رویكردهای متداول مواجهه ایرانیان با مشكلات

+0 به یه ن

مطلب زیر در بخش نظرها آمد. من نویسنده را نمی شناسم.  اما مطلب زیر خواندنی و تامل كردنی است. برای همین اینجا بازانتشارش می دهم:


در اغلب جوامع مسایل و مشكلاتی وجود دارد كه مردم با آن ها در گیر هستند. بسیاری موسسات و سازمانها نیز برای شناخت و حل چنان مسایلی دایر شده‌اند؛ موسساتی از قبیل دانشگاه‌ها، پژوهشكده‌ها و موسسات مطالعاتی گوناگون. در بسیاری جوامع نوین چنین سازمانها و موسساتی طی سلسله پژوهش‌هایی مدون در جهت شناخت مسایل جامعه‌ اقدام می‌كنند و در رفع و حل چنان مسایلی نیز كامیابند. در برخی جوامع اما گرچه چنان موسساتی مدتهاست كه مشغول به كارند اما چندان كارآیی در كاهش مشكلات و حل مسایل نداشته‌اند.

در كشور ما مسایل بسیاری وجود دارد كه افراد و جامعه سالها با آنها مواجه‌اند؛ از مسایلی شخصی در حد سیگار كشیدن و اعتیاد تا مسایلی جمعی در مقیاس آلودگی هوا و نابودی محیط زیست. در نگاهی كلی نسبت به این موضوع می‌توان الگوهای تكرارشونده‌ای را یافت كه رویكرد بسیاری از مردم ما نسبت به مسایل فردی یا اجتماعی از آنها پیروی می‌كند. شناخت این الگوها و بررسی این رویكردها می‌تواند كمك كند تا دریابیم چرا بسیاری مسایل در جامعه ما وجود دارند كه سالها مساله بوده‌اند و همچنان حل ناشده باقی‌مانده‌اند.

به نظر می‌رسد در جامعهٔ ما می‌توان رویكرد افراد را نسبت به مسایل پیش‌ رو، بسته به سطح شناختی و تجربیات ایشان، در یكی از رده‌های زیر دسته‌بندی كرد:

تكذیب و نفی مساله:

"گزاره‌هایی مشابه "به خاطر حمله اعراب و مغول"، "انگلیس‌ها نگذاشتند"، "خورد به انقلاب"، "تحریم‌های غرب" و بسیاری موارد این چنینی از فرط تكرار به گوش اغلب ما آشناست. كم نیستند افرادی كه ناتوانی‌شان در حل كوچكترین مسایل شخصی‌شان را نیز با توسل به چنان مقصرهای عامی توجیه می‌كنند."

این رویكرد ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین رویكرد در مواجهه با مسایل است. در این رویكرد وجود مشكل نفی می‌شود و از اساس چنان قضیه‌ای دروغ، شایعه و یا فریب تلقی می‌شود. مثلاً اگر مساله "اعتیاد یكی از نزدیكان" باشد، رویكرد برخی افراد نسبت به آن می‌تواند صرفا رد و نفی چنین مساله‌ای باشد. خاصه آن كه اگر كسی كه چنان مساله‌ای را مطرح می‌كند چهرهٔ موجهی نداشته باشد. در مسایل جمعی نیز مشابه همین قضیه حكم‌فرماست؛ فرضا اگر زمانی نخست وزیر اسراییل مساله "آلودگی هوا در شهرهای بزرگ ایران" را مطرح كند چه بسا افرادی كه با انتشار تصاویری از تهران با آسمانی آبی در شبكه‌های اجتماعی سعی در رد و نفی چنان مساله‌ای خواهند كرد. با توسل به این رویكرد، با نفی مساله مشكلی وجود ندارد و لذا كسی هم به دنبال راه حل آن نمی‌رود.

مقصریابی:

در این رویكرد، برای مسالهٔ موجود علت و مقصری تراشیده می‌شود كه معمولا بزرگ است و ورای زمان و یا توان فرد قرار دارد. گزاره‌هایی مشابه "به خاطر حمله اعراب و مغول"، "انگلیس‌ها نگذاشتند"، "خورد به انقلاب"، "تحریم‌های غرب" و بسیاری موارد این چنینی از فرط تكرار به گوش اغلب ما آشناست. كم نیستند افرادی كه ناتوانی‌شان در حل كوچكترین مسایل شخصی‌شان را نیز با توسل به چنان مقصرهای عامی توجیه می‌كنند. در همان مثال آلودگی هوا، رویكرد بسیاری می‌تواند سپردن تقصیر به تحریم‌های غرب و گذشتن از حل مساله باشد. در این رویكرد، از آنجا كه مقصر ایجاد مشكل و مساله عاملی بزرگ و خارج از توانایی مكانی یا زمانی افراد است، وجود مساله ناگزیر شمرده می‌شود و به جای حل مساله، سعی بر تطبیق و كنارآمدن با آن می‌شود.

توجیه:

در این رویكرد وجود مشكل و مساله تایید می‌شود ولی در عین حال وجود آن نیز عادی و موجه قلمداد می‌شود. توجیهاتی از این قبیل كه "از قدیم همین طور بوده"، "جاهای دیگر نیز چنین است"، "در خود غرب هم چنین مسایلی وجود دارد" معمولاً در سخنان افرادی كه به این رویكرد متوسل می‌شوند شنیده می‌شود. توسل به چنین گزاره‌هایی اساس استدلال افراد دارای این رویكرد نسبت به مسایل است. در این رویكرد، افراد با توجیهِ عادی و همه‌گیر بودن مساله از زیر بار مواجهه با مساله می‌گذرند و مساله نیز همچنان حل ناشده باقی می‌ماند.

اشكالی كه به چنین توجیهاتی می‌توان گرفت این است كه گرچه شاید در جاهای دیگر نیز مشابهِ مسایل پیش روی ما وجود داشته باشد، اما درصد وقوع و همه‌گیری آن در اغلب موارد قابل مقایسه با مورد پیش روی ما نیست. مثلا در همان مسالهٔ آلودگی هوا، گرچه آلودگی هوا معضل بسیاری از شهرهای بزرگ دنیا است اما شدت آن و تعداد روزهایی در سال كه ساكنان آن شهرها با مشكل آلودگی مواجهند قابل مقایسه با مشكل آلودگی شهرهای ما نیست.

تسلیم:

در این رویكرد نیز وجود مساله تایید می‌شود اما وجود آن ملازم و همبسته با انبوه مسایل حل‌ناشدنی دیگر دانسته می‌شود. در این رویكرد در پاسخ به وجود مساله‌ای خاص جملاتی از این قبیل كه "چه انتظاری است از جامعه‌ای كه در آن…"، "ما باید همه چیزمان به همه‌چیزمان بیاید"، "ما زادهٔ جبر جغرافیایی هستیم"، "از ماست كه برماست" تحویل شنونده داده می‌شود.

"در جامعه و فرهنگی كه رویكرد اصلیش نسبت به مسایل اعتراف به وجود آنها و تلاش بر شناخت آنها نباشد، گرچه بسیاری موسسات دانشگاهی و مطالعاتی نیز در آن موجود باشند معمولاً پیشبردی نسبت به حل مسایل پیش رو نخواهد بود."

چنین جملاتی نشان می‌دهد كه گوینده وجود مساله را قبول دارد، اما با ربط دادن آن به همه مشكلات دیگر از آن مساله‌ای می‌سازد كه به خودی خود حل ناشدنی است، وانگهی اگر حل هم بشود گره‌ای از مشكلات گشوده نخواهد شد. در این رویكرد كوشش و سعی در حل مساله و پرداختن به آن كاری عبث و یا با تاثیر ناچیز تلقی می‌شود و لذا مساله حل‌نشده رها می‌شود.

این چهار رویكرد، رویكردهای شایع مواجهه با مسایل و مشكلات در فرهنگ ما بوده‌اند. چنان كه ذكر شد متاسفانه هیچ كدام از این رویكردها منجر به حل مساله نمی‌شوند، ‌بلكه مساله را صرفاً نفی و یا به عنوان چیزی حل‌ناشدنی رها می‌كنند. توسل به این قبیل رویكردها نوعی سرپوش گذاشتن بر مسئولیت فردی و اجتماعی خودمان بوده است. ناگفته پیداست كه همه‌گیری چنین رویكردهایی در بین ما باعث شده‌است تا بسیاری مسایل فردی و اجتماعی گریبانگیر ما از مدت‌ها پیش كماكان باقی مانده باشند و افراد یا موسساتی اقدام جدی در جهت رفع و حل آنها برنداشته باشند.

در مقابل برای حل مسایل اولین قدم اعتراف به وجود مساله و امكانِ رفع آن است. تنها پس از این مرحله است كه با شناخت و فهمیدن جنبه‌های مختلف مشكل و مساله می‌توان در جهت حل آن كوشید. متاسفانه هیچ‌یك از رویكردهای پیش‌گفته منجر به رسیدن به چنین مقدمه‌ای نمی‌شوند. در جامعه و فرهنگی كه رویكرد اصلیش نسبت به مسایل اعتراف به وجود آنها و تلاش بر شناخت آنها نباشد، گرچه بسیاری موسسات دانشگاهی و مطالعاتی نیز در آن موجود باشند معمولاً پیشبردی نسبت به حل مسایل پیش رو نخواهد بود.

شناخت الگوهای فرار از حل مساله می‌تواند اولین قدم بسوی درانداختن طرحی واقع‌بینانه برای شناخت و حل مسایلی باشد كه سالها از مواجهه با آنها گریخته‌ایم و همچنان حل ناشده باقی‌مانده‌اند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]