تحولات جامعه امروز ایران را با دو سه جمله نمی شه ساده سازی کرد.

+0 به یه ن

در فضای مجازی گاهی مطالبی در مورد تغییر فرهنگ ایرانی ها (به خصوص تهرانی) به سوی غربی شدن پخش می شه که آدم انگشت به دهان می مونه نویسنده در کجا زندگی می کنه؟! درست هست که فرهنگ مردم ایران به سرعت در حال تغییر و دگرگونی هست اما به همین علت این تغییر و دگرگونی نیاز به  بررسی  و رصد خیلی خیلی دقیق داره. پیش فرض این که اگر با این سرعت داره تغییر می کنه پس لاجرم داره غربی می شه و در نتیجه حتما باید  فلان جور شده باشه غلط هست. باعث می شه ما به نتایج غلطی برسیم و نتیجه گیری غلطی کنیم و بعد هم از روی این  نتایج غلط، تصمیم گیری های غلط کنیم.

چند وقت پیش در مورد این اظهار فضل در فضای مجازی نوشتم که تهران را به سه قسمت بالاشهر ومیان شهر و پایین شهر تقسیم کرده بود و ادعا کرده بود که به ترتیب، مراسم کریسمس و یلدا و ایام فاطمیه می گیرند. در همان موقع هم نوشتم که اگر در تهران زندگی کنید می بینید همچین تقسیم بندی ساده و سرراستی نیست بلکه در همه محلات هر سه اینها درجریانند. این را هم اضافه کنم. اون طبقات اجتماعی که امکانات مالی دارند که کریسمس پرزرق و برق بگیرند بچه شان را در چندین کلاس ثبت نام کرده اند و به انواع و اقسام فروشگاه های لاکچری هم می روند. در هر کدام از آنها هم در آستانه یلدا سفره یلدا پهن شده و یک «ننه سرما» هم در حال اجرای برنامه برای بچه هاست! ما دهه پنجاهی ها در بچگی«ننه سرما» ندیده بودیم اما الان تا بخواهید بچه ننه سرما می بینند. همان طوری که در قرن بیستم آمریکایی ها بابانوئل را دوباره کشف و محبوب ساخته اند و رخت نو خوش و آب رنگ بر تنش کرده اند، طبقات مرفه ایران امروز  هم ننه سرما را دوباره احیا کرده نونوار نموده اند. با انواع اقسام لباس های محلی نونوار.

دیشب هم باز دیدم  نوشته اند: از زمانی «تعطیلات آخر هفته»  را ویکند گفتیم، از وقتی که ناهار را لانچ گفتیم و.....

من نمی دانم کجای ایران کلمه لانچ را برای ناهار به کار می برند؟!! من که نشنیدم! تنها لانچی که من در ایران می شنوم launchهست نه lunch. اون هم به خاطر این که در مرکز تحقیقی هستم که طبعا در مورد لانچ ماهواره یا وبسایت فلان برنامه گفت و گو می شود. در کوچه بازار و خانواده ها کلمه لانچ نمی شنویم!

«تعطیلات آخر هفته» را  از اول هم هیچ کس در محاوره به کار نمی برد. فقط دوبلورهای فیلم های غربی از این اصطلاح استفاده می کردند. اینجا یا می گویند جمعه یا می گویند «پنشنبه-جمعه». (دومی را چنان یک ضرب تلفظ می کنند که انگار یک کلمه هست). از قدیم هم همین را می گفتند، الان هم همین را می گویند. برنامه چیدن برای آن هم با آن چه در میان غربیان مرسوم هست فرق دارد. در غرب برنامه چیدن برای  ویکند یک جورهایی وظیفه اجتماعی هست. در ایران ما یک طور دیگه پنجشنبه جمعه را برگزار می کنیم. یک مقدار ذهنیت در مورد آن فرق دارد. با ذهنیت چهل سال پیش تفاوت زیادی کرده اما  غربی نشده. فکر نکنم هم هرگز غربی شود. فرهنگ خودش را دارد می گیرد که ترکیبی هست از سنت های خانوادگی مان و آن چه که دنیای جدید به ما می دهد.

البته نمی خواهم بگویم که هیچ کلمه غربی ای جایگزین کلمات فارسی متفاوت نشده. مثلا بوت برای چکمه و پوتین جا افتاده. یا مثلا یک جور طالبی را که قبلا همان طالبی می گفتند این روزها ملون می نامند. این کلمه ها می آیند و می روند. در طول تاریخ زبان هم همین بوده.

تصویرمان را از جامعه امروز ایران الکی از روی ذهنیت و پیش داوری هایمان نسازیم. با دقت مشاهده کنیم تا شاید روند تغییرات را دریابیم و خود را با آن سازگار نماییم. آن چه که در جریان هست خیلی خیلی پیچیده تر از این ساده سازی های ذهنی است.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

به یاد شهلا لاهیجی

+0 به یه ن

متاسفانه خانم شهلا لاهیجی درگذشت. روحش شاد، یادش گرامی و راهش پررهرو باد! در جهت حقوق زنان تلاش های ارزنده و بی بدیلی کرده بود. تلاش هایی توام با عقلانیت و منطق و پرهیز از تندروی. چنین تلاش هایی بیش باد!

حدود ۲۰ سال پیش، شهلا لاهیجی در تغییر نظر مردان ایرانی نسبت به فمینیزم نقش مهمی ایفا کرد. قبل از آن بیشتر مردان ایرانی گمان می کردند فمینیزم به معنای ضدیت با مردان هست. شاید اگر او و تلاش های او نبود مردان ایرانی امروز این چنین حامی شعار «زن زندگی آزادی» نمی شدند. تلاش های او در دوره ای برای شناساندن معنی درست فمینیزم به ایرانیان بی بدیل بود.
شاید اکنون بسیاری که شعار زن زندگی آزادی می دهند او را نشناسند اما او در حدود ۲۰-۳۰ سال پیش در نشریات فمینیستی آن دوران، نقش کلیدی در روشنگری توام با عقلانیت در زمینه حقوق زنان داشت. اثرات این روشنگری ها باقی ماند و تاثیر خود را بر تحولات بعدی جامعه گذاشت هرچند شاید اکنون بسیاری نام او را ندانند. (همان گونه که روشنگری های زنان نسل های قبل تر نظیر شهناز رشدیه یا صدیقه دولت آبادی ... اثر خود را بر عموم جامعه گذاشته اند با آن که عموم مردم شاید آنها را نشناسند.)

نمی دانم چرا اما نام شهلا بین فمینیست های ایرانی زیاد به چشم می خورد: شهلا لاهیجی، شهلا شرکت، شهلا ریاحی (اولین کارگردان زن ایرانی) شهلا شفیق و....
اسم عروسک محبوب من هم در کودکی شهلا بود!🙂

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

پیامی به هیئت مدیره جدید انجمن فیزیک ایران

+0 به یه ن

انتخابات هیئت مدیره انجمن فیزیک صورت گرفت و اعضای هیئت مدیره به این ترتیب انتخاب گشتند: دکتر حمیدرضا مشفق (دانشگاه تهران) ، دکتر شانت باغرام، دکتر لاله معمارزاده، دکتر عبدالله لنگری، دکتر علیرضا آقائی، دکتر یاسر عبدی و دکتر ایرج کاظمی‌نژاد.

 

این انتخاب را به ایشان و نیز جامعه فیزیک تبریک عرض می نمایم و امیدوارم در سه سال آینده، انجمن فیزیک، قدم های بلندتری در جهت اعتلای این علم در کشور بردارد. چند موضوع هست که در سال های اخیر به همراه عده ای  از همکاران با آنها مواجه شده ایم و مایلم در همین ابتدای کار نظر اعضای محترم هیئت مدیره را به آنها جلب کنم. اما ابتدا آنها را در فضای مجازی منتشر می کنم تا از بقیه دوستان و علاقه مندان فیزیک  بازخورد بگیرم. به علاوه انجمن نهادی مردمی است که متعلق به همه ماست. هیئت مدیره هم از میان خود ما برخاسته. هر اقدامی هم که بخواهد بکند بدون همراهی و همکاری همه ما با هم به نتیجه نخواهد رسید.

۱) مورد بیانیه ها. در دو دوره پیشین، انجمن فیزیک در اقدامی تحسین برانگیز نسبت به برخی ناراستی های شبه علمی با صدور بیانیه  هایی شجاعانه واکنش نشان داد. امیدوارم در این دوره هم همین شیوه رادمنشانه ادامه یابد. البته با توجه به بازخوردهایی که من گرفتم انتقاداتی هم نسبت به این بیانیه ها هست. نظر  طیف مهندس و.... بر این هست که بیانیه ها می بایست مبتنی بر محاسبات و عدد و رقم باشد. به زعم آنها بیانیه ها بیش از اندازه ساده و عاری از محاسبات بود. البته من این انتقاد را روا نمی دانم. برای انجمن فیزیک نشر  بیانیه ای قابل فهم و درک برای آحاد مردم (با مدرکی معادل یا بالاتر از ششم ابتدایی)  هم دشوارتر هست و هم شجاعت بیشتری می طلبد. متن های تخصصی که تنها قابل فهم برای درصد کوچکی از مردم هستند، کمتر حساسیت و مخالفت بر می انگیزند.

با این حال پیشنهاد می نمایم از این پس در موارد مشابه سه مقاله توسط انجمن فیزیک ایران  نوشته  و منتشر شود: ۱) مقاله ای عامه فهم با نثری شبیه بیانیه مربوط به «کرونا یاب مستعان» که قابل فهم برای همگان با مدرک  ششم ابتدایی  یا بالاتر باشد. ۲) مقاله ای اندکی تخصصی تر حاوی عدد و رقم و محاسبات سرانگشتی قابل فهم برای همه  فیزیک دانان  و مهندسان کشور. ۳) مقاله کاملا تخصصی به زبان فارسی در مجلات تخصصی انجمن فیزیک که داوری می شوند. یعنی می توان از متخصصان امر در رشته مورد نظر، دعوت به نگارش مقاله کرد و آن را پس از داوری چاپ نمود.

بنیه علمی انجمن فیزیک برای انجام هر سه کار مناسب هست. در واقع مورد دوم و سوم برای انجمن راحت تر هست تا مورد اول (هر چند برای سایر نهادها برعکس هست)! با توجه به این که ارتقا از دانشیاری به استادی و نظایر آن  منوط به چاپ مقاله فارسی   است متخصصان انگیزه لازم  را برای نگارش چنین مقالاتی  خواهند داشت. مقاله تخصصی چندان حساسیت بر نمی انگیزد که از روی واهمه سرباز زنند.

