چند نكته ی نسبتا بدیهی راجع به شغل یابی

+0 به یه ن

1) موقعیت های شغلی  در ایران اندك هست. موقعیت های شغلی متناسب با مدرك تحصیلی و تخصصی،  كم تر.

2) در  توزیع موقعیت های شغلی پارتی بازی می شود و كسی كه پارتی دارد راحت تر شغل پیدا می كند. بنابراین پیدا كردن شغل برای كسی كه پارتی ندارد یا به دلایل اخلاقی حاضر به توسل به پارتی نیست دشوارتر می شود.

3) برخی از كارفرمایان آدم های بی شخصیتی هستند و با توجه به بحران اشتغال از موقعیت خود سو استفاده می كنند و انتظاراتی از كارمندانشان دارند كه شخصیت انسانی او را زیر سئوال می برد. این انتظار از چیز بی اهمیتی مانند انتظار خندیدن به جوك های بی مزه شان شروع می شود. از راه خفیه نویسی و جاسوسی در مورد همكاران می گذرد و به هر گونه كثافت كاری بزرگ یا حقیر كه تصور كنید-یا حتی نتوانید تصور كنید- ختم می شود.

4) اوضاع آن قدر ها هم بد نیست! سیاه نمایی نكنیم. درسته كه سه مورد بالا واقعیت دارند اما موقعیت های شغلی اشغال نشده توسط پارتی-كلفت-دار ها وجود دارند. هستند كارفرمایان و كار آفرینانی كه با شخصیت هستند و انسان های آزاده ای می باشند و اهل سو استفاده از موقعیت نیستند. این گونه كارفرمایان به دنبال كارمندی می گردند كه شایستگی لازم را داشته باشد و از عهده ی انجام كار برآید. در ادامه ی این بحث و بحث های مشابه تنها به این گروه از كارفرمایان و موقعیت های شغلی ای كه فراهم می كنند خواهیم پرداخت. هر چه قدر هم در مضیقه باشیم تا كارفرمایی اندكی سیگنال نشان دهد كه از نوع سوم هست دیوار حایلی بلند بین خود و او می كشیم و عطایش را به لقایش می بخشیم.

 

5) تنها داشتن مدرك به معنای شایستگی انجام كار نیست. چه بسیار كسان كه مدرك تحصیلی بالا  دارند اما بیسواد هستند. طوطی واری چیزی حفظ كرده اند و نمره ای گرفته اند. متاسفانه امتحان هایی كه در خیلی دانشگاه های ایران (البته نه همه ی آنها) گرفته می شود گویای سواد دانشجو نیست چرا كه سئوال ها به طور اصولی طراحی نشده اند.

6) هر كسی كه سواد لازم برای انجام كار را دارد لزوما شایستگی كافی ندارد. سواد لازم هست اما كافی نیست. ریزه كاری هایی در هر فن هست كه در عمل باید آموخت. به علاوه علاقه و همت در كار بسیار مهم هست. "شازده" ها از عهده ی آن بر نخواهند آمد. كسی را می خواهد كه آستین بالا بزند و از كار گل نهراسد!

7) علاوه بر قابلیت انجام كار نكات دیگری هم برای كارفرما مهم هستند. اگر كارمند زیادی پرتوقع باشد یا بی نظم باشد یا دمدمی مزاج باشد و وسط كار ول كند یا ... یا ... یا .... كارفرما از دست او ذله می شود.

8) هرچند تعداد  مدرك-به-دست های-جویای-كار بیشتر از تعداد موقعیت های  شغلی است اما  پیدا كردن كارمند شایسته برای كارفرمایان چندان ساده نیست. چون كه اغلب این افراد جویای كار قابلیت های لازم را ندارند. یا توقع شان از شایستگی شان بسی بیشتر هست. اغلب شان بلد نیستند چه طور رزومه تنظیم كنند. سر مصاحبه رفتار پخته و شایسته از خود نشان نمی دهند. خیلی هاشان دروغ می گویند. در پی آن هستند هر طور شده در شغلی خود را بند كنند و بعدش به جای انجام دادن كار یللی تللی كنند. بیشتر مناسب كارمندی كارفرمایان  در مورد سوم هستند تا مناسب كارمندی كارمندان نوع چهارم. منظورم آن است كه می خواهند جایی استخدام شوند و بیشتر حاضر هستند با جاسوسی برای رئیس خود را بالا بكشند تا كار مفید و اساسی انجام دهند. برای كارفرما هم مشكل هست كه كارمند مناسب را انتخاب كند.

 

9) كارفرما باید از روی رزومه و مصاحبه و مطالعه ی توصیه  نامه ها و راهكارهایی از این دست  انتخاب كند. پس خیلی مهم هست كه  رزومه و مصاحبه و توصیه نامه بی نقص باشد. در اینترنت اگر بگردید به زبان انگلیسی توصیه های بی شماری برای تنظیم رزومه و نحوه ی مصاحبه پیدا می كنید. خیلی مهم هست كه در مصاحبه خود را فردی منضبط و در عین حال خوش اخلاق و دارای تحمل بالا نشان دهید. مثال می زنم: من اگر جای مصاحبه گر باشم و مصاحبه شونده بیاید تو و با وسایل روی میزم ور برود با خود می گویم این كه نیامده این قدر فضول هست  فردا استخدام بشود چه می كند؟!

10) هر چه قدر شخص جویای كار  مصمم تر و با اراده تر باشد و  برای استخدام در موقعیت های شغلی بیشتری اقدام كند احتمال آن كه كار پیدا كند افزایش می یابد. این كار خودش سخت هست. اولا باید برنامه ریزی كرد كه بتوان به همه ی آنها رسید. به خصوص اگر در شهری یا حتی كشوری دیگر باشند. ثانیا هر بار كه جواب منفی می شنویم لابد سرخورده می شویم. شخص باید بتواند آن قدر از نظر روحی قوی باشد كه بلافاصله این تلخی ناشی از جواب منفی شنیدن را پشت سر بگذارد و با روی بشاش و با امید و با اعتماد به نفس دوباره برای  پیدا كردن شغل اقدام كند. 

11) شخصی موفق می شود كه به جای سرخوردگی از جواب منفی شنیدن و خزیدن به گوشه ی عزلت و زانوی غم به بغل گرفتن و بر حال خود دل سوزاندن، سعی كند از هر مورد جواب منفی تجربه ای برگیرد تا در اقدام بعدی برای یافتن شخص قوی تر و بی نقص ظاهر شود. در این میان بداند چه مهارت هایی از نظر كارفرماها مهم هست و آنها را بیاموزد و رزومه ی خود را رفته رفته غنی تر سازد.

 

 

این یازده مورد به ذهنم رسید. اگر با آنها مخالفید بنویسد. اگر هم می خواهید نكته ای اضافه كنید مشتاقم كه  نظرتان را بخوانم. (در انتشار كامنت ها طبق معمول معیارها مینجیقی خواهد بود.)

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]