حتما شما هم ملاحظه كرده اید كه برخی ها در ایران یا كشورهایی مثل هند یا چین مُراجع را پشت درشان معطل نگاه می دارند تا نشان داده باشند آدم خیلی مهمی هستند! یعنی مثلا با او ساعت 5 قرار گذاشته اند اما ساعت 5:30 می گوید بفرمایید تا نشان دهند خیلی آدم مهمی بوده اند. چه بسا آن نیم ساعت هم بیكار و بیعار نشسته بوده اند اما باز هم می خواهند نیم ساعت یارو دم در اتاقشان معطل بماند تا مثلا ارزش خودشان به دید او بالا برود. برخی هم در كشور ما همین كالا را خریدارند. یعنی گمان می كنند آدم مهم باید این گونه باشد! با تحسین به چنین شخصی می نگرند ولو این كه وقتشان را تلف كرده باشد. من هرگز چنین دیدی نداشتم! حتی یارو اگر خیلی مهم باشد باید زمانش را درست تنظیم كند تا كسی را معطل نگاه ندارد. اگر قادر به این كار نیست نشانه اهمیت او نیست. نشانه ضعف مدیریت زمان اوست. بعضا هندی و چینی ها و... كه در غرب به جایی می رسند همین ادا بازی را در می آورند كه آن سوی آبها بسیار قبیح می نماید. البته برگردید و كتاب های اخلاق معلمان سرزمین ما را بخوانید آنها هم مثل دنیای مدرن وقت ناشناسی را قبیح می دانند. البته با دید انسان شناسی خاص خود نه با دید مدیریت زمان. به هر حال متاسفانه فرهنگ جامعه ی امروز ما بیش از آن كه از این كتاب های اخلاق سنتی خودمان تاثیر گرفته باشد از آن چه كه خان ها و پیشكارهایشان در روستاهای عقب افتاده با رعیت می كردند تاثیر گرفته. فرزندان همان خان ها و پیشكارها و رعایا هستند كه اكنون ظاهری مدرن گرفته اند بی آن كه ذهنی مدرن داشته باشند یا از اخلاق اصیل ایرانی بخواهند تبعیت كنند.
همین طرز فكر كه مُراجع یا دانشجو بی جهت پشت در اتاق معطل نگاه می دارد یك جنبه دیگر هم دارد و آن اداو اطوار مربوط به مصاحبه هست. اگر از روزنامه ای یا مجله ای بیایند كه با او در مورد كارش مصاحبه كند هزار و یك ادا و اطوار در می آورد. اولا كه حتما باید بد قولی كند و وقتمصاحبه گر را تلف نماید تا نشان دهد خیلی مهم هست! اما با مصاحبه گر علاوه بر این چند ادا و اطوار دیگر هم در می آورند. ابتدا كلی توپ و تشر می آیند كه خیلی آدم وارسته ای هستند و با دوربین راحت نیستند و از شهرت بدشان می آید. بعد از كلی این طوری فیلم بازی كردن با كلی ناز و ادا و اطوار قبول به مصاحبه می كنند شروع می كنند كلی از خودشان تعریف كردن و كارهای نكرده را به اسم خودشان نوشتن و احتمالا در همان مصاحبه چند رقیب را نواختن! بعدش هم كه مصاحبه چاپ یا پخش شد باز هم خیلی اخم و تخم می كنند كه چرا آن قدر كه می خواستند مصاحبه گر برایشان نوشابه باز نكرده! متاسفانه همان طور كه برخی از معطل شدن توسط یك آدم كه می خواهد نمایش مهم بودن ترتیب دهد خوششان می آید برخی مصاحبه گرها هم همین را می خواهند. اگر با آنها محترمانه برخورد كنی خیال می كنند آدم سطح پایینی هستی! البته نه همه ی آنها! برخی از مصاحبه گرها ی ما حرفه ای هستند و با اخلاق حرفه ای آشنایند و این اداو اطوار را به حساب مهم بودن آن شخصی نمی گذارند.
نكته اینجاست كه در دنیای آكادمیك مصاحبه هایی كه با مجلات ترویج علم یا بخش علمی روزنامه ها یا صدا و سیما و .... می شود با این دید صورت نمی گیرد كه كی آدم مهمی هست كی نیست! یعنی كسی كه این ادا و اطوار را می آید صورت مسئله را عوضی گرفته! همین طور وقتی یكی برای تخطئه دیگری و اثبات آن كه دیگری خودنماست می گوید زیاد مصاحبه می كند صورت مسئله را عوضی گرفته! من اینجا درسی را كه از استادانم در استنفورد و آی-سی-تی-پی گرفته ام می خواهم پس دهم:
روزی در استنفورد كه بودیم از طرف مجله نیچر با من تماس گرفتند تا از مشكلات دانشجویان ایرانی مقیم آمریكا بپرسند من هم جوابی تهیه كردم و نشان استادم پسكین دادم. پسكین گفت اینی كه نوشتی خیلی كوتاه هست به درد نمی خورد. پسكین رئیس بخش تئوری آزمایشگاه شتابدهنده خطی استنفورد بود. آدم مهمی بود و هست برای خودش. اما ببینید همین پسكین به من چه گفت. گفتش كه این ژورنالیست درجه یك مجله نیچر هست. وقتی چنین كسی با تو تماس می گیرد كه مصاحبه كند باید نهایت استفاده را برای پیشبرد نظراتت ببری. بعدش گفت بشین اینجا من جوابی می نویسم یاد بگیر چه جور باید در این گونه مصاحبه ها پاسخ دهی. جواب مفصلی نوشت و دست آخر "اسپل چك" زد! پسكین در ادبیات انگلیسی خیلی متبحر بود اما همیشه به من می گفت "اسپل چك" باید كرد مبادا كلمه ای غلط دیكته ای داشته باشد . آبروریزی هست اگر یك دانشگاهی در نوشته اش غلط املایی داشته باشد. یك عده از اساتید گمان می كنند با هارت و پورت جلوی كارمندان و منشیان دانشكده احترام و ابهت آنها به عنوان "هیئت علمی" بالا می رود. غافل از آن كه با هر غلط املایی كه در نوشته هایشان دارند بیشتر و بیشتر از چشم كارمندان و منشیان می افتند حالا هرچی هارت و پورت كنند كه "من عضو هیئت علمی هستم و دكتری دارم تو كارمند ی و دكتری نداری!"
چند بار اتفاق افتاد كه از مجلات علمی و ... برای مصاحبه با استادم در استنفورد و آی-سی-تی-پی بیایند. نه تنها حداكثر همكاری را كردند بلكه به ما به عنوان دانشجو هم یاد دادند كه چگونه باید همكاری كرد. اهمیت این موضوع چیست. در این مصاحبه برعكس آن جماعت كه ادعای وارستگی و تواضع دارند نه از خودشان تعریف كردند نه كارهای نكرده را به اسم خود نوشتند و نه رقیبی كوبیدند! اصلا این كارها آخرین چیزی بود كه در آن حال و هوا به ذهن می رسید.
حكمت این مصاحبه ها و اهمیت آنها چیست كه اساتید این همه رویش تاكید می كردند؟ چند چیز هست: یكی این كه به این ترتیب برخی مشكلات دانشگاهیان به گوش مسئولین می رسد. برای همین با دقت باید جمله بندی ها را انتخاب كرد. بخشی از كار آكادمیك هست. دوم این كه بودجه مراكزی كه آنها در آن بودند از محل مالیات های مردم اداره می شد. برخود وظیفه می دانستند كه شفاف عمل كنند و به جراید بگویند كارشان از چه جنس هست (چیزی كه در كشور ما اصلا جا نیفتاده و به این زودی ها هم جا نمی افتد. حتی سنتش را هم نداریم!) دست آخر و مهم تر از همه این كه این گونه مصاحبه به كار ترویج علم در جامعه می آید. با خواندن همین مصاحبه هاست كه دانش آموزان ممكن هست علاقه مند شوند كه به سوی علم بیایند. و.....
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل