نعمت صلح و امنیت

+0 به یه ن

صلح و امنیت نعمت بزرگی هست. هر کدام از ما باید به سهم خود تلاش کنیم تا قدر این نعمت را بدانیم و حفظش کنیم. هرگونه دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی و.... می تواند این نعمت را از ما بگیرد.
همین طور بی عدالتی های اقتصادی و اجتماعی باعث می شوند که امنیت جامعه شکننده تر شود. بیایید ببینیم ما چه کار می توانیم بکنیم که تنش هایی را که می توانند منجر به زخم هایی شوند که به از بین رفتن امنیت اجتماعی بیانجامد کم کنیم؟

یکی از آنها پرهیز از جوک های قومیتی است. دیگری اعتراض به توهین به افغانستانی هاست. سومی بهتر کردن روابط با غربی هاست. چهارمی گسترش توریسم فرهنگی است چه توریسم داخلی و چه بین المللی. دعوت از آشنایان برای سفر به کشور و شهرمان. بیایید در این باره همفکری کنیم. هر کدام از ما ده ها راه در مقابل داریم. این کارهای کوچک هم مهم هستند. اگر همت عمومی باشد می تواند دولتمردان را هم همسو کند.
در مورد مبارزه با فقر .و بی عدالتی اجتماعی من خط مشی بنیاد کودک را می پسندم. برای همین از آن بنیاد به قد وقواره خودم حمایت مالی و معنوی می کنم:
http://www.childf.org

شما هم نظرهای سازنده و زیبایتان را برای گسترش فرهنگ صلح در پیرامون بنویسید.

ببینید! به نظر من صلح و صفا با حرف های احساسی و سانتی مانتال لزوما حاصل نمی شه. این که بگوییم ما همه دنیا را دوست داریم. بدی را با خوبی پاسخ می دهیم و..... لزوما صلح ایجاد نمی کنه.
بذارید در کوچک مقیاس بنگریم. سر ارث و میراث چه کسانی دعوا راه می افته؟ اگر دقت کنید لزوما ثروت فراوان متوفی یا حتی چند تیرگی (اوگی لیلیخ) باعث دعوا نمی شه. سر ارث ومیراث افراد با دارایی متوسط اما بسیار سانتی مانتال هم دعواهای فراوان شده است. برخی از چرکین ترین دعواهای ارث و میراث که به مطبوعات هم کشیده شد مال خانواده های شعرای رمانتیک ما بود که از قضا گنج قارون هم نداشتند! دارایی خیلی متوسطی داشتند. اما سر میراث خان فرمانفرما  با آن ثروت افسانه ای اش بین فرزندانش که از شش مادر متفاوت بودند دعوایی صورت نگرفت!
آن چه جلوی دعواها را می گیرد تدبیر هست نه حرف های سانتی مانتالی.
برای داشتن صلح پابدار باید واقعیت های زندگی و ذات بشر را لحاظ کرد. باید دانست که بله! بی عدالتی ها هست! دلچرکینی ها هست! حسادت ها هست! زیاده خواهی ها هست! سو تفاهم ها هست! تفاخرها تبخترها هست. کینه ها هست. بیماران روانی نظیر نارسیست ها که روی اعصاب بقیه راه می روند هم هستند.
همه اینها هست. انکارش به معنای عدم وجودش نیست.

هنر و تدبیر و شعور می خواهد که با وجود همه اینها بتوانیم صلح و امنیت برقرار کنیم. شعار صلح و صفا دادن صلح و صفا برقرار نمی کند. تدبیر می خواهد. بیایید تدبیر کنیم.

این فرضیه که "اون قدر باید به کسی که به ما بدی کرده خوبی کنیم تا خجالت زده بشه" هم اصلا کار نمی کنه.
یک دهم این خوبی ها را به کسانی که لیاقتش را دارند بکنیم دنیا جای زیباتری برای زیستن خواهد بود.
این خوبی را می شه به کسانی کرد که در حقشان اجحاف شده. هر قدم که برای رفع بی عدالتی برداریم قدمی در راه صلح هم برداشته ایم.

بحثم را با این آغاز کردم که "با توجه به واقعیات موجود و وچود کینه ها کدورت ها تبخترها خودبزرگ بینی ها حسادت ها ووووووووو چه گونه می شود صلح و آرامش برقرار کرد. اگر آن کینه ها و وووووو نبودند که سئوالی نبود. مسئله ای نبود. واقعیت این هست که همه این مسایل هستند. اتفاقا خدا را شکر در منطقه ما نسبت به بقیه جاهای دنیا کمتر هم هستند. همین اروپا را در نظر بگیرید که الان این طور خوب صلح برقرار کرده اند! 60 سال پیش اینها همدیگر را داشتند می خوردند! در طول تاریخ همه اش با هم جنگ کرده اند. خیلی خونین تر از آن که منطقه ما تجربه کرده. مسایلی که ما بین اقوام ایرانی داریم در مقابل جنگی که آلمانی ها و فرانسوی ها و... در طول تاریخ و تا همین 60 سال پیش با هم کردند دعوا سوسولی دختربچه ها در مهم کودک هم نیست!
(مفتخرم که یک زنم و دعواهایم سوسولویی هست. من از بازوی خود دارم بسی شکر که زور مردم آزاری ندارد!)

با این حال همین اروپایی ها اون قدر شعور داشتند که در دهه های اخیر طرحی بریزند که دعوا نشود و بتوانند با همکاری کارشان را جلو ببرند.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]