پنجشنبه 21 شهریور 1392
+0 به یه ن
فیس بوک تویتر گوگل
مطلب زیر از طریق ای-میل به دستم رسید. دیدم جالبه كه اینجا منتشر كنم:
استاد مشغول درس مبحث نواندیشی و روشنفكری برای شاگردانش بود. اما خود می دانست این موضوعی است كه بسادگی برای هركسی جا نمی افتد. چون بحث فرهنگ دیرینه و فاخر بودن آن نیز مطرح شده بود شیوانا از یكی از شاگردان خواست تا پنجره را ببندد و گفت كه تا مدتی باز نشود. هوا گرم بود و تعداد شاگردان هم زیاد. پس مدتی شاگردان كلافه شده و خواستار باز شدن پنجره گشتند. پنجره كه باز شد همگی نفسی راحت كشیدند و احساس خشنودی كردند. شیوانا پرسید: «نسبت به این هوای مطبوع كه همین الان وارد شد چه احساسی دارید؟»
شاگردان همگی آنرا یك جریان عالی و نجات بخش توصیف كردند. شیوانا گفت: «حالا كه اینطور است پنجره را ببندید تا این هوای عالی را برای همیشه و در تمامی اوقات داشته باشید.»
تعدادی از شاگردان گفتند فكر بدی نیست اما تعدادی دیگر پس از كمی فكر با اعتراض گفتند: «ولی استاد اگر پنجره بسته شود این هوا نیز كم كم كهنه می شود و باز نیازمند تهویه می شویم.»
شیوانا گفت: «خب، حالا شما معنی نواندیشی را فهمیدید! در جوامع وقتی یك اندیشه یا ایده یا فلسفه نو پیدا می شود عامه مردم ابتدا در برابر آن مقاومت می كنند اما در طول زمان چنان به آن وابسته می شوند كه بهتر كردن و ارتقاء آنرا فراموش می كنند و چون با فرهنگ شان مخلوط می شود نسبت به آن تعصب پیدا می كنند، مگر آنكه مثل بعضی از شما به ضرر آن هم فكر كنند.»
آیا شما در و پنجره ها را برای ورود ایده های نو باز می گذارید؟ آیا شما نوآوری را در سازمان خود مدیریت می كنید؟
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل