بابایی نرگس كوچولو-قسمت هفتم

+0 به یه ن

تقی درس های سال چهارم را هم با جدیت و علاقه می خونه. این بار می دونه چه درس هایی به درد كارش خواهند خورد و همان ها را انتخاب كرده. بیست و چهار واحد گرفته و سر دو كلاس دیگر هم به صورت مستمع آزاد حاضر می شه . تقی از دانشجویانی كه در درس ثبت نام كردن هم جدی تر و منظم تره. تقی ارتباطش را با كارخانه حفظ كرده و هر از گاهی برایشان پروژه ای انجام می ده و پولی می گیره. به این ترتیب كمتر احتمال داره كه "مهندس" زیر قولشون بزنه و استخدامش نكنه.
خانه عموی تقی نزدیك دانشگاه است. روزی تقی با دوستانش از جلوی خانه عمو رد می شدند. عمو برای خانه اش سردری بزرگ ساخته كه روی آن با رنگ های سبز مغز پسته ای و سرخابی وقهوه ای تیره گچبری شده. بر سر سردر هم دو فرشته گچی خودنمایی می كنند. یكی ازهمكلاسی ها با دیدن سردر می گه:"وای! اینو باش! چه بی ریخته!" دیگری می گه:" از دست این تازه به دوران رسیده ها!" دیگری می گه:"خوب خانه خودشه ! حق داره مطابق سلیقه اش آن را تزئین كنه! همان طوری كه تو سلیقه او را نمی پسندی او هم ممكنه سلیقه جناب عالی رو نپسنده!" آن یكی می گه:" نمای خانه جزوی از شهره ! من هم از جلوی این خانه رد می شم. من هم حق دارم شهری زیبا داشته باشم." یكی دیگه می گه:" موافقم! در ایتالیا قوانین سفت و سختی برای نما ی خانه ها هست برای همین هم شهرهاشون زیبا می مونه." دوست اولی می گه:" شهرداری های ما بدتر از همه اند. دلمون خوش بود اون تونل های شرق به غرب قشنگ بودند. برداشتن با اون نورپردازی زننده در شب خراب كردن...."
این بحث ادامه پیدا می كنه... تقی هیچی نمی گه و فقط به فكر فرو می ره. تقی علاقه ای به عمو نداره اما از این كه غریبه ها به او تازه به دوران رسیده بگن ناراحت می شه. تقی به نما ی خانه اهمیتی نمی ده اما این بحث باعث می شه تقی بیشتر به زندگی عمو و پدرش فكر كنه. عمو پولدار شده و به شمال شهر كوچ كرده اما سبك زندگیش رو عوض نكرده. ظاهرا روش آبا اجدادی آنها وقتی شرایط زندگی عوض می شه دیگر پاسخگوی نیاز ها نیست. زن عمو می خواد به سبك محله قدیمی اش با زن های همسایه معاشرت كنه. اما همسایه ها اینجا به او رو نمی دن. زن عمو روز به روز افسرده تر می شه. در آن خانه رفتن پیش روانكاو معنی نداره در نتیجه هر روز وضع بدتر می شه. عمو زاده ها عمو را قبول ندارن و هر روز در خانه شان دعواست.
با وجود فقر خانواده خودشان وضعیت روحی بهتری دارند. خواهر های تقی سر هر چیز الكی از خنده روده بر می شن. صغری خانم یك دایره داره و هر از گاهی صبح ها وقتی تقی و پدرش خانه نیستند زن های محله رو جمع می كنه. خانم ها با هم دایره می زنند و... در اون محله هر خانواده از شهری و دیاری كوچ كردن. مجالس صغری خانم خودش یه پا برای خودش فستیوال هنر فولكلر می شه. خواهرهای تقی هم كاری و هنرمندو زبر وزرنگن و هم مثل خودش درسخوان. خواهر كوچكتر تقی , معصومه, امسال در زیست شناسی دانشگاه تهران قبول شده. سر معصومه توی درس و مشقه. او هم مثل برادرش می خواد آینده خودشو خودش بسازه.
این تصمیم معصومه كه در آن محله برای یك دختر عجیب و غریب به نظر می رسه به شدت از طرف صغری خانم به شكلی و از طرف تقی به شكل دیگر حمایت می شه.
تقی در ذهنش این مقایسه را بین خانواده خودشان و عمو می كنه اما به این نتیجه نمی رسه كه برای خوشبخت ماندن باید به وضعیت موجود رضا بده. در كنار خنده های سرخوش خواهراش , تقی پیری زودرس مادر و قد خمیده او را هم می بینه و می دونه اگر در رفاه زندگی می كرد چنین زود پیر نمی شد. تقی مصمم هست كه با تلاش هایش برای خانواده اش رفاه به وجود بیاره اما می دونه در كنار اون باید چیزهای دیگری هم بیاموزه و متناسب با زندگی جدیدشون یاد بگیره رفتار كنه.
تقی می خواد ازدواج كنه. با كسی هم می خواد ازدواج كنه كه احساسات و افكارش رو درك كنه. صغری خانم زن فهمیده ایه و ایده آل برای زندگی پدرش. اما زنی مثل او نمی تونه نیازهای روحی تقی رو كه به نسبت پدرش خیلی پیچیده تر)more sophisticated( به مسایل نگاه می كنه بر آورده كنه. تقی عاقله و می دونه زنی كه بتونه نیاز های روحی او رو بر آورده كنه در مقابل خواست ها و انتظاراتی از تقی خواهد داشت كه در چارچوب خانواده پدری تقی بی معنیه. تقی فكر می كنه باید خودش رو برای بر آورده كردن این نیازها آماده كنه. برای این كار سعی می كنه دایره دوستانش را وسیع تر كنه تا با افراد با پیش زمینه های متفاوت ارتباط داشته باشه و به این ترتیب افق های دیدش را وسیع تر كنه. البته تقی به هیچ كس به صورت مراد و یا الگو نگاه نمی كنه. اما می خواد روش های مختلف زندگی رو از نزدیك ببینه تا در پیدا كردن راه مناسب برای زندگی زناشویی خود ش در آینده كمتر مشكل داشته باشه. اگر افق های دید ش را وسیع تر نكنه این خطر هست كه لجبازی های نا خود آگاه و بی مورد زندگی رو بر او و همسر آینده اش تلخ كنن.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]