آن دو لطیفه را در نوشته ی قبلی ام مقدمه ای برای آن آوردم كه بگویم كه توسعه پیش زمینه ای فرهنگی می خواهد. در این پیش زمینه ی فرهنگی افراد یك مقدار دل-گنده تر هستند. در محیطی كه افراد تنگ نظر هستند توسعه كمتر است. در برخی شهرها اگر فردی یك مقدار پولدار تر شد آن قدر در و همسایه پولدار شدن او را به طعنه می گیرند و از روی حسد برای دخترش حرف درست می كنند كه پول و سرمایه اش را بر می دارد و از آن ده یا شهر می رود. می رود به جایی كه مردمش كمتر تنگ نظر باشند و ظرفیت بیشتری داشته باشند. در این میان آن محیط كوچك با فرهنگ تنگ نظری است كه ضرر می كند. به این ترتیب خودش با دست خودش سرمایه هایش را فراری می دهد.
همین مسئله ی جذب توریست به زادگاه عزیزم، تبریز را در نظر بگیرید. من در این باره بسیار نوشته ام. به لحاظ اقتصادی جذب توریست مفید هست. اگر توریست ها آدم های با فرهنگی باشند (كه با توجه به فرهنگ خاص مردم تبریز جز این عملی نخواهد بود) حضور و آمد و شد آنها باعث رشد فرهنگی بیشتر شهر می شود. ده ها فایده ی دیگر هم دارد كه قبلا درباره اش زیاد نوشته ام.
همین مسئله ی جذب توریست با تنگ نظری جور در نمی آید. حدود 20 سالی است كه در تبریز یك اتفاق خوب افتاده و آن تبدیل خانه ی های قدیمی به مراكز عمومی فرهنگی است. خوشبختانه این حركت مثبت فرهنگی با استقبال مردم رو به رو بوده. اگر مردم تنگ نظر بودند این امكان نداشت! اگر مردم طبقه ی متوسط از این كه خانواده ای میراث پدری شان را به قیمت به نهادهای گوناگون می فروشند و بعدش هم آن نهاد كلی پول خرج می كند تا آن ساختمان را باز سازی كند آزرده می شدند این حركت نمی توانست انجام بگیرد. اما خوشبختانه از حدود 20 سال پیش مردم این شهر این دوراندیشی و فهم و درك را پیدا كردند تا بدانند خیر این كار دست آخر به خودشان بر می گردد. با حفظ این بناها هویت شهر محفوظ می ماند. اگر پدربزرگ خودشان در آپارتمان دلتنگ شد و دلش هوای خانه های قدیمی كرد می توانند او را ببرند به بازدید یكی از این مكان ها تا دلش باز باشد. در این بناها انواع و اقسام جشنواره ها برگزار می شود كه فرزندان خودشان از آنها استفاده می كنند. والبته این بناها جاذبه ی گردشگری هستند برای جذب توریست (بخوانید جذب پول و ایجاد اشتغال در شهر).
پارسال كه برای جذب توریست این بخش تبریزگردی را در وبلاگ قبلی ام راه اندازی كردم و این وبلاگ انگلیسی راه انداختم پیش بینی نمودم كه چنین تبلیغ هایی پیش از آن كه به درد جذب توریست خارجی به تبریز بخورد به درد جذب توریست به اصفهان و شیراز خواهد خورد. حتی بیش از موقعی كه مستقیما برای شیراز و اصفهان تبلیغ شود. علت واضح است. وقتی من در مورد دیدنی های تبریز و اطراف آن می نویسم خارجی با خود می گوید: « عجب ایران جای قشنگی است! بروم ببینم در سایت "سیاره ی تنها" و سایت های توریستی نظیر آن در باره اش چه نوشته اند.» بعد می خواند كه must-seeهای ایران اصفهان و شیراز و تخت جمشید هستند. اگر تصمیم به سفر بگیرد ابتدا این شهرها را انتخاب می كند و دیدار به شهرهای دیگر را به سفر بعدی موكول می كند.
شاید برخی بگویند پس این چه فایده ای برای تبریز دارد. خوب! برای جذب توریست باید صبور بود. همین تركیه هم از اول كه این همه توریست در سال نداشت. یواش یواش با كسب اعتبار بیشتر و توسعه ی زیرساخت ها و تبلیغ مداوم توریست هایش بیشتر شد. اگر برای توریسم تبریز تبلیغ كنیم همین نقدا توریست داخلی آن بیشتر می شود (همان طوری كه در سال های اخیر شده) بعدش همین هموطنان وقتی توریست خارجی می بینند او را تشویق می كنند كه به ایران بازگردد و این بار به تبریز برود. معمولا نمی خواهند جلوی خارجی كم بیاورند و تا بتوانند تعریف خواهند كرد.
نكته ی دیگر این كه برای موفقیت در جذب توریست شهرها و روستاهای كنار هم باید چشم و همچشمی ها و تنگ نظری ها را كنار بگذارند و برای همدیگر هم تبلیغ كنند. یا حداقل ناراحت نشوند از این كه شهر و یا روستای همسایه مورد توجه توریست هاست. اگر یك روستایی جشنواره ی گل سرخ دارد برگزار می كند و پولدار تر می شود روستای بغلی هم جشنواره ی لباس محلی برگزار كند. توریست ها معمولا تنوع می خواهند. وقتی راهی طولانی می پیمایند و به منطقه ای می رسند دوست دارند چند شهر و روستا را باهم ببینند. این كه روستا یا شهر بغلی یك جاذبه ی توریستی دارد باید برای ما خوشحال كننده باشند چون فرصت بهتری فراهم آمده تا كالای خود را عرضه كنیم.
بحث جذب توریست را برای مثال گفتم.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل