلی های من خیلی ها از این جهت تا درجه ی شكستن ضربه خوردند.
۳) توصیه نمی كنم در فعالیت های دانشجویی فوق برنامه خیلی فعال باشید. معمولا از توی این برنامه ها مشكلاتی پیش می آید كه دانشجو را له می كند. به جای آن توصیه می كنم یك كار مفید درآمد زا خارج از دانشگاه پیدا كنید. این طوری با دنیای واقعی آشنا می شوید. اگر هم مشكلی پیش بیاید درس و مشق تان قربانی نمی شود. یك پولی هم ته جیبتان می ماند. چند نفر آشنا هم پیدا می كنید كه پس فردا برایتان شغل مناسب بیابند. البته كار باید به گونه ای باشد كه به درس و مشقتان ضربه نزند. به یاد داشته باشید كار اصلی دانشجو درس خواندن است.
۴) خوبه كه تفریحات شما ومعاشرت های شما خارج و دور از دانشگاه باشد تا اگر مشكلی پیش آمد گریبانگیر درس و مشق تان نشود.
۵) ترم اول دانشگاه خیلی خیلی زود است كه "بگذاریم احساس هوایی بخورد." هوا خوری احساس بماند برای ترم های بعد كه یك مقدار شناخت و تجربه ی شما بالاتر رفته است. در جمع های دخترانه ی دانشگاهی در آن روزهای اول دانشگاه كه كلاس ها جدی نیستند همكلاسی ها همدیگر را دوره می كنند و به قول خارجی ها matchmaking
می كنند. از دم هم بی تجربه اند و معمولا در این زمینه خیلی ناشیانه عمل می كنند. اشتباهاتی می كنند كه به همدیگر بسیار ضربه می زنند. ببینید! دخترهای جوان بسیاری كه به مرحله ی افسردگی شدید دچار شده اند با من درد دل كرده اند. مشكل عمده ی آنها از همین بساط matchmakingهای اوایل ترم اول شروع شده. جوی به وجود آورده اند كه چشم و گوش بسته افتاده به دام یك احساس غریب كه آن را عشق می پنداشته اما بعدا فهمیده آن احساس عشق نبوده! حتی هوس هم نبوده. یك شیطنت و كنجكاوی دخترانه ی ساده بوده كه به بهای سنگینی تمام شده. به خاطر آن توهین شنیده. شخصیتش خرد شده. بعد هم افسرده شده و روحیه اش خراب شده. افت تحصیلی در پی آن آمده و به نوبه ی خودش روحیه را خراب كرده. یك سیكل بسته ی مخرب! جالب آن كه دخترهایی زیاد قربانی می شوند كه خود را در زمینه ی جنس مخالف خیلی "با تجربه " و "آدم شناس" می دانند. برادر و چند تا دوستش را دیده اند و خیال می كنند جنس مذكر را خیلی خوب می شناسند. بعد كه وارد دانشگاه می شوند و پسری را می بینند كه شبیه آنها نیست خیال می كنند خیلی موجود افسانه ای و بی همتایی را یافته اند. كنجكاوی در مورد این موجود افسانه ای بی همتا به بهای سنگینی برایشان تمام می شود. من نمی گویم "كنجكاوی موقوف"! اگر هم بگویم كسی گوش نخواهد داد. اما می گویم عجله نكنید! به خاطر حرف های دوستانتان جو گیر نشوید. یواش یواش سر فرصت بقیه را خواهید شناخت و كنجكاوی تان هم ارضا می شود. مواظب باشید برای این كنجكاوی بهای سنگینی نپردازید.
ببینید! بدانید كه اولویت شما به عنوان دانشجو درس و مشق تان است. اگر رابطه ای باعث می شود به درس و مشق تان آسیب برسد آن رابطه رابطه ی مفیدی نیست و بهتر است قطع و یا كنترل شود. یاد بگیرید روابط را كنترل كنید. كار سختی است. خود من هم هنوز درست یاد نگرفته ام. باید تمرین كنم. شما چون جوان ترید از من زودتر یاد خواهید گرفت.
ببینید! پدر و مادر شما با هزار امید و آرزو شما را به دانشگاه فرستاده اند. نگذارید یكی بیاید و روحیه ی شما را خراب كند. اگر رابطه با كسی به نشاط روحیه ی شما ضربه می زند آرام آرام رابطه ی خود را با او محدود تر كنید و فاصله از او را در حدی نگاه دارید كه روحیه ی شما آسیب نبیند.
این را به دختر خانم ها می گویم. اگر با پسری آشنا شدید و آن پسر برای شما محدودیت هایی بیشتراز محدودیت های خانواده و جامعه ی ایران تحمیل كرد زودتر عذرش را بخواهید برود پی كارش. حالا كه هیچ نقشی در زندگی شما ندارد این محدودیت ها را به شما تحمیل كند فردا كه همسرتان شود بنا به قانون مدنی این مملكت می تواند روزگارتان را سیاه كند. اگر محدودیت های تحمیلی اش برایتان (علاوه بر محدودیت ها ی دانشگاه جامعه ی ایرانی و خانواده ) ازار دهنده دارد می شود و هنوز در قطع رابطه با او شك دارید زودتر به مشاور دانشگاه مراجعه كنید. هر چه زودتر اقدام كنید همان قدر كمتر ضربه می بینید.
۶) اگر استادی به شما لطف خیلی خاص-ورای سایر همكلاسی ها - كرد بدانید كاسه ای زیر نیمكاسه است. در بهترین شرایط این استاد آدم ناپخته ای است كه نمی داند این كارش چه قدر سایر دانشجوها را علیه شما تحریك می كند و چه قدر می تواند به شما ضربه زند. یك جورهایی مودبانه و با سیاست لطف هایش را پس بزنید. مطمئن باشید اگر این كار را نكنید صدها برابر آن لطف ضربه خواهید دید.
۷) اساتید دانشگاه با همدیگر كشاكش قدرت دارند. یك عده شان از دانشجو به عنوان سرباز پیاده ی صفحه ی شطرنج در كشاكش های قدرت استفاده می كنند. یك مشت شعار دانشجو-پسند هم بلغور می كنند تا دانشجو ها را علیه رقیب تهییج كنند. (نظیر "مبارزه با دیكتاتوری" یا....) مطمئن باشید آن اساتید كه این چیزها را جلوی دانشجو ها بلغور می كنند تا آنها را بیاندازند به جان همكارانشان نوك سوزنی به حرف هایشان اعتقاد ندارند. به تجربه دریافته اند دانشجوها با این شعارها به هیجان می آیند. مواظب باشید به دام آنها نیافتید. از دور نظاره كنید و فكرتان پیش درس و مشق خودتان باشد.
۸) باز هم به دختر خانم ها: اگر دور از خانواده هستید و مردی همسن پدرتان زیاد دور و بر شما بپلكد و مرتب شما را "دخترم" بخواند خیلی زود نرم نشوید. ممكن است از این قصه ها برایتان ببافد: "من همیشه آرزو داشتم دختری مثل تو داشته باشم." یا " یك دختر دارم شبیه تو اما رفته خارج و من از فراغش در فغانم." شما هم كه دلتان برای بابای خودتان به شدت تنگ شده ممكن است بیایید و دربست به او اعتماد كنید با این تصور كه مردی است جا افتاده و سرد و گرم چشیده و آردهایش را بیخته و الك هایش را آویخته و امكان ندارد به من ضربه ای بزند. این طرز فكر می تواند به شما ضربه بزند. به یاد داشته باشید كه سعدی می فرماید: "جهان دیده بسیار گوید دروغ!"
ببینید! اگر آن مرد جوان بود و شما می خواستید دكش كنید یك اخم می كردید به غرورش بر می خورد و می ذاشت می رفت. همه ی جامعه هم كمك تان می كرد كه از شرش خلاص شوید. اما اگر روی این پیرمرد باز بشود نمی توانید به این راحتی ها جمع و جورش كنید. به خصوص كه جامعه هم باور نمی كند كه او مزاحم هست. جامعه همواره حق را به پیرمرد می دهند به خصوص اگر موقعیت اجتماعی اقتصادی بالایی داشته باشد. توصیه می كنم از همان اول رفتاری با پیرمرد جماعت نكنید كه رویش باز شود و بعد نتوانید جمعش كنید. این پیرمردها بعد از ازدواج شما هم ممكن است دست از مزاحمت بر ندارند. برخی از آنها عامل جدایی و طلاق زوج های خوشبخت می شوند. ماشاالله! اعتماد به نفسی در این زمینه ها دارند كه نگو!
۹) در دانشگاه ها طومار و..... زیاد می چرخانند. در امضا كردن آنها جو گیر نشوید. خوب فكرهایتان را بكنید ببینید واقعا با بند بند طومار موافقید یا نه. این طوری نیستید كه وقتی امضا كردید به راحتی بتوانید بزنید زیرش! خیلی هایشان می تواند مدرك بشود علیه شما. اصلا نمی ارزد به خاطر جو گیر شدن یا از روی تعارف و رودربایستی با كسی كه دارد امضا جمع می كند طوماری امضا كنید. خوب حواستان را جمع كنید. ببینید آیا مفاد آن ان قدر درست و متین هست كه ارزش آن را داشته باشد كه فردا روزی به خاطر امضای آن هزینه ای بپردازید.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل