باز هم در مورد انتخاب رشته ی فیزیك

+0 به یه ن

چون از من مرتب سئوال می شه اینجا دوباره می نویسم. خیلی ساده و روراست بدون هیچ پیچیدگی ویا نقابی و یا حتی تظاهر به شكسته نفسی!

اگر رشته ی فیزیك را به عنوان رشته ی دانشگاهی خود و حرفه ی آ ینده ی خود برگزینید هیچ وقت ثروتمند نخواهید شد! خودتان بهتر می دانید كه آینده ی شما، جناب Richy rich نیست. اما این طوری هم نیست كه مسایل مالی به شما فشار بیاورد.

"خرده نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی"

اغلب فیزیك دان هایی كه با عشق - و نه از روی ناچاری و قبول نشدن در رشته های مهندسی- این رشته را انتخاب كرده اند آن قدر هم زبر و زرنگ بوده اند كه زندگی متوسط رو به خوبی از لحاظ مالی داشته باشند. ثروتمند نشده اند اما خود را به جایی رسانده اند كه غم معیشت نداشته اند.

بذارید در  چهارچوب خرده-فرهنگ خودمان (خرده فرهنگ طبقه ی متوسط تبریز ) حرف بزنیم. خوب! می دانیم - و معروف هست كه- خیلی تشریفات دارند. در عروسی بنا به رسومات باید آینه و شمعدان نقره بخرند. اما خبر خوب! اگر فیزیكدان باشید لازم نیست این رسم را رعایت كنید حتی اگر تبریزی باشید!  از یك فیزیكدان انتظار ندارند خود را اسیر این قبیل رسومات تشریفاتی كند! در تبریز هر از گاهی یك چیزی مد می شه و خانم های طبقه ی متوسط حتما و حتما می روند سراغش.  اگر نروند دمده و امل هستند! اما یك خبر خوب! از یك خانم فیزیكدان انتظار نمی ره دنبال این مد ها راه بیافته و به خاطر پیروی نكردن از این مدهای پرخرج و مخارج دمده و امل حساب نمی شه! اگر بیافته دنبال این مدها می گویند  این چه فیزیكدانی است كه این قدر  سطحی هست !  از یك خانم فیزیكدان انتظار نمی رود كه دغدغه ی این را داشته باشد كه یك لباس را در جمعی بیش از یك بار نپوشد. خودم بارها و بارها می پوشم و كسی هم ایرادی نمی گیرد. اصلا جز این انتظار ندارند. نه به خاظر این كه فكر می كنند فقیرم بلكه به این علت كه فكر می كنند وقت من بیش از آن ارزش دارد كه صرف این دغدغه ها شود.

هرچند وضع مالی فیزیكدان ها توپ نیست اما معمولا آن قدر زبر و زرنگ بوده اند كه چیزی را كه با آن حال می كنند تهیه كنند. مثلا اگر پیانو نوازی را دوست دارند پیانو می خرند. پولش را جور می كنند. دقت كنید پیانو نمی خرند كه كلاس داشته باشد و با آن به بقیه پز دهند. پیانو می خرند تا با آن حال كنند.  اگر اسكی دوست داشته باشند اسكی می روند. پول اسكی رفتن را جور می كنند اما فقط همان اسكی را. خود را مجبور نمی بینند مثل پولدارهایی كه در  این قبیل جاها رفت و آمد می كنند لباس هم بپوشند یا خرج كنند. جامعه هم از آنها می پذیرد. در همان دهكده های اسكی لوكس كوه های آلپ برخی از همایش های فیزیك برگزار می شود. سمینار شان می روند وبعد هم اسكی شان را می كنند. با همان لباس معمولی ای كه قیمتش یك صدم قیمت لباس های كسان دیگر در آن هتل هاست. اما پرسنل هتل كمتر از میلیاردر هایی كه آنجا هستند عزت و احترامشان نمی گذارند. فیزیك دان بودن بیش از آن رخت و لباس ها ی گران قیمت در آن محیط ها جذاب و جالب است. با اسكی حالشان را می كنند بعد هم علی رغم لباس فقیرانه ای كه برتن دارند سرشان را بالا می گیرند و جامعه هم آنها را همان گونه كه هست می پذیرد. تازه ثروتمندان حسرت فیزیكدانان را می خورند كه لباس  و كفش راحت می پوشند و نیازی نمی بینند خود را اسیر كفش و لباس تنگ رسمی نمایند.

 در اروپا و آمریكا  ژاپن و كره  و چین و تركیه و  روسیه و هندوستان   و سنگاپور و آذربایجان و ارمنستان و گرجستان  و البته ایران این جوری است. من یك نصف روز  در سال 1376در امارات بودم. یك مقدار به خاطر ایرانی بودنم و یك مقدار به خاطر ثروتمند نبودنم به من بی حرمتی شد. نه این كه حرف بدی  بزنند و یا كاری بكنند. اما نگاه هایشان یك مقدار سنگین بود كه اذیت می كرد. در كشورهایی كه نام بردم نگاه ها آن جور سنگین نیست. وقتی بدانند در كار پژوهش فیزیك هستید یك جوری با عزت و احترام نگاه می كنند - با وجود این كه نیك آگاهند كه ما ثروتمند نیستیم!  اگر آن نگاه سنگین در دوبی را ندیده بودم متوجه این احترام خاص  كه در دیگر جاهاست نمی شدم! فكر می كردم حتما باید همه جا این جوری باشد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]