تجربه ی كاری حسن

+0 به یه ن

در زیر تجربه ی حسن عزیز را می توانید بخوانید:

یك تجربه ی كاری.یكی از بهترین و نازنین ترین اساتید تمام زندگی ام كه فیزیكدان خیلی خوبی هم هست و تاثیر گذارترین استاد زندگی ام كتابی را ترجمه كرده است پیرامون حضرت محمد(ص).نویسنده ی كتاب هم یكی از محقق ترین و صاحب نام ترین اسلام پژوهان دنیا هست.استاد جان من وقتی امپریال كالج بوده با این كتاب و نویسنده اش اشنا شده.همه ی این حرف ها را گفتم كه اول از همه خودم یاد بگیرم كه فرایند انتخاب كتاب برای ترجمه یا تالیف یه كار تخصصی هست.كتاب 700 صفحه بود و ترجمه ی ان بسیار فاخر و عالی.اما نیاز به دوباره خوانی و غلط گیری تایپی بود.در ابتدا استاد جان ایران نبود و من مسئول این بودم كه بروم و با ناشرها مذاكره كنم و در این بین چقدر تجربه كسب كردم.در نهایت ناشر انتخاب شد.مفاد قرارداد تنظیم شد و كار شروع شد.

سه دسته ادم درگیر كار بودیم.ناشر استاد جان دوستان.این وسط من تنها كسی بودم كه با سیستم صنعت نشر تا حدودی به طور ملموس اشنا بودم و از سوئی همه هم من رو میشناختن و پل ارتباطی استاد ناشر بودم به ویژه وقتی كه استاد ایران تبود.در ابتدا دوستان به خاطر الفتی كه با استاد داشتن و رفاقت با من واسه چاپ كتاب نقطه نظرات لوكس میدادن.مثلا میگفتن كه با فلان نوع كاغذ و فلان نوع جلد چاپ بشه و از طرفی ناشر هم دغدغه های اكونومیك زیادی داشت.

با سه دسته طرز فكر هم روبرو بودم.ناشر ایرانی كه مدیریت و سیستم ایرانی داشت.استاد كه بسیار ادم دقیق و منظم هست و حال و هوای امپریال كالج رو داره و دوستان كه شازده مآبانه ولی خیر خواهانه نمیتونستن موضوع رو بهینه سازی كنن مدام میگفتن پس چی شد پس چی شد


نوشته شده در بهار 1391

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]