در کشورما -همانند سایر کشورها- برخی متخصصان هستند که پول یا اعتبار می گیرند تا با اصطلاحات قلمبه و سلمبه که غیر کارشناسان را خلع سلاح می کند  طرح های مخرب را توجیه نمایند. (تاکید می نمایم که این رذیله مختص کشور ما نیست. در دنیا هم محققانی بوده اند که دهه ها از شرکت های سیگار سازی پول می گرفتند تا وانمود کنند سیگار برای بدن مفید هست . یا الان هم هنوز هستند محققانی که  از شرکت های نفتی پول یا معدنی می گیرند تا  امور مخرب محیط زیستی را دوستدار محیط زیست جلوه دهند.) با نگارش مقالات از نوع سوم می توان جلوی این رذیله ایستاد.

 

۲)  در مورد جذب کمک های مالی:  چندی پیش در وبلاگم مطلبی در مورد جذب حمایت های مالی اندک اما پرشمار از علاقه مندان فیزیک نوشتم. یکی از فیزیکدانان خارج از کشور مطلبی فرستاد که در زیر نقل می نمایم. «

یکی از نوشته‌های اخیرتان معطوف به یافتن منابع مالی برای انجمن فیزیک از راهی به جز اسپانسر بود. در آن نوشته شما تخمین زدید که با حمایت چند هزار نفر به مقدار حدود ۲۰ دلار در سال می‌توان انجمن را تامین مالی کرد. مطمئنا می‌دانید که بسیاری افراد، حتی چندین برابر بیشتر از تخمین شما، از راه 

Patreon

یا راه‌های مشابه، ماهانه به انواع سرویس‌های رایگان (مانند بنیاد ویکی‌پدیا، پادکست‌ها، و ...) کمک می‌کنند. حدس من این است که در صورتی که انجمن بخواهد (و بتواند) سرویسی مانند patreon برای خودش کند، بسیاری از فارغ‌التحصیلان خارج از ایران مایل به کمک مالی هستند».

 

 

۳) همان گونه که می دانید انجمن فیزیک یک کمیته تخصصی  در مورد اخلاق علمی دارد. صحبت از اخلاق بسیار حساس هست و بر عکس ظاهر فریبنده اش می تواند به  راحتی به ضد خود بدل شود به گونه ای که  هر کس خود را متولی اخلاقیات بداند و با توجیهاتی  هر عمل خلاف خود و دوستان خود را «اخلاقی»جلوه دهد و با معیار های سلیقه ای  اعمال (حتی) نیک دیگرانی را که هر دلیل عزیز نمی دارد غیر اخلاقی بخواند. خوشبختانه کمیته اخلاق انجمن تا کنون به درایت اعضای آن از این پرتگاه مصون بوده است. به هر حال بسیار وسوسه انگیز هست که کسانی که در موقعیتی نظیر هیئت مدیره انجمن فیزیک می نشینند خود را متولی اخلاقیات علمی هم قلمداد کنند و مرتب با معیارهای سلیقه ای  معیار ها و حکم های اخلاقی صادر کنند و دیگران را بر این اساس قضاوت نمایند. این امر بسیار وسوسه انگیز هست چرا که به فرد حس کاذب برتری می دهد.  من از تک تک اعضای هیئت مدیره می خواهم مراقب این نکته باشند و نگذارند که جلسات هیئت مدیره به سمت قضاوت های اخلاقی کشیده شود. برای این منظور کمیته تخصصی ای هست که کار خودش را هم تا کنون خوب انجام داده است. هیئت مدیره جای بحث های دیگری هست. اگر یکی از اعضا شروع به چنین کاری بکنند و دیگران از روی احترام به بزرگتر یا تعارف ایرانی «بله بله» بگویند این شخص تا آخر دوره  خود را در جایگاهی خواهد دید که حکم اخلاقی صادر کند. جلسه به جلسه هم شدیدتر این کار را می کند و عملا جلوی پویایی انجمن را به بهانه اخلاقیات (بخوانید سلایق و یا حب و بغض شخصی اش) می گیرد.  اگر وقتی کسی شروع به چنین حرکتی کرد بقیه  اشتیاق نشان ندهند و موضوع را عوض نمایند خطر رفع می شود. اگر چنین نکنند بعد از مدتی توهم  مرشد اخلاقی بودن در آن شخص چنان زیاد می شود که فکر می کند همه باید او را روی سرشان بگذارند. بعد هم که روی سر نشست پایین نمی آید!!! کسی از ترس «بی اخلاق خوانده شدن» جرئت نمی کند به او بگوید بالای چشمش ابروست.

 

۴)  همایش های سالانه انجمن فیزیک که در شهرهای مختلف برگزار می شوند بسیار مهم و موثر هستند و حتما باید تقویت گردند. وبسایت های مربوطه نیاز به اصلاح دارند. مثلا بعد از این که نویسنده نظر داور را اعمال کرد یا پاسخی به انتقادش داد امکان باز فرستادن به داور برای نظر نهایی نیست.  ایراد دیگر آن هست که فرمول در متن سئوال باعث در هم ریختگی می شود. شایسته هست که با برگزارکنندگان همایش ها مذاکره شده،  این ایرادات جمع آوری شوند و سپس مرتفع گردند.

 

۵) .

تجربه من  از عضویت در کمیته برگزاری این همایش ها آن هست که سخنرانان مدعو معمولا دست رد به دعوت نمی زنند مگر این که واقعا برایشان مقدور نباشد. اما شرط ارائه مقاله فارسی ان هم به شرط تعهد به عدم فرستادن نتایج به مجلات معتبر، افراد را  پس می زند و انگیزه شرکت را از آنها می گیرد. ظاهرا این شرط و شروط سالها پیش --هنگامی که تعداد بسیار کمی مقاله از ایران منتشر می شد --گذاشته شده است تا افراد به انگیزه به دست آوردن امتیاز ارائه مقاله در فرم های ترفیع و ارتقا شرکت کنند. الان سطح علمی جامعه علمی ایران بالا رفته و اغلب فیزیکدانان برجسته کشور  چندان نیازی به این امتیاز ها حس نمی کنند (امتیازهای لازم را از طریق چاپ مقالات در مجلات معتبر بین المللی به دست می آورند.) می دانیم که یکی از شروط «وتویی» ارتقا از استادیاری به دانشیاری و..... نگارش مقاله فارسی است. اغلب فیزیکدانان  برجسته کشور به این منظور ترجیح می دهند مقاله ای ترویجی به فارسی بنویسند و یا مجلات فارسی معتبرتر (نسبت به مقاله نامه کنفرانس انجمن) را بر گزینند.

 

اگر در سایت ثبت نام کنفرانس های انجمن امکان ارائه چکیده (تنها چکیده به جای مقاله کامل بدون اخذ تعهد به عدم انتشار در مجلات معتبر) باز شود  عده بسیار زیادی انگیزه شرکت و ارائه در همایش خواهند داشت. این سیاستی هست که اغلب همایش های مشابه در دنیا به کار می گیرند. در این گونه همایش ها معمولا فقط چکیده می خواهند نه مقاله کامل. در نتیجه هر کسی که مقاله ای جدید نوشته و آن را به یک مجله معتبر ارسال می کند انگیزه  دارد که در همایش هم شرکت کند و آن را برای همکاران ارائه دهد.

من پیشنهاد نمی کنم که  به یک باره امکان ارائه مقاله کامل را حذف کنیم. می توان به مدت دو سال هر دو گزینه را باز گذاشت و سپس با بررسی آمار شرکت کننده ها ونظر سنجی از سخنرانان و شرکت کننده ها و بازخورد خواستن از برگزار کننده ها تصمیم گرفت که آیا گزینه مقاله کامل را باز بگذارند یا به کل ببندند. به این ترتیب تصمیم سنجیده تر می شود و مخالفت کمتری هم بر می انگیزد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

تسلیت

+0 به یه ن

بین کشته شدگان عملیات تروریستی در کرمان حدود ۲۰ نفر دانش آموز و چند نفر هم امدادگر بودند.🥲


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

جززز

+0 به یه ن

امسال به مناسبت روز مادر پستی دست به دست می شود با عنوان« ما آخرین نسلی بودیم که بهترین مادران دنیا را داشتیم.» رویش هم پرچم ج ا را زده هم پرچم افغانستان را.
فکر کنم این پست را مردی میانسال نوشته که مادرش از اون زن های نسل قبل بوده که صبح تا شام از نوزادی تا بزرگسالی در گوش پسرش خوانده که دخترهای جوان «جزززززز» هستند. نسخه وابسته بار آوردن فرزند و اسیر خود کردن و سپس بدبخت کردن او همین هست.
متاسفانه بسیاری از زنان نسل قبل فرزندانشان را به این شیوه بار آوردند. ناشی از خودخواهی توام با حس ناامنی است.
دکتر هلاکویی می گه وابستگی در کنار «مهر طلبی» بزرگترین مشکل ما ایرانیان هست. (مهرطلبی را با مهربانی واقعی متفاوت می داند.)
مکانیزم فرقه ها و کالت ها هم همین هست. قطب فرقه در مخ بقیه فرو می کند که دیگران «جزززز» هستند وفقط من خوبم. برخی مادران -به خصوص در نسل های پیشین- هم همین افکار مخرب را در ذهن بچه ها تزریق می کردند. به خصوص در ذهن پسرهایشان! بیشتر مردان میانسال و کهنسال که ما در محل کار از آنها آزارها دیدیم -بنا به خاطرات خود آن مردان- دست پرورده همین گونه مادران بودند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دو خبر

+0 به یه ن

با سلام و عرض احترام

دو مورد اطلاع رسانی:

۱- سخنرانی های مدرسه انرژی بالا( ISHEP) ،  کنفرانس بین المللی انرژی های بالا (IRCHEP 1402) وسری سخنرانی های دکتر حسینی ( از امپریال کالج) بر روی سیاهچاله ها و میکروحالت های آن در کانال آپارات پژوهشکده بارگذاری گشته اند:

https://www.aparat.com/schoolofphysics

۲- مهلت رای دادن به هیئت مدیره و بازرس انجمن فیزیک را تا فردا  (سیزدهم دی ماه) تمدید نموده اند.

من قبلا نظرم را در این باره نوشته بودم:

 http://yasamanfarzan.arzublog.com/post/110592
سایت انتخابات هیئت مدیره:

 https://www.psi.ir/farsi.asp?page=elec63

سایت انتخابات بازرس انجمن

https://www.psi.ir/farsi.asp?page=elec64

با احترام

یاسمن فرزان

 

پی نوشت:

 

در جلسه ای که در مورد اهمیت انجمن فیزیک صحبت می کردیم یکی از همکاران انتقاد می کرد که انجمن فیزیک تا کنون در مورد ارتباط با صنعت -با وجود تاکید بر آن در اساسنامه- اهمال ورزیده است. دلیل این بوده که افرادی که در این زمینه سررشته دارند کمتر در هیئت مدیره حضور داشته اند. در واقع در نسل های قبلی تعداد چنین کسانی کم بود و طبیعی بود که حضور آنها هم کمرنگ  باشد. در سالهای اخیر به دلیل سیاست های وزارت علوم شرکت های دانش بنیان مثل قارچ رشد کرده اند. عمده این شرکت ها برونداد و بازدهی ندارند و نمایشی هستند. اما درصدی از آنها -علی رغم فضای بسیار نامناسب کسب و کار در کشور- توفیقاتی داشته اند. در بین کاندیداها دو نفر هستند که در  برنامه های پیشنهادی خود به این موضوع عنایت داشته اند:

دکتر یاسر عبدی: «  

 

 ایجاد شبکه ای از شرکتهای دانش بنیان فعال در حوزه فیزیک کاربردی که دارای اعضای هیئت مدیره با سابقه تحصیلی فیزیک ماده چگال هستند. عضویت افتخاری اعضای اصلی هیئت مدیره شرکتهای دانش بنیان در انجمن فیزیک
-    درآمدزائی از طریق ارائه خدمات علمی:
•    استفاده از ظرفیت آزمایشگاه های فیزیک ماده چگال در ارائه استانداردهای لازم به صنایع
•    استفاده از دانش اعضای هئیت علمی انجمن در جهت ارائه مشاوره به صنایع
»•    همکاری با موسسه ها و شرکتها جهت ارائه خدمات آموزشی و برگزاری کارگاه ها زیر نظر و تائیدیه انجمن

 

دکتر اصفر عسگری: «  

 افزایش ارتباط انجمن با سازمان ها، ارگانها و بخش خصوصی

 

شاید با انتخاب این دو نفر این نقیصه انجمن تا اندازه ای رفع شود. البته- با توجه فضایی نامناسب کسب و کار در کشور و بی ثباتی و ضوابط و قوانین دایما در حال تغییر- انتظار معجزه نباید داشت.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گفت و گویی بین مینجیق و «سلام»

+0 به یه ن

سلام (یکی از همراهان وبلاگ):

امروز داشتم از دور فلکه وارد میدان میشدم. یه ماشین از کنارم با سرعت پیچید از اونورم ماشین اومد و سر ماشین رو خم کرد طرفم. نزدیک بود بزنم بهش. بوق ممتد زدم تا حداقل فرمون رو کج کنه و جلو ماشینم نگیره! اونم شیشه رو داد پایین و الفاظ رکیک. گفتم برای چی فحش میدی داری میزنی بهم طلب هم داری؟! گفت پدرتو درمیارم!
چند دقیقه بعد یه اس ام اس گرفتم که به دلیل کشف حجاب تذکر میدهیم!
من واقعا نمیدونم چی بگم... یعنی امیدی به این مردم هست؟ به اینکه خوبن؟
به محمد:
متوجه ام ولی من یه زندگی ساده دانشجویی رو دنبال میکنم. در حدی نیستم که دانشگاه به من نیازی داشته باشم. میتونم جای دیگه برم ولی خب کشور همینه جامعه همینه نمیشه توقع داشت خیلی فرق داشته باشه. . استادم مرد آرومی به نظر میرسه و خب باسواده. میترسم جای دیگه برم استادش هم خوب نباشه دیگه کلکسیون بشه.. فقط میخوام کمی آرامش داشته باشم. همین. خیلی سعی میکنم ار حاشیه دور باشم. اما اینجا صبح تا شب فکر اینم چطور حاشیه ایجاد کنن.
کسی هست که هر حرفی میزنم طوری میپیچونه خودمم میمونم. از یه روانشناس پرسیدم گفت اختلال شخصیتی پارانویا داره. که بی منظور ترین حرف رو هم منفی بافی میکنه و شایعه پراکنی میکنه تا ذهن بقیه رو علیه من کنه. مثل مار میمونه.
بساط داریم دیگه. خدا خودش کمکمون کنه‌.


جواب مینجیق:
 البته که امید به این مردم هست . در هر کشوری آدم ناتو پیدا می شه. نکته اینجاست که قوانین و ضوابطی که حکومت می ذاره باید افراد معمولی را از دست آن افراد ناتو حفظ کنه. اما حکومت ما برعکس عمل می کنه. دقیقا هم درتجربه شما همین نکته هست. چرا باید آن اس ام اس را معرفی می کردند که ابزار سو استفاده افراد ناتو از این دست باشه.

بگذریم از این که علت این که درصد بالای افراد طلبکار و ناراضی در کشور ما باز از همین سیاست های غلط حکومت مان ناشی می شه. به خاطر به وجود آوردن انواع و اقسام ناکامی ها برای ملت عده زیادی حس می کنند به جایی که لیاقتشان هست نرسیدند بعدش به اون بالا بالاها دستشان نمی رسه می افتند به جان سایر شهروندان. جلوی پیشرفت را حکومت می بنده. ساده ترین و ملموس ترین نمونه اش این که عده زیادی از راه تلگرام شغلی مناسب و آبرومند برای خودشان درست کرده بودند. یارو در دهی دور افتاده مستقیم زعفران های ده شان را در بازار شهرهای بزرک می فروخت. آن دیگری یکی از صنایع دستی محلی خود را احیا کرده بود و در اینترنت می فروخت. زن سرایدار مدرسه  در تلگرام سفارش سبزی وترشی می گرفت و می فروخت. یک شبه تلگرام را فیلتر کردند و بیزنس همه اینها به فنا رفت.یارو دو سال دوندگی می کنه مجوز واردات لوازم خانگی از فلان کشور می گیره یک شبه فرمان صادر می شه که واردات ممنوعه. دو سال دوندگی اش دود می شه می ره روی هوا و......
یارو چند سال زحمت می کشه کتاب می نویسه مجوز نشر نمی دهند. کار تولید و .... هم که هیچی!
این طوری هست که جلوی پیشرفت مردم گرفته می شه و حس ناکامی می کنند و حرصشان را سر دور وبری ها خالی می کنند. کشورهای دیگه این خبرها نیست. حتی در کشورهایی مثل ترکیه و هند هم حکومت راه بیزنس ها را هموار می کنه نه آن که سد راهشان بشه.


گاهی اوقات هم  برخی در ایران واقعا از لیاقتشان هم بالاتر می نشیننند اما باز طلبکار و ناراضی هستند بس که این طلبکاری ونارضایتی سکه رایج شده.

در مورد دانشگاه تان هم سیستم را چنان چیده اند که اون یارو که ازش شکایت می کنید به این نتیجه رسیده که راه پیشرفتش همین هست ! نه کوشش علمی یا اجرایی.
راستش -تعریف از خود نباشه- از وقتی که من رییس پژوهشکده شدم در سطح پژوهشکده ما دست و پای این کارها خیلی جمع شده. دروغ خیلی کم شده. حاشیه خیلی کم شده. افراد دیده اند راه پیشرفتشان درپژوهشکده چسپیدن به کارشان هست نه حاشیه ساختن. وقتی حاشیه سازی باعث ارتقا می شد می افتادند در همون خط.
کارمندان ما در پژوهشکده وقتی می خواهند مرخصی بگیرند دروغ نمی بافند که مادرم داره می میره. مرخصی شان را می خواهند و میگیرند. مورد هم داشتیم که خودم گفتم با این که مرخصی استعلاجی زیاد گرقته اید اما نیاز به مرخصی تفریحی هم دارید تا روحیه شاداب تری داشته باشید. وقتی رییس این جور رفتار می کنه -جز معدودی که بیمار هستند- بقیه حاشیه سازی نمی دهند و به حاشیه ها پا نمی دهند.  با دل و جان کار می کنند و طلبکار و ناراضی نیستند. چند نفر بیمار  ممکنه پیدا بشوند که باز شر به پا کنند اما به تنهایی، قدرت تخریب زیادی ندارند. به علاوه بیمار همه جا پیدا می شه.درخارج هم هست.

 پژوهشگران ماهم وقتی می بینند پرونده همه در شورا مطرح می شه و به «سفارشی» ها امتیازی قایل نمی شویم و آقازاده و غیر آقازاده فقط از روی رزومه شان ارزیابی می شوند حس آرامش دارند. حس طلبکاری و نارضایتی ندارند. تا بخواهید مورد «سفارشی» در این دو سال داشته ایم اما همگی در شورای علمی پژوهشکده رد شده اند.


در پژوهشگاه ما چند پژوهشکده فیزیکی هست. اما فقط در یکی از آنها رسم این هست که سخنران یک ربع تملق رییس یا پیشکسوت را بگویند. سخنران هایی که  توسط پژوهشکده های مختلف دعوت می شوند همگی  از همان پیش زمینه فرهنگی هستند . امادر پژوهشکده ای که بزرگانش  خود را طالب تملق و مجیز گویی نشان داده اند به گونه ای دیگر عمل می کنند.

حالا این فقط در سطح پژوهشگاه بود. مشت نمونه خروار هست

در نوشته مجزایی (شاید هم سری نوشته ها) تشریح خواهم که چه طور ساختار دموکراتیک انجمن فیزیک باعث شده که همین افراد جامعه فیزیک ایران -با همه ایرادات اخلاقی که دارند- کمابیش سازنده عمل کنند. نهادهای دیگری هم هستند که همین افراد را جمع کرده تا کارهای مشابه انجام دهند ولی به دلیل سیستم غیر دموکراتیک غیر از لجن چیزی بیرون نمی دهند.


همین را که گفتم تعمیم دهید به کل کشور!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

یلدا و کریسمس و.... تنها بهانه برای شادکردن دل کودکان هستند.

+0 به یه ن

یلدا و کریسمس (در واقع بهتر هست بگویم آیین جشن آغاز زمستانی در میترائیسم) و نوروز و.... همه بهانه ای هستند که بزرگتر ها دل کودکان را شاد کنند. از قدیم هم همین بوده. قدیم که عرض می کنم منظورم خیلی قدیم هست. قبل از اسلام و مسیحیت و......
یعنی واقعا فکر می کنید یک خانواده معمولی نه چندان پولدار یهودی در اورشلیم برای بچه شان در ۲۰۲۴ سال پیش جشن تولد می گرفتند و تاریخ دقیق تولد ثبت می کردند که ما امروزه بدونیم میلاد مسیح دقیقا کی بوده؟!!!!
از بسی قدیم تر در منطقه ما
آیین یلدا بوده. میتراییسم هم دو قرنی قبل از مسیح در اروپا از منطقه خود ما وارد شده بوده و مشابه شب یلدا را در اروپای تحت سلطه روم باستان هم در آغاز زمستان جشن می گرفتند. بعد که مسیحیت در اروپا همه گیر شد برای این که آخوندهایشان به این جشن گیر ندهند آن را به مسیحیت چسپاندند که باز هم بتوانند جشن بگیرند. چون فهمیده بودند جشن خوبی هست و کارکردهای خوبی برای شاد کردن دل کودکان و به وجود آوردن خاطرات خوب در ذهن آنها دارد این «کلاه شرعی» را برای جشن آغاز زمستان درست کردند تا از حملات کلیسا در امان باشد.
در اروپای شمالی هم برای خودشان جشن های آغاز زمستان داشتند. بابانوئل فقیرانه ای هم متناسب با وضع فقیرانه شان داشتند.
بعدش که نیمه دوم قرن بیستم و دوره مصرفگرایی آمد این دو را با هم تلفیق کردند. والا بابانوئل را چه به عیسی مسیح ؟!
در تصویر سازی از بابا نوئل کریسمس به شکلی که ما الان می شناسیم بیش از همه تبلیغات تلویزیونی کوکا کولا نقش داشته. در ذهن عمومی کودکان هم نقش بسته. بابانوئل قرمز پوش پولدار ومهربان ساخته و پرداخته قرن بیست هست! والا در قرون وسطای فقیر کی این همه کادو در بسته بندی های خوشگل بود؟! در قرون وسطی اروپا کدوم پاپا نوئلی می توانست چنان لباس های نویی بپوشد؟! اصلا قبل از انقلاب صنعتی و تولید پارچه ارزان از این کار ها میسر نمی توانست باشد.


و اما رابطه افراد میانسالی مثل ما در ایران امروز و قضیه یلدا و کریسمس!
ما هر فرصتی را که بتواند از ما خاطره خوبی روی ذهن کودکان دور و بر نقش ببندد جشن می گیریم.
فردا که پیر شدیم اول از همه پس انداز مان به کمک مان خواهد آمد بعد همین بچه هایی که از ما خاطره خوب در ذهن دارند. میخواهد یلدا باشد می خواهد کریسمس.
نه آیین میترائیسم به کار مان خواهد آمد، نه تمدن ۲۵۰۰ ساله، نه بابا نوئل! اما اون خاطراتی که در ذهن بچه از ما نقش می بندند کیفیت دوران پیری ما را خواهد ساخت. پس اگر بابا نوئل در ساختن خاطره خوب از ما نقشی بتواند ایفا کند برایمان مهم نیست که ربطی به مسیحیت دارد یا از اسطوره های اروپای شمالی است یا ساخته و پرداخته کوکا کولاست. مهم این هست که کارکردش را برای ما در جهت ساختن خاطره خوب برای کودکان دور و بر دارد.

اون اروپایی های ۲۲۰۰ سال پیش هم این کارکرد را خوب فهمیدند ! بنابراین این آیین را از شرق وارد ساختند. وقتی ۱۶۰۰ سال پیش کلیسا و حکومت نیمه-مسیحی بر اروپا مسلط شد باز مردم آن دیار خوب فهمیدند که این جشن ارزش حفظ کردن دارد ولو به قیمت جعل تاریخ و چسپاندنش به مسیح. می دانید نکته این ماندگاری چه بود؟! این که در ذهن کودکان (بخوانید آینده سازان) نقشی دلپذیر می سازد. بنابراین نسل به نسل ادامه می یابد.
البته ما یلدا را باشکوه تر از کریسمس جشن می گیریم. اما چند روز بعدش هم با کریسمس باز دل کودکان دور وبر را شاد می کنیم.

چند روز پیش در فیس بوک خواندم که نوشته بود: «در محلات تهران گشتم و دیدم که در شمال شهر همه در حال خرید برای کریسمس هستند، در مرکز شهر در حال خرید شب یلدا و در جنوب شهر مشغول ایام فاطمیه»
از اون نوشته های درپیت و بی مزه هست که کلی هم لایک می خورد!
برای همسرم خواندم. پوزخندی زد و گفت معلومه که سالهاست تهران نیامده و تخیلات خود را از چند شنیده یا مطلب اینترنتی نوشته.
من با این که در تهران زندگی می کنم اما ادعا نمی کنم همه محلات را از شمال به جنوب گشتم اما در همین مجتمع خودمان هم می بینم که حرفش غلط هست. در همین مجتمع هم مراسم ایام فاطمیه گرفته می شود هم یلدا و هم کریسمس. تا اغلب خانواده ها دو تا از این مراسم را می گیرند. یلدا و کریسمس یا یلدا و ایام فاطمیه. درصد کمی هم هر سه آنها را. چون یلدا بین تقریبا همه مشترک هست پررونق تر هست.
آنهایی که کریسمس را در کنار یلدا جشن می گیرند فرزند یا نوه یا برادرزاده یا خواهر زاده ای دارند که خردسال هست و از کارتون ها مراسم کریسمس را می بیند و دلش می خواهد. کسانی که کودک خردسال در دوربر ندارند چندان به دنبال کریسمس نیستند. حتی بین دانشجویان دانشگاه آزاد که ما هر روز می بینیم چندان حال و هوای کریسمس وجود ندارد. اما دانشجوها یلدایی هستند. مادربزرگان و پدربزرگان نوه دوست بیش از آن دانشجویان در پی کریسمس هستند. برای گل روی نوه هایشان نه چیز دیگر.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

