+0 به یه ن
در دبیرستان یک معلم ریاضی داشتیم که اسمش یادم رفته. خیلی پرمدعا بود اما زیاد باسواد نبود. هر از گاهی که بچه ها در حل مسایل ریاضی گیرش می انداختند با لحن خطاب و عتاب می فرمود «دختر خوب و شایسته! اول ادب بعد درس!»
حالا که تراختور داره بازی ها را می بره کسانی هم که بدون فرستادن فحش مادر خواهر به این و آن یا بدون تحقیر قومی و حتی تحقیر ناتوانی های جسمی افراد روزشان شب نمی شد یادشان افتاده که به هواداران تراختور باید درس ادب بدهند و بگویند «دختر پسرهای خوب و شایسته! اول ادب بعد فوتبال!». شبیه همان آقا معلم ما.
گویا وقتی من المپیاد قبول شده بودم آقا معلم خوب و شایسته به دروغ رفته بود و در شهر وبین شاگردان خصوصی اش قپی آمده بود که من شاگرد خصوصی اش بوده ام. حال آن که من هرگز معلم خصوصی نداشتم.
چند سال بعد او را اتفاقی در تهران دیدم. با ژست مودبانه ساختگی اش وبا لحنی که انگار منتی برسرم میگذارد که جواب سلامم را می دهد گفت که خود را معرفی کنم که به جا نیاورده! این هم از جمله ژست های این قبیل آقایان خوب و شایسته است: می خواهند وانمود کنند اون قدر مهم هستند و اون قدر ضعیفه های بی مقداری مثل من دور وبرشان هستند که به جا نمی آورند! در دلم گفتم «آقای معلم خوب و شایسته! من همانم که رفتی در شهر لاف زدی که ساعت ها با من کلاس خصوصی داشتی و از این طریق برای خودت تبلیغ کردی و سر والدین بچه ها را شیره مالیدی و کسب درآمد برای خودت کردی. چه طور مرا به یاد نمی آوری، ای آقای خوب و شایسته که ادب را بر درس مقدم می دانی!؟»
پی نوشت: یک وقت سوتفاهم نشه که منظورمن از این معلم ریاضی -آقایان قابچی ویا فرشاد- بوده اند. همینجا مراتب ارادت خود را به این دو بزرگوار، آقای قابچی و آقای فرشاد، اعلام می کنم وبرایشان طول عمر دراز توام با عزت و سلامت آرزومندم. همان طوری که گفتم نام اون آقا معلم «خوب و شایسته» را یاد ندارم.
اشتراک و ارسال مطلب به: