سعدی اینو نگفته بود!

+0 به یه ن

اگر متن اعلامیه ی حقوق بشر را كه در سال 1948از طرف سازمان ملل منتشر شده مطالعه بكنید، تایید خواهید كرد كه هرچند استوانه كوروش یا كتیبه ی حمورابی، در زمان خود گامی به جلو بوده اند, اما در مقابل دستاورد جامعه ی بشری در سال 1948كاملا بدوی می نمایند. بخوانید وخود قضاوت كنید. حرفی كه من می زنم عجیب و دور از ذهن نیست . عجیب آن است كه برخی كسان كه ادعای «روشنفكری» دارند - و اتفاقا قشری هم در داخل كشور پیرو فكری آنها شده اند-چنان داد سخن می دهند كه گویی استوانه ی كوروش قادر خواهد بود نیاز های قرن بیست و یكمی ما را برطرف سازد!
توضیح هم نمی دهند كه چگونه و از چه طریق! بدتر آن كه به پشتوانه ی آن استوانه خود را حتی از مطالعه ی منشور سال 1948 بی نیاز می بینند! باور كنید كافی نیست به جای مطالعه ی آن منشور زمزمه كنیم:«بنی آدم اعضای یكدیگرند كه در آفرینش ..» خوانندگان این وبلاگ می دانند من از صمیم قلب به سعدی ارادت دارم. با این حال شعر او را برای پاسخگویی به نیاز های جامعه ی فعلی كافی نمی دانم. اعلامیه ی حقوق بشر وارد خیلی ریزه كاری ها شده. به عنوان مثال, بند چهارم ماده ی 23 آن در مورد اتحادیه های صنفی است:
(4) Everyone has the right to form and to join trade unions for the protection of his interests.
كجا آن چند بیت شعر شیخ اجل به این ریزه كاری ها می پردازد؟! ریزه كاری هایی كه بسیار مهمند تا جایی كه كیفیت زندگی میلیون ها انسان در یك كشور وامنیت شغلی آنها بسته به توجه به همین ریزه كاری هاست.آیا واقعا سعدی آن شعر را گفته كه هفتصد سال بعد از او روشنفكران ما روی همان چند بیت درجا بزنند. مگر خود سعدی افتخار به استخوان های پوسیده را تقبیح نمی كرد؟! یعنی نیاز به هیچ كار فكری بیشتر در این هفتصد سال پیدا نشده؟!
آن جماعت ظاهرا گمان می كنند نیازی به فكر كردن بیشتر و ایده های جدید در این زمینه نیست. اما ذهنیت غالب در سازمان ملل این گونه نیست. با توجه به اتفاقات دنیا, سازمان ملل از1948 تا كنون اعلامیه های متعددی صادر كرده كه به نوعی مكمل اعلامیه ی سال 1948هستند.
یكی از آنها در مورد حقوق زبانی است كه من چندین بار به آن در این وبلاگ اشاره كرده ام. احتمالا اگر از اقلیت های دینی بودم به جای آن, به این اعلامیه ها ی سازمان ملل اشاره می كردم.
من نمی گویم باید دربست مفاد این اعلامیه ها را قبول كرد و به كاربست. من یك فیزیكپیشه ام و از
علوم انسانی سررشته ای ندارم.. اما می دانم آن قدر این اعلامیه های سازمان ملل ارزش دارند كه در مورد آنها (كارآیی آنها، نحوه ی به كار بستن آنها، سازگاری یا ناساگاری آنها با فرهنگ بومی ما، تفسیر و تاویل آنها، نحوه اجرای آنها) تامل كرد و بحث نمود. اگر هم ایراد دارند باید جایگزین بهتری متناسب با نیاز های روز و خواست های جامعه و شهروندان ایرانی در قرن بیست و یكم پیدا نمود. متاسفانه آن قدر كه باید و شاید در این مسایل مداقه نمی شود. تو گویی اگر گفتند من آریایی ام و وارث كوروش و داریوشم وشعر "بنی آدم اعضای یكدیگرند" را از برم، مسایل فكری در مورد حقوق متعدد و چند بعدی انسان ها در این جامعه ی پیچیده ی قرن بیست و یكمی حل می شود می رود پی كارش!

شنبه ۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۱

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]