از ونگ زدن پشت سر استاد راهنما تا مجیز وی را گفتن

+0 به یه ن

یکی از عجایب جامعه کیهانشناسی و نجوم ایران این هست که همان کسانی که در دوران دانشجویی «ونگ» می زدند که استاد راهنمایم حق مرا می خورد و بی آن که سهمی در پیشبرد مقاله داشته باشد نامش را روی مقالات من می گذارد چند سال بعد از فارغ التحصیلی مجیز همان استاد را می گوید و البته دانشجویانش در مورد خود او همین ونگ ها را می زنند. خدا را شکر که من دیگه دانشجوی دکتری نمی گیرم که درگیر این مسایل شوم. پشت دستم را هم داغ کرده ام که وقتی دانشجویی می آید و آن گونه «ونگ» می زند فردین بازی را بزنم کنار!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

انتخابات بین خوب و بهتر

+0 به یه ن

حالم الان خیلی خوبه. برای اولین بار در عمرم در انتخاباتی شرکت کردم که  انتخاب بین «بد و بدتر» نبود بلکه انتخاب بین خوب و بهتر بود: انتخابات هیئت مدیره انجمن  و انتخابات بازرس انجمن فیزیک.

سایت انتخابات هیئت مدیره:

سایت انتخابات بازرس انجمن

برای رای دادن باید عضو پیوسته انجمن باشید. تا دهم دی ماه مهلت برای رای گیری هست.

و اما نظر من در مورد کاندیداهای هیئت مدیره:
۱- لاله معمار زاده. استاد دانشگاه صنعتی شریف. شاخه پژوهشی اطلاعات کوانتمی.
با توجه به هیاهو هایی که این روزها، در این شاخه پژوهشی  در سطوح مختلف کشور راه انداخته می شود لازم هست یک نفر در سطح و کالیبر خانم دکتر معمارزاده در این شاخه پژوهشی در هیئت مدیره انجمن باشد  تا جلوی بسیاری از کژی ها بایستد. خانم دکتر معمارزاده هم دانش کافی برای این کار دارد هم جربزه کافی را هم درستکاری کافی را و هم شجاعت کافی را.
۲- شانت باغرام. استاد دانشگاه صنعتی شریف
ایشان سالهاست که برای خبرنامه انجمن زحمت می کشند. دلسوزی بسیار برای فعالیت های انجمن دارند.
۳- یاسر عبدی- استاد دانشگاه تهران
کسی که می تواند در زمینه ارتباط با صنعت و ... (از جمله بند های اساسنامه انجمن) نقشی بسزا داشته باشد.
۴- حمیدرضا مشفق استاد دانشگاه تهران
تجربه چندین سال حضور در هیئت مدیره انجمن- حامی و پشتیبان همیشگی دانشجویان
۵- علیرضا آقایی- استاد دانشگاه سیستان و بلوچستان
عضو سابق پژوهشکده فیزیک ما.  
۶- اصغر عسگری- استاد دانشگاه تبریز
۷- علی صادقی- استاد دانشگاه شهید بهشتی


نظرمن در مورد یکی از کاندیداها برای بازرسی انجمن

مریم ذوقی- استاد دانشگاه تهران
همکار انجمن در خبرنامه. سخت کوش- عضو شاخه بانوان

با توجه به شرایط کشور دوره بعدی انجمن فیزیک  دوره مهم و تاثیرگذاری می تواند باشد. در شرایط خاص کشور خیلی مهم هست که ما انجمن فیزیک قوی ای داشته باشیم. من فکر می کنم با ترکیبی که در بالا نوشتم این هدف محقق می شود. هیئت مدیره ای قوی می تواند جلوی برخی از ناراستی ها را بگیرد و شوری و شوقی بیافریند. 
جامعه بدون ساختار می تواند در پی تحولات و آشوب ها به توده ای خطرناک بدل شود که بد را بدتر سازد. جامعه به ساختارهایی نظیر انجمنها با تعداد اعضای بالا نظیر انجمن فیزیک نیاز دارد که جلوی این توده ای شکل شدن را بگیرد. وچه انجمنی مهمتر  از انجمن فیزیک در آستانه رنسانسی که ملت ایران آغاز کرده!؟
اگر عضو پیوسته انجمن هستید خود را از لذت انتخابی مهم بین خوب و بهتر محروم نسازید. در انتخابات انجمن فیزیک شرکت کنید.
بازرس انجمن پست مهمی هست. شرکت در انتخابات آن به اندازه شرکت در انتخابات هیئت مدیره حایز اهمیت هست. شاید حتی بیشتر!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل